Print Friendly, PDF & Email
گزارش تحلیلی در مورد پروژه ی نفوذ در قالب برجام

اطلاعات نظامی و آماده سازی براندازی دو هدف امریکا از برجام که برآورده شد/ بنیاد راکفلر چند میلیارد دلار جهت دستیابی به برجام هزینه کرد؟ /

علاوه بر سوروس و لابی جی استریت، بنیاد راکفلر نیز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر از طریق طرح «ایران پراجکت» به دنبال توافق هستهای با ایران بود. هرچند از اهداف این پروژه اطلاع دقیقی در دسترس نیست، اما می‌توان تغییر جایگاه سازشکار و انقلابی داخل ایران را یکی از مهم‌ترین تبعات آن دانست. به این معنا که انقلابیون ایران به همصدایی با صهیونیست‌ها متهم شده و کسانی که سال‌ها پیش با مسئولان ایران پراجکت ارتباط داشتهاند، قهرمانان عرصه دیپلماسی معرفی می‌شوند
 گروه بین‌الملل- مرتضی احمدی : با روی کار آمدن دولت تدبیر و با عطف به این موضوع که رئیس دولت یازدهم کلید حل مشکلات کشور را در سیاست خارجی می‌دانست، در ‌‌نهایت توافق جامع هسته ای وین یا‌‌ همان برجام (Joint Comprehensive Plan of Action) در سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵)، بین ایران و ۱+۵ منعقد شد. انتشار متن برجام تاکنون واکنش های مختلفی را برانگیخته است اما گذر زمان و بررسی دقیق‌تر آن نشان می‌دهد که توافق وین نه تن‌ها برد- برد محسوب نمی‌شود، بلکه بسیاری از خطوط قرمز تعیین شده توسط رهبر انقلاب نیز در آن رعایت نگردیده است. در این میان آنچه که بیش از پیش نگران کننده به نظر می‌آید، تأثیر اجرای برجام بر توان دفاعی و امنیتی کشور است که در صورت اجرا، ممکن است پیامدهای نامطلوبی را برای کشور به ارمغان آورد که در ‌‌نهایت فاجعه آفرین خواهد بود. نگرانی مذکور باعث تقویت هر چه بیشتر این فرضیه می‌شود که برجام یک برنامه استراتژیک است که در ‌‌نهایت دو هدف را دنبال می‌کند:
به گزارش رجا نیوز در ادامه گزارش جامع نشریه رمز عبور را در این رابطه از نظر می گذرانیم:
***
الف: حمله نظامی
۱- پس از جنگ دوم جهانی برای تأمین صلح و امنیت و جلوگیری از بروز جنگ در سطح جهان تمهیدات مختلفی اندیشیده شد.
در این میان عدهای معتقدند که برای جلوگیری از وقوع جنگ باید با توزیع سلاح در بین کشور‌ها و یکسانسازی قدرت آن‌ها، در میان آن‌ها نوعی بازدارندگی و توازن ایجاد کرد و عده ای دیگر نیز بر این باورند که باید کشور‌ها را از دستیابی به سلاح های ممنوعه منع کرد و راه حل خلع سلاح و کنترل تسلیحاتی را در پیش گرفت. اعتقاد کندوالتز مبنی بر تأمین امنیت خاورمیانه با ایران مسلح به سلاح هسته ای در مقالهای با عنوان؟ why Iran should get the Bomb که در فارین افرر منتشر شده است، بیانگر دیدگاه اول و بسیاری از قراردادهای دوجانبه و چندجانبه مانند NPT، سالت یک و دو و قرارداد حذف موشک های می‌انبرد هسته ای (INF) بیانگر دیدگاه دوم می‌باشد.
۲- شورای امنیت سازمان ملل متحد چند روز پس از انتشار برجام، به صدور قطعنامه ۲۲۳۱ اقدام کرد که مهر تأییدی بر متن نهایی مذاکرات محسوب می‌شود. بند سوم از پیوست دوم (بیانیه ۱+۵) قطعنامه ۲۲۳۱ صراحتاً به محدودیت های هشت ساله موشکی ایران اشاره کرده است:« از ایران خواسته می‌شود تا هیچ فعالیتی مرتبط با موشک های بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هسته ای صورت ندهد، از جمله شلیک هرگونه موشک با استفاده از چنین فناوریهای مربوط به موشکهای بالستیک، تا زمان هشت سال پس از «روز پذیرش برجام» یا تا زمانی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی ارائه دهد که «جمعبندی مبسوط» را تأیید کند، بسته به اینکه کدام زود‌تر اتفاق افتد.»
همچنین بند ۵ از پیوست دوم (بیانیه ۱+۵) قطعنامه به مدت پنج سال تأمین، فروش و انتقال تسلیحات به ایران را منوط به اطلاع و راستیآزمایی در شورای امنیت کرده و می‌گوید: «تمامی کشور‌ها، مشروط به اینکه شورای امنیت پیشاپیش بر مبنایی مورد به مورد، تصمیم به تصویب بگیرد، باید در این فعالیت‌ها مشارکت داشته و اجازه آن را صادر کنند: تأمین، فروش یا انتقال مستقیم یا غیرمستقیم، هرگونه تانک جنگی، خودروهای رزمی زرهی، سامانههای توپخانهای سنگین، هواپیماهای رزمی، بالگردهای تهاجمی، ناوهای جنگی، موشک‌ها یا سامانه های موشکی، مطابق با اهداف «فهرست تسلیحات متعارف سازمان ملل» یا مواد مرتبط، شامل قطعات یدکی، از داخل یا از طریق قلمروهای تحت حاکمیتی شان، یا توسط اتباع آن‌ها یا افراد تحت حاکمیت آن‌ها، یا با استفاده از هواپیما‌ها یا کشتی های حامل پرچم های آن‌ها، اعم از اینکه از قلمروشان نشأت گرفته یا خیر، به ایران، یا برای استفاده در داخل ایران یا در جهت تأمین منافع ایران و ارائه آموزش فنی، منابع یا خدمات مالی، پیشنهادات، دیگر خدمات و کمکهای مرتبط با تأمین، فروش، انتقال، تولید، حفظ و نگهداری یا استفاده از تسلیحات و مواد مرتبط توصیف شده در این بند فرعی، به ایران توسط اتباع این کشور‌ها یا از داخل یا از طریق قلمروهای تحت حاکمیتشان. این بند باید تا مدت ۵ سال پس از «روز پذیرش برجام» یا تا زمانی که آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش تأیید «جمع بندی مبسوط» را ارائه دهد، اجرا شود، بسته به اینکه کدام زود‌تر اتفاق افتد.»
متن این قطعنامه همزمان با قطعی شدن برجام مورد قبول تیم مذاکره کننده قرار گرفته است؛ اما مقامات ایرانی پس از تصویب آن اعلام کردند برنامه دفاعی کشور ادامه یافته و قطعنامه توسط ایران نقض خواهد شد. نقض قطعنامه پس از مذاکره و تأیید آن توسط تیم ایرانی، به معنای رویارویی با تمامی کشورهای جهان است که خطر قرار گرفتن ایران تحت بند ۴۲ فصل هفت را به دنبال دارد. گفتنیاست در این بند مجوز اقدام نظامی علیه کشوری که صلح و امنیت جهانی را به مخاطره انداخته صادر شده است. رویکرد تیم مذاکره کننده ایرانی در پذیرش این قطعنامه آنقدر تعجب آور است که سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در اینباره گفته است:«ما و چین می‌خواستیم تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما با وجود حمایت ما، خود تیم ایرانی موافقت کردند که تحریم‌ها تا ۵ سال ادامه یابد.»
در قطعنامه ۲۲۳۱ صنعت موشکی ایران به مدت هشت سال و انتقال سلاح و تسلیحات متعارف نیز به مدت پنج سال با محدودیت های وسیعی مواجه شده است. با توجه به مستندات ذکر شده امریکا و متحدان آن در قطعنامه مذکور رویکرد خلع سلاح و مهار و کنترل تسلیحاتی را علیه ایران در پیش گرفته است.
۳- سیستم بازرسی‌ها از دیگر نقاط ضعف برجام محسوب می‌شود. بازرسی از زنجیره تأمین اورانیوم، روتورهای سانتریفیوژ و کارخانه ساخت آن، نظارت بر تمامی سانتریفیوژهای جمع آوری شده از نطنز و فردو و تعیین کانال اختصاصی برای تأمین، فروش و مواد با قابلیت های دوگانه از جمله محدودیت هایی است که توسط تیم ایرانی پذیرفته شده است. بازرسی با استفاده از تکنولوژی های پیشرفته و حضور طولانی مدت آژانس از جمله این محدودیت‌ها است که در پیوست اول متن برجام و در بند ۶۷ به آن اشاره شده است. در ماده یک بند ۶۷ آمده است: «ایران به آژانس اجازه استفاده از دستگاه اندازه گیری روی خط غنی سازی و پلمب الکترونیک که وضعیت خودش را با دستگاه ثبت کننده داده های بازرسان آژانس در داخل سایت های هسته ای رد و بدل می‌کند و همچنین تکنولوژی های جدید صحه گذاری شده و اثبات شده در راستای رویه های آژانس که در سطح بین المللی پذیرفته شده است، می‌دهد.» همچنین در ماده سوم همین بند در مورد حضور بازرسان آژانس انرژی اتمی آمده است: «ایران در طی ۹ ماه از تاریخ اجرای برجام، تعداد بازرسان منتخب را در محدوده ۱۳۰ الی ۱۵۰ عدد افزایش خواهد داد و به طور عمومی اجازه انتخاب بازرسان از کشورهایی را که روابط دیپلماتیک با ایران دارند مطابق با قوانین و قواعد خود، خواهد داد.»
با بررسی سیستم بازرسی‌ها شاید بتوان علت خرسندی بیش از حد مقامات امریکایی از برجام را فهمید. در همین رابطه جان کری در جلسه پرسش و پاسخ با اعضای شورای روابط خارجی امریکا می‌گوید: «این خیلی فوق العاده است که ما ۲۵ سال بر فرآیند تولید اورانیوم آن‌ها از گهواره تا گور دسترسی خواهیم داشت… شما می‌گویید (ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی امریکا) ما چه به دست آورد‌هایم؟ ما نظارت‌ها و دسترسیهای فوق العاده به برنامه هسته ای ایران را به دست آورد‌ه ایم.»
وندی شرمن، معاون سیاسی وزارت خارجه امریکا نیز در اینباره چنین می‌گوید: «در پی دستیابی به این توافق، ما بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین نظام نظارت و راستی آزمایی هسته ای در جهان را خواهیم داشت که پس از مذاکره به آن دست پیدا کرد‌ه ایم. ما در همه بخش های برنامه هسته ای ایران از مهد تا لحد چشم خواهیم داشتیم و اگر متوجه شویم که ایران برای نقض تعهدات تلاش کرده و توافق را نقض کرده است، همه گزینه‌ها را روی میز خواهیم داشت‌‌ همان گونه که اکنون نیز اوضاع به همین ترتیب است.»
گسترده‌ترین و بزرگ‌ترین نظام نظارت و راستی آزمایی هسته ای، تیری خلاص به امنیت هسته ای ایران است. در حال حاضر باید توجه داشت که بازرسی‌ها صرفاً زیر نظر آژانس نبوده و ذیل قواعد شورای امنیت نیز قرار گرفته است. در قسمت مقدمه و مفاد عمومی برجام در مورد نقش آژانس در راستی آزمایی و نظارت برجام آمده است: «از آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست خواهد شد تا نسبت به اقدامات داوطلبانه مرتبط با هسته ای به نحو مورد توافق در این برجام، نظارت و راستی آزمایی نماید. از آژانس درخواست خواهد شد که به طور منظم به شورای حکام و آنگونه که در این برجام مقرر شده است، به شورای امنیت اطلاع رسانی نماید.»
بازرسی‌ها به میزانی امریکا و متحدانش را از برنامه هسته ای ایران مطلع می‌کند که در صورت حمله نظامی، توان دفاع از آن بسیار سخت و قابلیت نابودی آن بسیار راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود. حادثه حمله اسرائیل به رآکتور هسته ای اوسیراک عراق خود شاهدی بر اثبات این مدعا است. نیروی هوایی اسرائیل در عملیاتی موسوم به اپرا در ۷ ژوئن ۱۹۸۰ و در بحبوحه جنگ ایران و عراق با حمله به مجتمع هسته ای عراق موسوم به اوسیراک (یا تموز) آن را نابود کرد. ویکتور استروفسکی، افسر سابق موساد در کتاب راه نیرنگ (by way of deception) با اشاره به اطلاعاتی که توسط حلیم (یکی از دانشمندان عراقی که بازیچه دست موساد شده بود) به دست آمده در مورد این عملیات می‌گوید: «به برکت اطلاعاتی که اساساً از طریق حلیم به دست آمده بود، اسرائیلی‌ها دقیقاً می‌دانستند برای وارد ساختن بیشترین خسارت باید به کجا هجوم ببرند. چاره کار در این بود که سقف گنبدین قلب رآکتور را فرو بریزند. یک رزمنده اسرائیلی نیز در منطقه بود که فرستندهای در اختیار داشت و با فرکانسی که از قبل معین شده بود، مرتباً علائم قدرتمندی را برای هدایت جنگنده‌ها به سوی هدفشان مخابره می‌کرد.»
استروفسکی در ادامه می‌نویسد: «برای یافتن یک هدف اساساً دو راه وجود دارد، اول اینکه آن را با چشم خود ببینیم. روش دیگر برای یافتن یک هدف در اختیار داشتن یک علامت مخابراتی ویژه است که توسط وسیله ای با فرکانس ویژه ارسال می‌شود، خلبان را به سوی هدف راهنمایی می‌کند، یک چنین وسیلهای در خارج از کارخانه وجود داشت اما برای کسب اطمینان مطلق، یک تکنسین فرانسوی به نام دامین شاسپید که توسط موساد استخدام شده بود، مأموریت داشت یک کیف دستی محتوی فرستنده علامت را به داخل ساختمان ببرد. اوج گرفتن جنگنده‌ها آنچنان سریع بود که رادارهای دفاعی عراق فریب خوردند و قرار گرفتن خورشید در پشت سر هواپیما‌ها نیز خدمه توپهای ضدهوایی عراق را در تشخیص هدف ناکام کرد. سپس جنگنده‌ها یکی پس از دیگری آنچنان به پایین سرازیر شدند که خدمه توپخانه ضدهوایی فقط توانستند رگبار بی‌هدف و بدون ضرری به هوا روانه سازند اما هیچ یک از موشکهای سام شلیک نشد و هنگامی که هواپیما‌ها پس از انجام مأموریت برگشتند و راه اسرائیل را در پیش گرفتند، هیچ هواپیمایی برای تعقیب آن‌ها برنخاست. درست سه ساعت پس از آغاز حرکت، جنگندههای اسرائیلی به سلامت در پایگاه های خویش فرود آمدند.»
از گفته های استروفسکی می‌توان فهمید که اطلاعات به دست آمده اسرائیل توسط علامت مخابراتی ویژه آنقدر دقیق بوده که هواپیماهای این رژیم اولاً می‌دانستند دقیقاً چه نقطه ای را در تأسیسات اوسیراک مورد هدف قرار دهند؛ ثانیاً رادارهای دفاعی عراق به هیچ عنوان توان مقابله با آن‌ها را پیدا نکردند و ثالثاً نیروی دفاعی عراق حتی قادر به تعقیب هواپیما‌ها نشدند. همه این‌ها در شرایطی رخ داد که نه ۱۵۰ بازرس آژانس درکار بود و نه دستگاه های پیشرفته آژانس که در طی ۲۴ ساعت اطلاعات را منتقل می‌کنند!
به این ترتیب اگر زمانی کشورهای متخاصم قصد حمله به تأسیسات هسته ای ایران را داشته باشند، راهی بسیار آسان‌تر در پیش خواهند داشت، زیرا به مدت ۲۵ سال بر فرآیند تولید اورانیوم از گهواره تا گور چشم خواهند داشت!
اما این پایان ماجرا نیست. زیرا مواردی که تاکنون به آن اشاره شده است، تنها مربوط به صنعت هسته ای کشور است. فاجعه زمانی تکمیل می‌شود که ایران در برجام متعهد شده که پروتکل الحاقی و کد اصلاحی ۱/۳ را هم به طور داوطلبانه اجرا کند. بند ۶۴ پیوست اول برجام تأکید می‌کند «ایران اجرای موقت پروتکل الحاقی را بر طبق بند ب ماده ۱۷ پروتکل الحاقی تا زمان اجرای قانونی آن به آژانس اعلام کرده و متعاقباً تصویب و به صورت قانون درآمدن آن را مطابق نقش های رئیس جمهوری و مجلس، درخواست می‌کند.»
پروتکل الحاقی مشخصاً به بازرسان آژانس اجازه دسترسی به سایتهای نظامی ایران را می‌دهد. حتی اگر در خوشبینانه‌ترین حالت این دسترسی ۲۴ روز به طول بینجامد، باید فکری به حال این مسأله کرد زیرا با سابقهای که سازمان انرژی اتمی در لو دادن اطلاعات محرمانه به دشمنان کشور دارد- مانند لو دادن اطلاعاتی که منجر به شهادت شهید شهریاری شد- سایت های نظامی ایران نیز دچار حفره امنیتی می‌شوند. در واقع پیامد دفاعی و امنیتی باعث می‌شود ایران به کشوری با آسیبپذیری دو چندان تبدیل شود.
۴- در سال های گذشته و به طور خاص پس از توافق وین، امریکا و متحدانش اقدام به فروش بیشتر تسلیحات به همپیمانان خود در منطقه آسیای غربی کرده اند. عربستان در گذشته به دنبال خرید ۶۰۰ موشک پاتریوت از شرکت لاکهید مارتین امریکا بود. ماه گذشته نیز وزارت دفاع امریکا اعلام کرد تأییدیه وزارت خارجه این کشور برای فروش موشک های پاتریوت به ارزش ۴/۵ میلیارد دلار به عربستان سعودی را دریافت کرده است. گفتنی است عربستان سعودی در سال ۲۰۱۴ بزرگ‌ترین واردکننده سلاح در دنیا بوده و بیش از ۴/۶ میلیارد دلار خرید تسلیحاتی کرده است. واردات تسلیحاتی عربستان در سال گذشته ۵۴ درصد افزایش داشته که بیشترین آن مربوط به امریکا بوده است. وزارت خارجه امریکا همچنین فروش سیستم های هواپیمایی منحرف کننده رادار به امارات متحده عربی و تحویل ۸ فروند جنگنده اف-۱۶ به قاهره را نیز تأیید کرده است. یعنی امریکایی‌ها دقیقاً در سالی که- طبق ادعای خودشان- مشغول مذاکره با ایران جهت مهار تسلیحاتی و خلع سلاح آن این برای تأمین امنیت بیشتر خاورمیانه بوده اند، اقدام به فروش تجهیزات پیشرفته نظامی و تسلیح بیش از پیش متحدان منطق های خود و در رأس آن عربستان سعودی کرده اند. به طوری که هزینه های تسلیحاتی عربستان در سال گذشته حتی از کشورهای انگلستان و فرانسه نیز بیشتر بوده و این کشور به چهارمین بازار فروش تسلیحات جهانی تبدیل شده است.
تقویت عربستان و سایر کشورهای وابسته به امریکا توسط این کشور با توجه به سابقه منفی اقدامات این کشور‌ها علیه ایران و بدگمانی همیشگی آن‌ها نسبت به نفوذ ایران در منطقه، تهدیدات امنیتی و دفاعی را برای ایران به ارمغان خواهد آورد. این امکان محتمل است که امریکا درصدد ایجاد صدامی دیگر در منطقه باشد تا در زمان مناسب جنگی دیگر را علیه ایران شروع کند. درست است که احتمال وقوع جنگی دیگر علیه ایران با توجه به قدرت دفاعی فعلی ایران و همچنین درک امریکا از این تئوری که «شروع جنگ علیه ایران قابل کنترل ولی ادامه و پایان آن غیر قابل کنترل است» کم است ولی این نکته را نیز نباید فراموش کرد که ایران بعد از اجرای برجام و قطعنامه، به لحاظ امنیتی و دفاعی با قبل از آن متفاوت و میزان آسیب پذیریاش بیشتر خواهد بود. یعنی‌‌ همان طور که اوباما گفته «حمله به ایران ۱۵ سال دیگر راحت‌تر است.» در ادامه این اظهارنظر‌ها ارنست جاش، سخنگوی کاخ سفید در مصاحبه ای اعلام کرد: «یکی از محسنات بازرسی نظامی از پایگاه های هسته ای ایران، افزایش اطلاعات ما در این خصوص و در نتیجه بالا‌تر رفتن دقت در حمله نظامی به مراکز هسته ای ایران خواهد بود! بدین ترتیب در سال های پس از توافق، گزینه نظامی نه تنها برداشته نخواهد شد بلکه تقویت هم می‌شود.»
امریکا در حال حاضر به دنبال کشوری است که ویژگی تبدیل شدن به صدامی دیگر در منطقه را داشته باشد و عربستان با توجه به قدرت روزافزون محمدبن سلمان، دارای این ظرفیت است. درگیر کردن عربستان در جنگ یمن، حاد‌تر بودن ایران ستیزی، ایدئولوژی وهابی و سلفی گری از جمله این ظرفیت‌ها است که در محمدبن سلمان وجود دارد. این نکته صحیح است که عربستان فعلاً در مرداب یمن غوطه ور است اما ۱۵ سال زمان مناسبی برای رهایی از این وضع و بازسازی قدرت خود جهت ماجراجویی دیگری است. حتی اگر ماجراجویی جدید تبعات غیرقابل جبرانی را برای عربستان و حامیانش در منطقه داشته باشد اما ذکر این نکته لازم است که شروع جنگ های نیابتی علیه جمهوری اسلامی ایران قدرت ما را کاهش خواهد داد و طرح دمشقیزاسیون ممکن است در ایران پیاده شود تا تنها قدرت منطقه ای اسرائیل باقی بماند. اجرای برجام این روند را تسهیل خواهد کرد.
ب: براندازی
۱- پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، بنیاد راکفلر تلاش کرد به جمهوری اسلامی ایران نزدیک شود. «استفان هاینتز» مسئول صندوق برادران راکفلر هیأتی را در مرکز این صندوق واقع در شمال شهر نیویورک جمع کرد تا رویکردهای جدید نسبت جهان اسلام در زمانی که امریکا بر القاعده متمرکز بود، بررسی کند. «ایران پراجکت» برنامه ای جهت حمایت از توافق هسته ای با ایران بود که صندوق راکفلر با همکاری انجمن ملل متحد که در آن زمان توسط ویلیام لوئرز دیپلمات و سفیر امریکا در ونزوئلا و اسلواکی اداره می‌شد؛ آن را بنیانگذاری کرد. این صندوق از سال ۲۰۰۳ حدود ۳/۴ میلیارد دلار جهت حمایت از توافق هسته ای با ایران سرمایه گذاری کرده است. ویلیام لوئرز با توماس پیکرینگ، سفیر امریکا در اسرائیل در دوره ریگان و نماینده امریکا در سازمان ملل در دوران بوش؛ فرانک وینسرسفیر ریگان در مصر و استفان هاینتز طبق ادعای منابع امریکایی با تشویق دولت بوش با برخی طرفهای دیپلماتیک ایرانی شروع به برقراری ارتباط کردند و سپس اقدام به برگزاری جلساتی با برخی از ایرانیان مرتبط و نزدیک با دولت وقت کردند. مسئولان طرح ایران پراجکت گزارشات این جلسات را به وزارت دفاع یا کاخ سفید مانند استفان هادلی مشاور امنیت ملی دوران بوش و کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه ارائه می‌دادند. نیکولاس برنز معاون سیاسی دوران بوش در این باره می‌گوید: «چون با ایران در آن زمان هیچ ارتباطی نداشتیم، این گزارش‌ها بسیار ارزشمند بود.» پس از روی کار آمدن دولت نهم جلسات و ملاقات های پنهانی متوقف شد اما در سال ۲۰۱۳ و در زمان شروع کار دولت یازدهم و وزرات خارجه دکتر ظریف مجدداً برقرار شد. ایده هایی که در دیدار‌ها توسط مسئولان برنامه «ایران پراجکت» مطرح می‌شد، به ایران اجازه می‌داد که ظرفیت اندکی برای غنی سازی تزیینی اورانیوم داشته باشد.
۲- جودی رودرن، مدیر دفتر نیویورک تایمز در اورشلیم و منتقد اسرائیل، درباره واکنش این رژیم به توافق دولت اوباما با ایران نوشت: «می‌دانید، دو یهودی و ۳ دیدگاه وجود دارد: اینجا ۸ میلیون یهودی داریم و تنها یک دیدگاه.»
گروه یهودی جی استریت که رویکرد لیبرالی افراطی دارد، با انتشار بیانیه ای، توافق با ایران را واجد عناصر اساسی برای انسداد راه های ایران به سمت سلاح هسته ای خواند. در بخشی از این بیانیه آمده است: ما به رئیس جمهوری اوباما، وزیر خارجه کری و دیگر اعضای ۱+۵ بابت عزم، بردباری و پافشاری شان برای به دست آمدن نتیجه ای قابل قبول از این مذاکرات سخت تبریک می‌گوییم. این بیانیه همچنین از کنگره خواسته است که توافق را رد ننماید چرا که این کار به فروپاشی تحریم های بین المللی و دیپلماسی و نیز عزم ایران برای پیشبرد غیرقابل کنترل برنامه هسته ای خود می‌کند. «ما با مرور توافق به این نتیجه رسیدیم که باید از کنگره بخواهیم که از این توافق به عنوان بهترین (اگر نگوییم تنها‌ ترین) راه بازداشتن ایران از رسیدن به سلاح هسته ای حمایت کند.»
جی استریت یک لابی یهودی حاضر در امریکاست که از نظر مالی وابسته به جرج سوروس است و طبق برآورد‌ها حدود چهار میلیون دلار برای حمایت از توافق هسته ای با ایران خرج کرده است. «آلن السنر» که سال‌ها خبرنگار رویترز بوده و هم اکنون معاون ارتباطات و اطلاعرسانی «جی استریت» است، در این رابطه می‌گوید:«احساس ما این است که همراه با متحدانمان تأثیر مهمی بر رأی دهندگان مردد در کنگره داریم. ما استدلال می‌کنیم که اکثر دموکرات‌ها و یهودیان امریکا از این توافق حمایت می‌کنند.»
پیوند اوباما و جرج سوروس راهی برای پذیرش برجام و پروژه ناامن سازی
۳- جرج سوروس، بازرگان امریکایی یهودی الاصل در تاریخ ۱۲ آگوست سال ۱۹۳۰، در بوداپست مجارستان در خانوادهای یهودی‌زاده شد. او رئیس هیأت مدیره شرکت مدیریت سرمایه سوروس است. این شرکت یکی از مؤسسات مهم صهیونیستی است که با حمایت های مالی و البته با ظاهری بشردوستانه در جهت توسعه نفوذ صهیونیسم، به حمایت از مخالفان سیاسی حکومت های غیرهمسو با صهیونیسم می‌پردازد. سوروس به عنوان عامل انقلابهای رنگی در دنیا شناخته می‌شود که نقش وی در انقلاب رنگی اوکراین و گرجستان مشهود است. همچنین بنابر اعتراف هاله اسفندیاری، بنیاد سوروس با حمایت از برنامه خاورمیانه ای مرکز ویلسون به دنبال ایجاد یک شبکه ارتباط غیررسمی در ایران، در جهت عملی نمودن اهداف براندازانه خود در سال ۸۸ بوده است. میزان حمایت های جرج سوروس از توافق هسته ای به اندازهای بوده که اعتراض برخی از یهودیان را نیز به همراه داشته است. آبراهام می‌لر، استاد بازنشسته دانشگاه «سینسینتی اوهایو» و عضو ارشد مرکز سلیمان برای تفکرات یهودیان در مقالهای که در ۲۲ جولای ۲۰۱۵ میلادی در دیلی کالر منتشر شده، سوروس را متهم به همکاری با ایران کرده و می‌نویسد: «سوروس معتقد است که اسرائیل نباید وجود داشته باشد و با کمک ایران اینقدر عمر می‌کند که این هیجان را مانند دستگیری یهودیان مجارستان به دست نازی‌ها دوباره تجربه کند.»همچنین در ۲۴ آگوست ۲۰۱۵ سایت independentsentinel در مقالهای انتقادی به این نکته اشاره می‌کند که«سرنوشت توافق با ایران را جرج سوروس و باراک اوباما مشخص می‌کنند!» در ادامه این مقاله با اشاره به تهدیدهای گروه جرج سوروس علیه نمایندگان مخالف توافق می‌نویسد: « سناتور شومر امیدوار بود که رهبر اقلیت سنا شود اما سازمان مووآن جرج سورس اعلام کرد که به خاطر موضع وی در مورد توافق هسته ای با ایران یک اعتصاب سراسری علیه او به راه خواهد انداخت.» در ادامه نیز آمده است: «آن‌ها نوشتند که گروه های مردمی را در سراسر کشور مدیریت خواهند کرد و حمایتشان را از کمپینی که توسط کمیته مبارزه دموکراتیک سناتور‌ها دایر شده و از هر کاندیدای دموکراتی که موفق به کم کردن سیاستهای حمایتی رئیس جمهوری از ایران بشود، برخواهند داشت.» او در پایان این مقاله نیز مقامات امریکایی را به دیکتاتور تشبیه کرده و می‌گوید: «ما در کشوری زندگی می‌کنیم که اکنون پول در آن به معنای زندگی است، بنیاد سوروس و سیاستمدارانی که تهدید شده اند، بر ملت حکمرانی می‌کنند و مردم را در نظر نمی‌گیرند و جایی است که رهبران ما مانند دیکتاتورهای تینپوت (سودان) به ما دروغ می‌گویند.»
۴- حمایت گسترده لابی جی استریت و جرج سوروس از توافق هسته ای بدیهی است و جای هیچ شبهه ای در آن نیست. این حمایت‌ها حکم بازوهای باراک اوباما را دارند که به وسیله آن، حتی نیاز به استفاده از حق وتو نیز نخواهد داشت. اما باید این سؤال را پرسید که به چه علتی جرج سوروس که همواره به دنبال برهم زدن امنیت کشورهای دنیا از طریق انقلاب های رنگی و مخملی است، امروز به حامی اول این توافق تبدیل شده است؟ آیا فردی که در سال ۸۸ به دنبال ایجاد کودتا در جمهوری اسلامی ایران از طریق تزریق پول های بی‌حد و اندازه خود به مخالفان بود، امروز پول های خود را در این راستا خرج می‌کند که از طریق توافق صلح و امنیت را در ایران به ارمغان آورد؟ توافق هسته ای چه منفعتی برای جرج سوروس و لابی جی استریت دارد که برای نیل به این هدف تا آنجایی پیش می‌روند که به تهدید نمایندگان سنای امریکا پرداخته و محبوبیت خود را در میان برخی از یهودیان نیز از دست دهند؟ یکی از مهم‌ترین پاسخ هایی که به این سؤالات می‌توان داد، این است که پذیرفتن این همه مخاطره برای جرج سوروس، رسیدن به مزایای بیشتر نهفته در این توافق است و باید پرسید که این سود بزرگ چیست؟
۵- علاوه بر سوروس و لابی جیاستریت، بنیاد راکفلر نیز پس از حادثه ۱۱ سپتامبر از طریق طرح «ایران پراجکت» به دنبال توافق هسته ای با ایران بود. هرچند از اهداف این پروژه اطلاع دقیقی در دسترس نیست، اما می‌توان تغییر جایگاه سازشکار و انقلابی داخل ایران را یکی از مهم‌ترین تبعات آن دانست. به این معنا که انقلابیون ایران به همصدایی با صهیونیست‌ها متهم شده و کسانی که سال‌ها پیش با مسئولان ایران پراجکت ارتباط داشتهاند، قهرمانان عرصه دیپلماسی معرفی می‌شوند. بنابراین کمترین ثمره برجام، تضعیف موضع انقلابیون منتقد توافق با امریکا و متهم کردن آنان به همنوایی با اسرائیل است. با ادامه این روند معلوم نیست ۱۵ سال دیگر جریانی در ایران باقی مانده باشد که توان مقابله در برابر تهدید‌ها را داشته باشد.
بنابراین «تضعیف انقلابیون منتقد و شکلگیری حفرههای دفاعی- امنیتی» از یکسو، «پیوند پدرخوانده انقلابهای رنگی و کشورهای تا بن دندان مسلح منطقه» از سوی دیگر و «رژیم صهیونیستی و امریکایی که بعد از ۱۵ سال می‌تواند راحت‌تر به ایران حمله نظامی کند»، نتایج اجرای برجام هستند که پشتوانه آن برنامه «ایران پراجکت» است.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet