Print Friendly, PDF & Email

اصول روایتگری

ویژه : راویان دفاع مقدس

 ۱-  روایتگری یک لیاقته ، یک توفیق و نعمته ،یک فرصته که بی جهت به من و شما ندادند . قطعاً علتی داشته و هر کس علت رودر وجود خودش و در دعاهایی که براش شده پیدا بکنه . تذکر من اینه که این توفیق رو به ما دادند ولی تضمین بقائش رو نکردند. تداوم اینتوفیق هم لیاقت می خواد . حضرت آیت الله نوری همدانی می فرمودند : امام حسین (ع) به بعضی ها فرمودند بیایید و به بعضی ها فرمودند بروید . معلوم می شه شهادت آلیاژ خاص می خواد و به هر کسی نمی دند . وقتی شهادت آلیاژ خاص می خواد ،گفتن از شهادت هم آلیاژ خاص می خواد که به بعضی ها می گویند بیایید و به بعضی ها می گویند بروید.

۲- راوی بایدبداند در امتداد چه کسانی داره روایتگری می کنه .  اولین راوی عالم هستی خود خداست در قرآن ، خدا نجوای شهیده کاخ فرعون رو در قرآن روایت کرده ، خدا از خیلی از شهدای عصرپیامبران در قرآن روایت کرده . راوی بداند در امتداد کار خدا و وجود نازنین پیامبر اکرم داره کار می کنه ، در امتداد کار حضرت زهرا (س) که روایتگرحمزه سید الشهدا عموی بزرگوارشون بودند داره کار می کنه ، در امتداد کارزینب (س) و امام سجاد (ع) داره کار می کنه ، اگر راوی بدونه در امتدادکار اهل بیت و به ویژه کار امام زمان (ع) داره کار می کنه که زیارت ناحیه مقدسه امام زمان یک روایتگری عاشوراست : السلام علی خط الطریق ، السلام علیشیب الخزیب … ،امام زمان روزی دو بار داره روضه شهدای کربلا رو می خونه در زیارت شون داره که صباحاً و مسائا و روزی دو مرتبه امام زمان (ع) دارد روضه می خواند.  ما باید جایگاه خودمون رو حفظ کنیم و فراموش نکنیم در سلسله راویان عالم هستی و تاریخ اسلام داریم روایتگری می کنیم و من یقین دارم آدم هر وقت مشکل پیدا می کنه و هر وقت کم آوردید یک توسل به حضرت زینب (س) ، یک توسل به امام سجاد ، یک توسل به امام زمان ، یک توسل به شهدای راوی  مثل شهید آوینی ، شهید ضابط و دیگر شهدایی که راوی بودند بکنید . به خودشون قسم هر کجا یک توسل در حد یک صلوات هم که براشون نذر کنید ، عجیب گره بازمی شود . اگر آدم بدونه همکاراش کیا هستند قدر خودش رو بهتر می دونه .

چون شهدا بهترین خدمت رو به دین کردند ، راوی هم باید بهترین روایت رو از این خدمت شهدا داشته باشه . خدای نکرده نباید روایت ماشهدا رو کوچک جلوه بده ، ایثارگری اونها رو کوچک جلوه بده . شهدا زیباترین خدمت رو کردند ، مصداق آیه « والسابقون السابقون ، اولئک المقربون»برندگان مسابقه عالم هستی بودند . ما هم باید تبلیغ شهدا رو به بهترین نحوانجام بدیم .

فراموش نکنیم که شهدا برای ما موضوعیت ندارند ، شهدا به تعبیرما طلبه ها برای ما طریقیت دارند . طریقیت در اصطلاح طلبگی یعنی این که ما به شهدا توجه می کنیم چون آئینه اهل بیت ند ،آئینه ارزش های قرآن و عترتند ، پس هر جا که این آئینه قشنگ، ارزش های قرآن و عترت رو نشون داد باید بگیم . نتیجه این تذکر این می شه : شهدا که معصوم نبودند ، گاهی اوقات در شوخی هاشون یک شوخی های خبطی داشتند ، اصلاً ما حق نداریم اونها رو برای مردم نقل کنیم . حالا چون یک شهیدی برای ما عزیزه ،خدای نکرده به مردم بگیم این شهید سیگار هم می کشیده . خیلی بده ، هم روح شهید آزرده می شه ، چون کارش خطا بوده و هم ما این اصل روایتگری رو رعایت نکردیم که روایتگری از شهدا می کنیم تا ارزش های قرآن و عترت برای مردم گفته بشه . لذا در این جهت باید قطعاً مورد دقت قرار بگیره که شهدا واسطه معرفی قرآن و عترتند ، شهدا الگوهای ملموس قرآن و عترتند . ما باید برای خانم ها از شهدای زن بگیم ، برای پیرمردها ازشهدای مسن بگیم ، برای اداری ها از شهدای اداری بگیم ، برای دانش آموزان از۳۶هزار شهید دانش آموز بگیم ، برای دانشجوها از شهید علم الهدی بگیم ،برای کارگرها و … و برای هر کدوم از شهدای سن خودشون بگیم . این توفیقی است در تبلیغ دین که برای ما مهیا شده . شهدا نشانه ها و آیات الهی هستند و من و شما هم مأموریم. « یتلوا علیهم ایاته » این آیات خدا رو برای مردم تلاوت کنیم . همچنان که مأمور شدیم قرآن رو خوب تلاوت کنیم ،

                                          شهدا روهم باید خوب روایت کنیم 

استاد بزرگوارمون حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله می فرمودند : روایت درایت هم می خواهد ، هر کس روایت بکند و درایت نداشته باشه ، نمی تونه به نتیجه برسه و اصل خیلی قشنگی رو فرمودند که : فاصله بین درایت و روایت هم رعایته ، راوی باید هم روایت کنه ، هم درایت کنه ، هم رعایت کنه . رعایت و روایت رو می دونید ، درایت چیه ؟

درایت اینه که شهدا رو خیلی خشک و خالی برای مردم معرفی نکنیم ، شهدا رو با فرمول های قرآنی معرفی کنیم تا وادار به تفکر بشوند . بگیم : تو قرآن می گه مردم دریک مسابقه اند و در این مسابقه مردم چهار دسته اند : ملعون ، مغبون ، مقبوط، والسابقون . شهدا جزو والسابقونند تا با این دسته بندی هایی که براساس درایت انجام می دیم مردم رو به تفحص در سیره شهدا تشویق کنیم ، همه مردم باید تفحص کنند و از مستندترین یادگارهای شهدا ، وصیتنامه هاشونه . خاطرات احتمالاً بالا و پایین رفته و الفاظش عوض شده ، نامه هااحتمالاً کم و زیاد شده باشه ، زندگی نامه ها احتمالاً بزرگ و کوچک شده باشه ، اما تنها چیزی که مثل قرآن ، تشبیه می کنم مثل قرآن تازه و قشنگ مونده وصیتنامه هاشونه و بیاییم مردم رو تشویق کنیم به رفتن توی وصیتنامه ها و مردم رو تحریک کنیم به درایت در باب شهیدان . ما روایت کنیم و مردم رودعوت کنیم به درایت که شهدا زیباترین فرمول های موفقیت رو در این زمان میتونند به ما بگند . امروز اگر ما در عرصه های مختلف مون گیر کردیم ، بااستفاده از شهدا می تونیم از این مهلکه و معرکه بیرون بیاییم .

ضرورت های روایتگری :

اصل و ضرورت اولی که باید در روایتگری رعایت بشه اینه که توجه داشته باشیم با سه چهار روز آموزش، ما متخصص روایتگری نمی شیم . این فقط ایجادانگیزه و دست گرمیه . روایتگری یک تخصصه و اگر این طور باشه خود متولی امامزاده باید بیش از همه حرمت امام زاده رو نگه داره . وقتی من خودم به تخصصی بودن کار خودم قائل نباشم ، هیچ کس من رو به عنوان متخصص نمی داند.

طبیعتاً در تخصص، اصلی ترین اصل ، اصل تشخیصه که درست تشخیص بدم که چی بگم چقدر بگم ؟ چگونه بگم ؟ من در روایتگری با چه نکاتی، به تشخیص قشنگ می رسم . روایتگری فقط قصه گفتن عملیات والفجر ۸ و کربلای ۴ و … نیست ، فقط خاطره گفتن از شهید برونسی و شهید چراغچی و شهید میرزایی و شهید کاوه و شهیدخادم الشریعه نیست .

     روایتگری یک تخصصه که مترتب بر چهار سین است . من این طور کردم که در ذهن تون قشنگ بمونه . اولین سین ، سوزه ، روایتگری سوزمی خواد . هر کی می خواد فیلم بازی کنه تو این وادی نیاد ، روایتگری فیلمبازی کردن نیست ؛ لذا ساز لازم نداره . روایتگری سوز می خواد ، عشق می خواد، هر کی عشق داره که من بارها به دوستان خودم گفتم : روایتگری درمانگاه واماندگان از قافله شهادته . تنها جایی که آرام می شوند اینجاست ، حضرت زینب تا موقعی که از امام حسین گفت آرام بود ، تا موقعی که تونست از داداششو شهدا بگه آرام بود . روایتگری سوز می خواد ؛ لذا من به خودم می گم ،راوی اول باید رؤیت کنه بعد روایت کنه . راوی باید ببینه و حس کنه و بگه . حتی من پا رو فراتر گذاشتم و گفتم اگر شهدا یک بار شهید شدند راوی باید هربار که روایت می کنه باید شهید بشه ، باید با تمام وجودش بسوزه و بگه و این ارزش داره . می گویند سخن که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند . ما نمیخواهیم نقّالی بکنیم ، اصلاً بنای نقّالی نداریم ، بنای قصه گویی و معرکهگیری نداریم ، ما می خواهیم یک حس رو انتقال بدیم .

خیلی اوقات در شلمچه و طلائیه گفته اند: بیابانهای اینجا با بیابان های تهران و مشهد و یزد نه تنها فرقی نداره ، بلکه بیابانهای اونجا خیلی خوشکل تر هم هست . اما در این بیابان ها خبرهایی اتفاق افتاده ، بچه هایی در اونجا صورت هاشون رو روی خاک گذاشتند  سرزمین شلمچه وطلائیه و فکه و هویزه یک فیلمبرداری هایی کرده از رقص خون بچه ها. روزی که هیچ فیلمبردار و عکاسی نبوده و فیلم بردار اینها خداست « إنّ مَن تعرّفَبکَ غیرُ مجهولٍ » خدایا کسی که تو معرفش باشی مجهول نمی مانه . سالانه صدها هزار نفر دارند میاند که این فیلم رو تماشا کنند ، حس رو تماشا کنند ؛لذا راوی باید سوز و اخلاص داشته باشه و این اولین شرط تشخیص درسته . من اینها رو دارم از آیات قرآن می گم ، در جبهه یکی از آیاتی که همیشه برزبانمون جاری بود این آیه بود « ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی » حتی گلوله کلاش می خواستیم بزنیم ، می گفتیم . اگر قراره خدا گلوله سربی روهدایت کنه ، به خود خدا قسم تو فرهنگ حضرت حق گلوله کلام ارزشش از گلوله سربی بیشتره . به خدا بگیم ، خدا این کلام من رو تو هدایت کن ، خدا کدام رو هدایت می کنه ؟     ما میخواهیم خدا رو تقدیر کنیم . امام فرمودند ۱۲۴ هزار پیغمبر یک جا جمع بشند با هم اختلاف ندارند ، چون همه شون برای خدا کار می کنند . سوز، اولین شرط تشخیص درسته  لذا این دعا رو هم سر زبان مون داشته باشیم ، بزرگان به ماگفتند که می خواهید سخنرانی کنید این دعا رو بگید « إلهیأنطقنی بالهدی و ألهمن التقوی » خدایا من دارم می رم از طرف تو حرف بزنم ،اگر قرار باشه که ما بخواهیم برای خودمون حرف بزنیم خیلی وضع مون خرابه وهیچ عُرضه ای هم نداریم و این رو هم بگم اگر ما باشیم از ما بی عُرضه تر تودنیا وجود نداره ، اگر ما باشیم و عنایت حضرت حق، از ما با عرضه تر تو عالم وجود نداره .

  این سوز رو درست کنید ، تشخیصه درست می شه . اصلاًانگار بهتون الهام می کنند ، بهتون اشاره می کنند ، بهتون می دند اون چیزیکه رزق اون مخاطبه . گاهی اوقات یک قصه ای ماهها بود که از یادم رفته و یکدفعه همون جا به یادم میاد ، این مال اون اخلاصه ، اخلاص رو هم درستش کنیدو این هم هدیه اون کسانیه که سوز دارند . حدیث قدسیه که خدا می فرماید«کن لی أکن لک » ای کمترین ، ای کوچولو ، تو برای من کار کن ، من با تمام خداییم برای تو کار می کنم . امام حسین هر چی داشت تو طبَق گذاشت و خداهم هر چی داره گذاشته برای ابی عبدالله . چه کرده خدا برای ابی عبدالله ؟امام حسین هر چی داشت گذاشت ، خدا هم هر چی داره برای امام حسین می گذاره . خیلی عجیبه ها « کن لی أکن لک » این مال تشخیصه ، هر چی اخلاص مون بیشتر ،تشخیص مون درست تر ؛ لذا ما اصلاً بنا نداریم خدای نکرده بریم خراب کنیم ،ما می خوایم بریم آباد کنیم و اگر اوستا کریم کمک مون کنه انشاءالله آبادمی کنیم .

  دومین سین که برای تشخیص لازمه سواده . راوی ایکه سواد نداشته باشه ، می ره آسمون و ریسمون به هم می بافه . قطعاً مانیازمند سوادیم . شما بزرگواران بیشتر جغرافیای نظامی و جغرافیای عملیات هاو تحلیل هایی که تو بحث های داخلی و خارجی و منطقه ای عملیات ها هست ،طبقه روحانیت و طلاب راوی هم بیشتر بحث های معارفی و معنوی دفاع مقدس رو . قطعاً باید مطالعه داشته باشید . بیایید از همین الان با شهدا عهد ببندیم روزی یک ساعت در طول سال برای روایتگری مون مطالعه کنیم که در سال میشه ۳۶۵ساعت . روزی یک ساعت کار مطالعه بکنیم برای روایتگری ، کار زیاد شده ،کتاب ها زیاد نوشته شده و باید مطالعه کنیم . کسانی که می خواند روایت شهدای امروز روخوب داشته باشند ، برند جنگ های پیغمبر رو مطالعه کنند ، خیلی قشنگ میتونند مقایسه ای کار کنند . تاریخ جنگ های صدر اسلام رو برید مطالعه کنید ، چهار جنگ بزرگ امیرالمؤمنین روبرید مطالعه کنید ، بعد معلوم می شه شهدامون کجایند و چه ارزشی دارند . راوی باید اهل مطالعه باشه ، منظور از مطالعه نه اینکه چهار تا عملیات رومطالعه کنه ، مطالعه داشته باشیم چون باور داریم تخصص داریم دیگه ، دکتری هم که فوق دکترا گرفته باز فرصت مطالعاتی بهش می دند می ره اطلاعاتش روزیاد می کنه . این رو هم با دو تا آیه قرآن بگم ، پیغمبر هم از طرف خدامأمور شد « قل ربِّ زدنی علما » اگر این کار رو نکنی اون آیه دیگه « کلاإنّ الإنسان لیطغی أن رَاهُ استغنی » طغیان انسان وقتی هست که خودش رو ازمطالعه بی نیاز می دونه . آیت الله العظمی هم باید مطالعه داشته باشه تابتونه به روز حرف بزنه . مابایدقائل به تخصصی بودن کار خودمون باشیم و مطالعاتمون رو زیاد کنیم .

 سومین سین، سلیقه هست. برای تشخیص قشنگ، من سلیقه لازم دارم و باید هنر داشته باشم و گاهی اوقات ما به شوخی گفتیم : روزی که خدا سلیقه پخش می کرده بعضی ها خواب بودند و هیچی گیرشون نیامده ، واقعاًبعضی ها بی سلیقه حرف می زنند . گاهی یک گروهی آمدند خسته اند ، ۶ نفر که دیگه صحبت نمی کنند ، نه ، چون این آقا و این آقا اینجا صحبت کردند ما هم اگر صحبت نکنیم اسم مون نوشته نمی شه ، این فایده نداره . یک نگاه بکنیم ،یک اقتضا شناسی بکنیم ، ببینیم اصلاً این حرف می چسبه یا نه ؟ سلیقه داشته باشیم . گاهی اوقات حرف نزدن تأثیرش از حرف زدن بیشتره . گاهی اوقات کم گفتن تأثیرش از بسیار گفتن ، بیشتره . گاهی اوقات با کنایه گفتن تأثیرش از باتصریح گفتن بیشتره . گاهی اوقات با یک ابهام بگم ، مبهم بگم ، این سلیقه هست . گاهی با یک قصه ، با یک سؤال ، با یک خط شعر بگم و اینها سلیقه هست وهر چی بیشتر کار کنیم سلیقه مون بیشتر می شه .

 سین چهارمی که در تشخیص لازمه ، سلامته . هم سلامت محتوا ، اون چیزهایی که داریم ارائه می کنیم که متأسفانه بعضی از خاطرات خیلی دستکاری شده . حالا در قالب یک لطیفه می گم خستگی تون در بره . می گن برای یک جمعی از اجنه یک مجلسی گرفتند ، قرآن که می خواندند این اجنه های وهای گریه می کردند ، وقتی آمدند براشون روضه کربلا بخونند ، دیدند اینهامثل ماست نشستند و نگاه می کنند و گریه نمی کنند . از اینها سؤال شد که قرآن خوندند گریه کردید ، روضه خواندند گریه نکردید ؟ گفت قرآن روضه خداست وحزن داره گریه کردیم . برای چی برای روضه امام حسین گریه نکردید ؟ گفت خوب ما کربلا بودیم ، این چیزهایی که این آقا می گفت اصلاً اتفاق نیفتاده . خود من شاهد بودم در طلائیه ، در اروند ، در شلمچه بعضی از دوستان خود مایا از دوستان شما که خدای نکرده نمی گم ماها معصومیم ، گاهی اوقات یک چیزهایی گفتند ! مثل اونی که می گفت : امام حسین هر شمشیری که می زد هزارنفر می افتادند ! گفتیم پس امام حسین صبح تا ظهر عاشورا چند هزار نفر روکشته ؟ یعنی سلامت محتوا ؛ اون چیزی که می خواهیم بگیم ، درستش رو بگیم ،سالمش رو بگیم .

این که می گویند وصیت نامه ها سالم ترینند . بنده مثلاً در فلان عملیات مسئول دسته بودم ، معاون گروهان بودم . معاون گروهان که از همه عملیات که خبر نداره . ما حتی بدون تعارف می گیم : فرمانده لشکراز منطقه خودش خبر داره ، از منطقه دیگران خیلی خبر نداره . فرمانده یک گردان از منطقه عملیاتی گردان خودش خبر داره ، بقیه رو که خبر نداره ، داره طراحی کل عملیات رو می گه ! گاهی هم یک جوری می گویند که انگار فرمانده منطقه و محور همون بزرگوار بوده . می خواهم بگم که اولاً سلامت محتوا ودوماً سلامت کسی هم که داره می گه رعایت بشه.    سلامت دو تا بُعد داره : یکی سلامت متن ، یکی سلامت گوینده . اگر قرار باشه من خودم سالم نباشم ، اونها به من نگاه می کنند ،می گویند این که با شهدا بوده ، اینه ! ما که فقط می خواهیم از شهدا بشنویم

                              چون ذات نایافته از هستی بخش             کی تواند که شود هستی بخش

لذا ما چون کم داریم ، گاهی اوقات احتیاط کنیم و کم بگیم ، چون اگر زیاد گفتیم می گند خودت چه کار می کنی ؟ تو خودت چقدر اهل عملی ؟ این چهار تا سینی بود که در اصل اول روایتگری ، اصل تشخیص بود .

     اصل دومی که باید در روایتگری مورد بررسی قراربگیره ، اصل تکریمه . روایتگری ارتباط با مخاطبه . درسته که شما بزرگواران پاسدارید ، رفقای بسیج و فرمانده بسیجید ، اما اصلاً روایتگری کار نظامی نیست ، کار فرهنگیه و در کار فرهنگی هم اصل اول تکریم مخاطبه . ما با سیستم نظامی بردن کاروان ها به منطقه موافق نیستیم . حتی من به بعضی از دوستان گفتم : لشکر ۴۱ ثارالله یک کار قشنگی کرده بود که فرمانده اردوگاه لباس شخصی پوشیده بود و اسم پادگان رو هم نوشته بود اردوگاه فرهنگی ثارالله و به بچه ها هم گفته بود همه بالباس شخصی … نمی خوام بگم که این صد در صد درسته ، می خوام بگم این اقتضای کارفرهنگیه و حتی به عزیزان پادگان هم گفته بود من رو دیدید اصلاًبه من سلام نظامی ندید . درسته یکی از زیبایی های دفاع مقدس ، اون جنبه ومانورهای نظامیشه ، یک فکری باید برای اون قضیه کرد . باید بیشتر به بحث راهیان نور حالت فرهنگی داد ، نه حالت نظامی . خود آقا فرمودند این عملیات فرهنگی راهیان نوره ، عملیات نظامی نیست و چون عملیات فرهنگیه تکریم مخاطب اصل اولیه هست .

پسره با موهای بسته آمده ، ولی زائر شهداست ،سرباز من و شما نیست . خانمه با آرایش آمده ، اما زائر شهداست و کسی حق نداره بهش بی احترامی کنه . در کل کارهای فرهنگی می گم ، بعضی ها به خاطرسن شون بی احترامی می شوند ، بعضی ها به خاطر جنس شون بی احترامی می شوند ،بعضی ها به خاطر گناه شون بی احترامی می شوند ، ما حق نداریم گناهکار روبه خاطر گناهش بی احترامی کنیم . به یکی از بزرگان گفتند : ریش شما بهتره یا دم سگ ؟ گفت هر کدام از پل صراط بگذره . رفقا شاهدند که بعضی از این دخترها و پسرهای آن چنانی ، یک انقلابی درشون ایجاد شده ، در شلمچه ، درطلائیه ، در یادمان ها که حضرت عباسی بهشون غبطه خوردیم . یک دختره خیلی مسخره می کرد ، خیلی اذیت می کرد ، خیلی اَدا و اصول درمی آورد . تو شلمچه شکایتش رو من به شهدا کردم ، خدا گواهه چنان این عوض شده بود . روز بعد شب اید این دختره رو می دیدید  اشک می ریخت و یک جمله به من گفت که : فکرکردید شهدا فقط رفقای خودتونند که بهشون می نازید ؟ شهید خودش آمد ، خودشرو به من نشون داد و قول شفاعت به من داد . بعضی هاشون رو عجیب شهدا دعوت کردند که چپه شون کنند ، درمان شون کنند ، به اینها باید احترام بگذارید . من یک بار این جمله رو گفتم برای بعضی ها سنگین آمد : خادم های امام رضا ،خادم امام رضا نیستند ، خادم زائر امام رضایند . شما هم خادم زائرهای خدایید ، ما خادم زائرهای خداییم و شهدا زائر خدایند و به لقاءالله پوستند . خودتون رو دست کم نگیرید ، اینها زائر خدایند و آمدند زائر خدا یعنی شهدا شدند .

گاهی اوقات تذکر دادن به جایگاه مخاطب یک نوع تکریمه . خانواده شهدا آمده بودند بچه هاشون قیافه های عجیب و غریبی داشتند . یک ذره تذکردادیم که تو پسر کی هستی ، تو دختر کی هستی ، تو بابات افتخاره ، همون تعبیری که حضرت یوسف برای حفظ خودش داد « إنه ربی أحسَنَ مثوای » ما به جایگاه آدم ها تذکر بدیم . تو وارث خون شهدایی ، تو منتظر امام زمانی ، توعزادار ابی عبداللهی ، تو اینجا آمدی بوی کربلا به مشامت بخوره . تذکر بدیدبه جایگاهش عجیب عوض می شه ، این یک نوع احترام و تکریمه . تحقیرش نمی کنم، حتی من به دخترها گفتم : شما عزیزان فاطمه زهرایید شما کسانی هستید که حضرت زهرا انشاءالله می خواد به شما افتخار بکنه . یک تذکر به جایگاه بدید ،یک تلنگره و این یک نوع شیوه تکریمه .

     شیوه دیگر تکریم چیست ؟ تغافل ، یعنی چی ؟ یعنی کمی شتر دیدی ، ندیدی کنیم . خیلی خوشمون نیاد آبروی کسی رو ببریم ، مجرم رو به همه نشون بدیم ، خطای همه رو بگیم و اسم شون رو ببریم و کمی تغافل کنیم . اهل بیت خیلی قشنگ این روش رو داشتند . خودش تکریمه که طرف می فهمه من خطاش رو فهمیدم ، اما همین که نمی گم از شرم می میره و با خودش یک نوع احترام و تکریم محسوب می کنه .

  راه دیگر تکریم احترام های ظاهریه . درسته من مسئول کاروانم ، من مدیرم ، رئیسم ، فرمانده ام ، اما سلام من رو کوچیکم که نمی کنه ، بزرگم هم می کنه . شیوه پیغمبر رو داشته باشیم و در سلام کردن مقدم باشیم . احترام ها و ادب های ظاهری رو رعایت بکنیم . هیچ اشکال ندارهاز لفظ آقا ، خانم ، عزیزان ، بزرگواران ، زائران … الفاظ قشنگ به کارببریم به جای اینکه رفتارهای نظامی داشته باشیم . اینها رعایت اصل تکریمه .

     اصل سومی که ما باید برای روایتگری رعایت بکنیم ،اصل تسهیله ، یعنی چی ؟ یعنی ساده سازی و آسان کردن کار . بعضی ها اینقدراین شهدا رو می برند بالا بالا بالا … که جوونه می گه پس من که دستم بهش نمی رسه ، همون بلایی که سر اهل بیت آوردیم . حاج آقا یعنی شما می فرماییدمقام شهدا بالا نیست ؟ مقام شهدا رو نه من و شما می فهمیم ، نه بزرگ تر ازمن و شما می فهمند . حضرت استاد می فرمودند : هر که فهمید « عند ربِّهم یُرزقون » یعنی چه، مقام شهدا رو می فهمه . این آیه قرآن به ما یک درسی داده « قل إنَّما أنابشرٌ مثلکم » شهدا رو ساده کنیم ، بگیم اینها هم مثل شمایند . پیغمبر هم مأمور شده بگه من هم مثل شمایم ، می خورم ، می آشامم ، ازدواج می کنم … یعنی شهدا رو برای اینکه قابل دسترس باشند ساده شون کنید . شاید تا حالانشنیده باشید ، من شهید حسن باقری رو که می خوام توضیح بدم ، می گم شهیدباقری دانشجوی اخراجی دانشکده حقوق تهران بود ، نتونست درس بخونه . رفت خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی شد ، اونجا هم نکشید و عذرش رو خواستند . آمد سپاه خوزستان و در عرض مدت کوتاهی در اون زمینه ای که براش فراهم شده بود رشد کرد ، شد اطلاعات سپاه خوزستان ، بعد شد اطلاعات کل سپاه ، بعد شدطراح عملیات بیت المقدس و قفل جنگ رو باز کرد با این عملیات . شهید داره بهتو الگو می ده اگر در دو جا شکست خوردی در جای سوم موفق می شی . شهدا روساده کنیم ، اصل تسهیل . ما مأموریم معارف مکتب رو برای مردم ساده کنیم . من گاهی اوقات با خود می گم ای کاش می تونستم بگم ، کدام شهید تا یک هفته قبل از شهادتش نماز نمی خوند ، خیلی اهل عبادت نبود ، یک هفته عوض شد و ره صد ساله رو یک شبه رفت . در کربلا هم داریم ، وهب یک جوون نصرانیه ، ازامام حسین خوشش آمد افتاد تو مسیر کربلا ، اوج گرفت و رفت بالا .

  یک خاطره بگم از زمان جبهه و جنگ : نشسته بودیم توسنگر شوخی می کردیم . یکی از بچه ها گفت : بیاییم برای خودمون یک زندگینامه بنویسیم چون اگر شهید بشیم اونها می نویسند : قبل از ولادت هم اوانقلابی بود ، در داخل رحم مادرش هم لِنگ و لگد می زد ، انگار می خواست بگوید مرگ بر شاه ، در قنداق هم که بود او فریاد مرگ بر شاه سر می داد ، ازهمون اول نماز شب می خوند … نه ، به حضرت عباس این جوری نبودند همه شون . بله نماز شب خوان داشتیم . یک شهید داشتیم ، شاید بعضی ها بشناسنش ، این ناقلا نماز شب که نمی خوند هیچی ، مزاحم نماز شب بقیه هم می شد . می آمد می ایستاد به بچه ها می گفت تا اسم من و بابام رو نگی ، نمی رم ! ایشون با ما تو یک گردان بودند ، بعد هم شهید شد چقدرهم زیبا شهید شد . این روایت رو بهتون بگم ، حضرت آیت الله امجد می فرمودند : « اکثرُ اهل الجنه اللوطیین » اکثریت اهل بهشت لوطی هایند ؛ لذا جوون هایما ماهند برای این قصه . لوطی یعنی نامرد نیست ، اگر گناه هم می کنه می گه خدایا من رو ببخش .

      قانونی که باید برای اصل تسهیل رعایت بشه اینه که مثال زیاد بزنیم چون مثال قصه رو خیلی راحت می کنه . برای دینداری و رهروی راه شهیدان یک کفی رو قائل بشیم . مثال  الان نماز جماعت های ما ساده هست یا سخته ؟ سخته ، نماز ظهر و عصر تو خونه می خونی ۷ ، ۸ دقیقه طول می کشه ،نماز جماعت سه ربع طول می کشه ، این می شه با اعمال شاقه . ما تو همه پادگان ها می گیم ، این همه تعقیبات یعنی چی ؟ کی گفته این هم تعقیبات بخونی ؟ تو خونه ات می خونی ؟ می گه نه . پس چرا اینجا می خونی ؟چرا فیلم بازی می کنی ؟ همون که هستی نشون بده ، ساده اش کن . اگر در مساجدبازارهای ما نماز ده دقیقه ای بخونند غلغله می شه ، تو پادگان ها هم همینطور و بعضی ها به بهانه های مختلف از گیر نماز جماعت در نمی رند . گاهی درراهیان نور که می ریم دوست داریم بعد از نماز صبح کسی نخوابه ، همه دعای عهد بخونند ، دعای امام زمان و زیارت عاشورا بخونند . کی همچین حرف هایی روزده ؟ بستر فراهم کنیم که هر کی علاقه داره بیاد ، اما اجباریش نکنیم ، رودر وایسی نکنیم . گاهی وقتها آدم خودش حس و حال داره طولش بده ، عیبی نداره، اما یک وقتی در زمان جنگ بچه ها از جبهه آمده بودند و تو حرم امام رضاداشتند دعا می خوندند ، یکی از بچه ها که الان جانبازه، دست زد به شونه من گفت : حاجی یا دعا رو تمومش کن ، یا یک کم اخلاص قرضم بده ، اخلاصم تمام شد . بابا مردم نمی کشند .

       دعای کمیل یک ساعت و نیمه ، من بعضی جاها گفتم : دعای کمیل یک دقیقه ای . یعنی چی حاج آقا ؟ یک  جمله دعای کمیل رو بگیر وحال کن « وقد أطیتک یا الهی بعد تقصیری و إسرافی علی نفسی » ما هنوز دعای کمیل یک دقیقه ای رو به مردم معرفی نکردیم . دعای کمیل یک نسخه داره ، یکساعت و نیمه، هر کس می خواد بیاد . این درست نیست. کف رو بدونیم دینداری رو ساده کنیم . پس تسهیل یعنی ساده ترین نوع دینداری رو برای مردم بگیم که انجام واجبات و ترک محرماته، همین . مستحب اصلاً نمی خوام . روز قیامت یک دونه ما مؤاخذه نمی شیم که چرا مستحب انجام ندادیم و واجب مون هم همونی که هست . بابا ما که کاتولیک تر از پاپ نیستیم . نمار واجب امام رو نشون می دند ، امام چند تاسلام می گند ؟ یک سلام ، مرجع تقلیده ، داره درس می ده به ماها دین رو سادهاش کنیم . چادر حجاب برتره امام حجاب واجب نیست ، پوشش حجاب واجبه ،دینداری رو سختش نکنیم . هر کس بعد از نماز صبح بخوابه کافره ، هر کس مستحبات انجام نده … خوب مردم فرار می کنند . حضرت آیت الله بهجت (ره)فرمودند : دایره دین رو وسیع بگیرید ، آمار دینداران زیاد می شه ، دایره دین رو کوچک بگیرید آمار بی دینها زیاد می شه . ما که دوست نداریم آمار بیدینها زیاد بشه و آمار دینداران کم بشه.

   گفتند آیا واقعا کسانی که بی حجابند باید واردشلمچه بشوند ؟ مگر من و شما صاحب شلمچه ایم ؟ شهدا دعوتش کردند . مگر همین حجابه ؟ شاید دل او خیلی پاکتر از دل من و شما باشه . چرا گاهی نگاه ما به دین ، نگاه گزینشیه ، بله ، سیستم امر به معروف و نهی از منکر قشنگ راه بندازیم ، با تذکر و احترام بگیم و هیچ کس منکر این قصه نیست . اما فکرنکنیم او که حجاب نداره ، بی دینه و من که ریش دارم مطلق دیندار . این نگاههای دگم مردم رو فراری می ده . من طلبه دارم می گه که کی گفته همچین نگاهی به دین داشته باشید ؟ که حالا همه جیک و پیک ما رو هم شما می شناسید و میدونید نه روشن فکریم ، نه دگر اندیشیم ، بابامون هم آخوند بود و جد وآبادمون هم همه مرتجع بودند و ما داریم می گیم ، ما اینقدر از دین فهمیدیم . پس اصل سوم ، اصل تسهیله ، مثال بگید ، کف دینداری رو بگید و دینداری روروانش کنید . وجود نازنین پیغمبر اکرم (ص) بنابر آنچه که قرآن فرموده«یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر » همون مقدار که می تونیانجام بده . نماز رو نمی تونه ایستاده بخونه ، خوب نشسته بخونه ، نمیتونه نشسته بخونه ، خوابیده بخونه . دین ما اصلاً سخت نگرفته . من در خیلی جاها این جمله رو فهمیدم و گفتم : دین ما سخت نیست ولی دقیقه . نماز روخوابیده هم می خونی ، وقتی ذکر رکوع میگی ، نباید دست و بالت تکان بخوره .

  اصل چهارمی که در روایتگری باید رعایت بشه ، اصل تدریجه . یعنی چی ؟ برای رسیدن به مقاصد زیبا ما می خوایم مخاطبامون روببریم بالا ، دستشون رو بگیریم با شهدا بیاریم شون بالا ، باید اهداف روپلکانی کنید . من این رو از همین بحث نماز که گفتم در دستورات دین فهمیدم . خدا می گه اهداف رو پله پله کنید و از بالا بیاید پایین : نماز ایستاده بخون ، نمی تونی نشسته بخون ، نمی تونی خوابیده بخون ، نمی تونی با اشاره بخون . دعای کمیل که عرض کردم ، نماز جماعت رو نیم ساعته بخون ، نمی تونی۲۰دقیقه ای ، نمی تونی ۱۰ دقیقه ای و اگر کسی نتونست نیم ساعته بخونه ازگردونه خارجش نکنیم . خدا نگفته کسانی که نمی تونند نماز ایستاده بخونند ، نمار نخونند . کسی که داره غرق می شه نمازش چیه ؟ یک الله اکبر ،خدا برای اون هم گذاشته که نگه خدایا برای من نگذاشتی . تو هم یک الله اکبربگی نماز محسوب  میشه .

اهداف رو پلکانی کنیم ، من نمی تونم به شهید فلان برسم ، یک پله پایین تر ، یک پله پایین تر ، … یکی از بزرگ ترین مشکلات امروز جامعه ما اینه که همه برای خودشون یک هدف در نظر گرفتند و به اون هدف هم نمی رسند ،

 می شوند افسرده و نا امید . کنکور قبول نمی شه ، تمام. ولی من بااستفاده از همین دستورات اسلام می گم ،این کار رو بکن … و پله پله بیا پایین و این مال تدریجه . ما در روایتگری می خوایم تبلیغ کنیم .  در عملیات خیبر اول قصد ما کجا بود ؟ بصره ، نشد به جاده اش اکتفاکردیم . نشد به القرنه اکتفا کردیم ، نشد به جزیره مجنون اکتفا کردیم .

ولی از پای نا یستادیم . این رو تو زندگی جوون ها با استفاده از دفاع مقدس بگیم . به مدال طلا نمی تونی برسی ، نقره ، نشد برنز ، نشد چهارم و پنجم و … ازحرکت باز نا یست . دفاع مقدس به ما گفته توقف ممنوع . خیلی قشنگه ها ، این اصل تدریجه . معنی توکل هم توقف نیست ، من توکل رو این جوری معنا می کنم : توکل توقف نیست ، توکل یعنی دویدن تا رسیدن به مرز عنایت الهی . این یکی ازلوازم اصل تدریجه ، اهداف رو پلکانی بچینیم تا مخاطب امون اگر نتونستند بانمره ۱۰۰ ارتباط برقرار کنند با ۹۰ ، ۸۰ ، ۷۰ ، ناامید نشوند ، ناامیدی در مکتب ما نیست .

این طریقه تبلیغ ماست از دفاع مقدس . یعنی آی جوون تو زندگی تحصیلی توقف ممنوع ، تو کار کردنت توقف ممنوع ، توبحث رفتن برای ازدواجت توقف ممنوع . ما داریم با استناد به دفاع مقدس فرمول یاد مردم می دیم یک جوونی آمد گفت ما معتاد نگاه به نامحرمیم ، نامحرمی نیست که نگاهش نکیم و اصلاً نمی گذاریم از دستمون در بره . گفتم خیلی خوب ، بیا از این به بعد یکی در میان نگاه کن . گفت این شد یک چیزی .

نگید حاج آقا مجوز یکی در میون داده ، این برای ترک مریضه . یک هفته گذشت ، گفتم حالا دوتا درمیونش کن … آروم آروم ترک کرد وخودش هم متوجه نشد . همین طوری بهش بگید به نامحرم نگاه نکن نمی شه ، الان نگاه نمی کنه  اون طرف می ره نگاه می کنه . باید این سم از بدن خارج بشه . یکی گفت حاج آقا میگند نماز شب تو جبهه ها خیلی قشنگ بوده ما دو سه بار شروع کردیم و نشد . گفتم راهش پله ای هست ، یک هفته ۵ دقیقه به اذان صبح مانده بیدار شو تورختخواب ، بگو خدایا من بیدارم ها ، تا لذت بیداری رو بچشی . بعد از یک هفته ده دقیقه قبل بلند شو وضو بگیر بشین سر سجاده و بگو ، خدایا من هم وضودارم ، ما رو هم با وضودارها حساب کن . یک هفته بعدش یک رکعت بدون مخلفات بخون ، یک هفته بعدش سه رکعت بخون … ۷ ، ۸ ، ۱۰ هفته طول می کشه تا آروم آروم به نماز شب معتاد می شی ، معتاد قشنگ . برات ملکه می شه . این اصل تدریجه . شهدا قرآن می خوندند و بعضی روزی دو سه جزء هم می خودند . این بچه هفته ای یک خط هم قرآن نمی خونه . من به همه گفتم، بیاید بعد از هرنمازتون ده آیه قرآن بخونید ، پنج آیه بخونید . با روزی پنج آیه شروع کنید تا معتاد قرآن بشید این می شه اصل تدریج .

 سومین نکته ای که در اصل تدریجه ظرفیت سازیه یعنی اینکه من روز اولی که می رم باشگاه به من نمی گند وزنه ۵۰ کیلویی بردار ،می گند ۵ کیلویی بردار و این نرمش ها رو هم انجام بده و یک کیلو ، یک کیلوبهش اضافه می کند . ما هنوز برای همه ظرفیت سازی نکردیم . ما باید گاهی ازکاروان بپرسیم ، اصلاً اینها چقدر زمینه بعضی از مسائل معنوی رو دارند ؟چقدر زمینه شنیدن بعضی از حرفها رو دارند ؟ اگر در زندگی اهل بیت حرفهاطبقه بندیه ، در دفاع مقدس هم حرفها طبقه بندیه ، اسرار معنوی هم طبقه بندیه . هر حرفی رو نمی شه همه جا زد . اگر بگید حضور حضرت زهرا رو دراینجا دیدند ، شاید بعضی ها بخندند . اونجا نگید ، بگذاریدظرفیت سازی کنید بعد بگید . بچه ها معده شون مثل بچه هست اگر بخواهید تو معده شون چهار قاشق غذا بریزید آروق می زنه ، پس میزنه . وقتی می گم کار تخصّصیه ، این اصول رو که می گم می فهمیم ، حضرت عباسی عجب کار سختیه . در کار روایتگری واقعاً با عنایت اهل بیت باید برویدجلو .

اصل پنجم ،

اصل تناسبه . این خیلی ساده هست و سریع رد می شم . روایتگری باید تناسب با زمان داشته باشه ،

 شما شب جمعه داری روایتگری می کنی ، چقدر قشنگه خاطرات مربوط به شب جمعه جبهه ها رو بگین ،چقدر قشنگه خاطرات مربوط به ارتباط با امام زمان رو بگین . چقدر قشنگه اون عملیات هایی که شب جمعه شروع شد بگین .

 عملیات کربلای ۵ هم شب جمعه ۱۹ دیماه در شلمچه شروع شد ، همون تیکه قشنگش رو بگم و تناسب با زمان رو رعایت کنیم .

تناسب با مکان رعایت بشه ، بارها دیدید تو طلائیه خاطرات اروند رومی گه. تو اروند خاطرات شلمچه رو میگه من تو حسینیه ام ، تناسب با حسینیه رو داشته باشم . یک یادواره شهدا بود تو سینما و یک کم هم مردم خسته شده بودند رفتم پشت تریبون گفتم :

 بسم الله الرحمن الرحیم ، اینجا سالن سینماست ، تو سالن سینما هیچ جوونی آتاری با خودش نمی یاره بازی کنه ،هیچ خانمی بافتنی نمی یاره ، هیچ کس برای همدیگه قصه نمی گه ، چرا ؟

 تو سالن سینما همه اولویت شون رو شناختند ، اولویت شون نگاه کردن به فیلمه ، رفیقش بخواد بهترین خاطره رو هم براش بگه نمی گذاره . گفتم فرق ما با شهدا اینه که اونها اولویت هاشون رو تو زندگی فهمیدند ما نفهمیدیم  این تناسبه ، هم با مکان هم با موضوع . من باید تناسب با زمان ، مکان و موضوع رو رعایت کنم . بعضی بحث ها در محدوده روایتگری می شه ، ولی اصلاً تناسبی بافضای روایتگری نداره .

بحث های سیاسی . خواهش می کنم فضای شهدا رو با بحثهاو جناح بندیهای سیاسی قاطی نکنیم . شهدا سیاسی نیستند ، وابسته به جناح خاص هم نیستند ، ملی هستند ، مال همه اند ، حتی فرا مذهبی اند ، فرا جناحیند . حضرت عباسی از این موقعیت قشنگ استفاده بکنیم.

 نخوایم بعضی از حرف های خاص سیاسی رو بزنیم .

من یک بشارت بدم به شما ، دامادحضرت آقا دو سه هفته پیش آمده بودند تو جمع دوستان راوی ، پیغام آقا روآوردند که شفاهی بود و من مضمون پیغام رو می گم . فرمودند : آقا فرموند به دوستان راوی و راهیان نور بگید قدر کار خودشون رو بدونند ، من قدر کاراونها رو می دونم ، عطر معنوی که در ایران پخش شده ، به برکت روایتگری وراهیان نوره و ما خدای نکرده بخوایم این قصه رو تحت الشعاع بعضی حوادث سیاسی قرار بدیم باختیم ؛ لذا تناسب با زمان ، مکان ، موضوع تناسب با مخاطب که مخاطب رو بگیریم و روایتگری مون رو خاص اونها داشته باشیم.

والسلام.

شادی روح شهداء امام شهداء صلوات

تهیه وتنظیم : {غلامرضا زارع زردینی}

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet