امام خميني (ره) را در دنيا به عنوان يك رهبر انقلابي كه عليه يك رژيم ديكتاتوري شاهنشاهي قيام كرد و طي يك انقلاب ديني و با استفاده از نيروي عظيم تودههاي مسلمان توانست شجره خبيثه كهنسال سلطنت را در ايران ريشه كن كرده و به جاي آن نهال حكومت اسلامي مبتني بر محبت و اراده مردم پايه نهد، ميشناسند. نام خميني (ره) در جهان امروز با انقلاب اسلامي و اسلام انقلاب شناخته شده است و به تعبير مقام معظم رهبري اين انقلاب بدون نام خميني در هيچ كجاي جهان شناخته شده نيست.
اما دستاوردهاي امام راحل در طول حيات سياسي و اجتماعي ايشان و در دورهاي كه به رهبري ملت و نهضت اسلامي پرداخت، به انقلاب اسلامي محدود نميشود. در نوشتار حاضر تمام مطالب داخل گيومه از بيانات مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي (مد ظله العالي) كه در تاريخ ۲۴ / ۴ / ۶۸ ايراد گشته انتخاب شده است.
احياي اسلام
«اولين كار بزرگ او احياي اسلام بود» به حقيقت ميتوان گفت كه امام راحل (ره) احيا كننده اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و متمايز كننده آن از اسلام جمود و تحجر از يك سو و اسلام آمريكايي از سوي ديگر بود. امام راحل (ره) بيش از دويست سال فعاليت دستگاههاي استعماري و استبدادي براي محو دين و يا تحريف آن در انديشه مسلمانان و حذف آن در اجتماع مسلمين را خنثي كرد و يكبار ديگر اسلام ناب مبارزه جو و سازش ناپذير محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در قالب يك انقلاب اسلامي عظيم و همه گير و يك حكومت اسلامي برخاسته از دين مبين اسلام و تعاليم نجات بخش آن به جهانيان عرضه كرد.
حركت عظيم امام خميني (ره) و موجي كه او در درياي سياست ايجاد كرد، نه تنها يك بار ديگر نقش اسلام را در حيات سياسي و اجتماعي ملت زنده كرد،بلكه به روند رو به افول دخالت ديانت در سياست در تمام دنيا پايان داد و مهر باطل بر تفكر آناني زد كه دين را در موزههاي تاريخ جستجو و مطالعه ميكردند و از پايان يافتن نقش و دوره اديان در زندگي انسانها سخن ميگفتند.
امام راحل (ره) يكبار ديگر سياست ـ اين عضو شريف بدن اسلام ـ را به اسلام بازگرداند و از اين ابزار توانمند، براي اجراي اسلام و سعادت حقيقي بشر بهره برد.
اعاده روح عزت مسلمين
دومين كار بزرگ امام، اعاده روح عزت به مسلمين بود. اعتماد امام بر خدا و تكيه او بر تعاليم اسلام و استغناي او از حمايت شرق و غرب و اتكايي كه به وعدههاي الهي داشت. به همراه جانبازي و فداكاري او در راه اسلام و بيمحابا و نترس بودن او در برابر دشمن، روح عزت فراموش شده مسلمانان را يكبار ديگر زنده كرد. فرياد او و حكم او در مبارزه با اهانت سلمان رشدي مرتد به پيامبر اسلام، عزت سركوب شدة مسلمانان در طول سدههاي اخير را يكبار ديگر زنده كرد. افتخار او به اسلام و اعتمادي كه به آيين نجات بخش داشت، يكبار ديگر كاري كرد كه مسلمانان در جاي جاي دنيا احساس عزت كنند و به مسلماني خود ببالند.
ايجاد احساس درك امت اسلامي
سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمانها، احساس درك امت اسلامي داد. با پيدايش مفهوم غربي دولت و كشور و تقسيم كشورهاي جهان بر اساس مرزهاي جغرافيايي در غرب، استعمارگران امت اسلام را به كشورهايي كوچك تقسيم كردند؛ مرزهاي كشورهاي افغانستان، آذربايجان، عراق،كويت، مصر، اردن، سوريه،لبنان، فلسطين اشغالي، تركيه و بسياري از ديگر كشورهاي امروزي، ساخته و پرداخته ابرقدرتهاي استعمارگر ـ خصوصاً انگلستان ـ است كه اين تقسيم نيز بر مبناي منافع آنها شكل گرفته است. تقسيم مسلمانان به كشورهاي گوناگون و تحميل قوانين دولت ـ كشورهاي متفاوت بر آن از سوي ابرقدرتهاي استعمارگر و حكام دست نشانده، نه تنها روحيه وحدت ميان جهان اسلام را دچار آسيب بيشتر نمود، بلكه اين احساس را در ميان مسلمانان كه به يك امت واحد و يگانه تعلق دارند و سرنوشت هر بخش از اين امت حتي اگر امروز تحت عنوان دولت ـ ملتي ديگر تقسيم بندي شده باشد، به همة آنها مرتبط است، از ميان برد. به همين طريق بود كه جدا كردن بخشهاي عزيزي از سرزمين اسلامي، مانند فلسطين به سادگي صورت گرفت و باعث قيام همة مسلمانان و شكست دشمن صهيونيستي نشد.
امام راحل (ره) با تمسك به اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ يكبار ديگر اين روح را در ميان مسلمانان زنده كرد كه آنها به يك كل تفكيك ناپذير و يك امت واحده تعلق دارند و سرنوشت هر بخش از جهان گسترده اسلام مورد اهتمام و توجه همة مسلمانان است.
از بين بردن رژيمي پليد و وابسته
از ميان بردن يكي از مرتعج ترين، پليدترين و وابستهترين رژيمهاي منطقه و جهان، چهارمين كار بزرگ امام بود. حكومت شاهنشاهي، خصوصاً سلسله فاسد و دست نشاندة پهلوي از چند جهت دچار فساد و انحطاط بود. اين حكومت جعلي و دست ساز انگليسيها در ايران، نه تنها از ابتدا با دسيسه بيگانگان بر سر كار آمده بود، بلكه در طول بيش از نيم قرن حكومت پهلوي اول و دوم، بيگانگان ـ ابتدا انگليسيها و بعد آمريكاييها ـ حاكم اصلي بر مقدرات كشور بود، و همة منابع كشور در جهت منافع آنان تاراج ميشد. فساد اخلاقي، وابستگي سياسي به بيگانگان، فساد اقتصادي، عناد و مبارزه حكومت پهلوي با دين و ارزشهاي مذهبي و بومي، همه و همه گوشهاي از دنائت و پليدي رژيم شاه را تشكيل ميداد كه امام خميني (ره) با قيام نجات بخش خود به سلطه شيطاني آنان پايان داد.
سرنگون كردن اين رژيم طاغوتي، آن هم در شرايطي كه ابرقدرتهاي جهان و در رأس آنها آمريكاي جنايتكار با تمام توان در صدد حمايت و حفظ پايههاي پوسيده آن بود، كار بزرگ و اعجاب انگيزي بود كه چشم تحليلگران كوتاه بين و مادي انديش آن روز، غير ممكن دانسته ميشد.
ايجاد حكومتي برمبناي اسلام
كار پنجم او، ايجاد حكومتي بر مبناي اسلام بود. ايجاد يك حكومت ديني مبتني بر انديشهها و احكام اسلامي در حالي از سوي حضرت امام (ره) صورت گرفت كه بسياري از متفكران علوم اجتماعي، حرف از حذف هميشگي دين از زندگي اجتماعي انسان ميزدند و آماده بودند تا پايان عصر دينداري بشر را به خيال واهي و تفكر كوتاه خود اعلام دارند.
ايجاد نهضت جهاني اسلام
كار ششم او، ايجاد نهضت اسلامي در عالم بود. ظهور يك انقلاب عظيم اسلامي و تشكيل حكومتي ديني به رهبري روحانيت، منجر به ايجاد يك نهضت اسلامي و گرايش مجدد به اسلام در همة سرزمينهاي اسلامي گرديد.
مسلمانان كه پيش از آن با خود باختگي هر چه تمامتر،راهي براي تمسك به دين در دنياي جديد نميديدند، اكنون با الگوگيري از آن امام فرزانه و دلگرم شدن به امكان نجات بخشي اسلام، به نهضت اسلامي روي آوردند، بروز حركتهاي اسلام گرا، نهضتهاي ضد غرب و ضد استكبار، نهضتهاي آزاديبخش و يا سازمانهاي متعدد اصلاحگري در سرزمينهاي اسلامي، پس از انقلاب اسلامي ايران، عمدتاً متأثر از اين انقلاب و رهبري حضرت امام خميني (ره) بوده است. هر چند شايد برخي از اين سازمانها و گروهها كاملاً مورد تأييد و مقبول نباشند، اما گرايش ضد استكباري و انگيزه آزادي خواهي آنها، متأثر از قيام ملت ايران به رهبري خميني كبير بوده است.
احياي فقه شيعه
هفتمين كار او، نگرش جديد در فقه شيعه بود. فقاهت شيعه به عنوان يكي از قويترين و مستحكمترين انديشهها و مكاتب فكري در طول قرون به دست معماران فكري و انديشمنداني بزرگ پايه گذاري شده است كه قواعد و اصول و مباني خود را از سر چشمه پاك و يقين آور عصمت اخذ كرده و بر مبناي اجتهاد مستمر،به فقه خود پايايي و استمرار هميشگي دادهاند.
بحث آثار و انديشههاي فقهي امام و تحولي كه در جهت هر چه كارآمدتر نمودن فقه شيعه ايجاد نمود به جايگاهي مستقل براي بررسي نيازمند است، آنچه در اين مجال اندك ميتوان بيان داشت، گستردگي دامنه فقه و گستره وسيع آن در منظر امام خميني (ره) است. امام راحل فقه مستحكم شيعه را با نگرشي جهاني و حكومتي مورد توجه قرار داد و ابعادي از فقه را روشن كرد كه قبل از آن براي ما روشن نبود.
ابطال باورهاي غلط در باب اخلاق فردي حكام
كار هشتم او، ابطال باورهاي غلط در باب اخلاق فردي حكام بود. جدايي دين از سياست كه در غرب با آشكار و همه گير شدن افكار ماكياول پايهگذاري شد و در نهايت، منجر به جدايي اخلاق حاكمان از اخلاق مردم شد، بدين طريق بود كه اخلاق فردي خاص حاكمان در نظر مردم با تكبر، اسراف، تجمل گرايي، خود رايي، نيرنگ، فريب، دورويي و بسياري ديگر از رذايل اخلاقي عجين شد و در دنيا پذيرفته شده بود كه اخلاق و سياست را بايد از هم جدا كرد و به اين اخلاق حكومتي كه لازمة سياست پنداشته ميشد تن در داد.
آنچه كه امام راحل انجام داد، اين بود كه در عرصة حكومت، يكبار ديگر اخلاق و سياست و ديانت و دنياداري را با هم جمع كرد، او نشان داد كه يك حاكم قدرتمند ميتواند ساده زيست، بي تكبر،صادق،زاهد و در يك كلام الگويي بارز از سالكان راه انبياء باشد. امام اين باور غلط در مورد اخلاق حكومتي را عوض كرد و نشان داد كه رهبر محبوب و معشوق يك ملت و ديگر مسلمانان عالم، ميتواند زندگي زاهدانهاي داشته باشد و به جاي كاخهاي مجلل در حسينيهاي از ديداركنندگان پذيرايي كند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد كند.@#@
احياي روحية خودباوري
كار نهم او، احياي روحيه خودباوري در ملت ايران بود. امام به ملت ايران آموخت كه استعدادهاي سرشار و روحيههاي قوي ميتواند نه تنها ايران اسلامي كه جهان اسلام را زير و رو كند. درس بزرگ امام به ملت ايران اين بود كه «ما ميتوانيم» او با عمل خود و دلگرمياي كه به ملت در سختترين شرايط سياسي، نظامي و اجتماعي ميداد، نشان داد كه ميتوان آنچه را ديگران با تحليلهاي مادي خود ناممكن و محال ميدانند، با اتكاي به خداي متعال با موفقيت انجام داد. او روحية جبن و ضعف و نااميدي و ناتواني را از ملت زدود و به جاي آن با نفس روح الهي خود روح شجاعت و قدرت و اميد و توانايي را در مردم دميد.
عملي كردن اصل نه شرقي نه غربي دهمين كار بزرگ امام، اثبات اين نكته بود كه نه شرقي و نه غربي يك اصل عملي و ممكن است در حالي كه حكام كشورهاي مسلمان در اثر سالهاي متمادي تحقير و توهين از سوي قدرتهاي خارجي و زيردست بودن از سوي ابرقدرتها، حيات سياسي بدون اتكاي به شرق يا غرب را غير ممكن ميدانستند و بقاي خود را در فرمانبري، وابستگي و ستايش ابرقدرتهاي شرق يا غرب ميديدند.، امام راحل اثبات كرد كه يك ملت مسلمان با اتكاي به نيروي اسلام ميتواند به دشمن نه بگويد و در برابر دنياي ابرقدرتها با تمام ظواهر قدرتمند ولي در واقع پوشالي آن بايستد. امام راحل در جنگ هشت ساله ثابت كرد كه ميتوان با ايمان به خدا و اتكاي به قدرت تودههاي مسلمان، نه تنها بدون وابستگي به غرب زندگي كرد،بلكه ميتوان سالها در برابر تمام ابرقدرتها ايستاد.
در پايان بايد اضافه كرد كه ما بايد با تكرار اين حقيقتها، يك هدف را دنبال كنيم و آن درس گرفتن است ولاغير، والا صرف ستايش كردن امام فايدهاي ندارد، بلكه گاهي مضر هم است. ما آن بزرگوار و انسان والا و مقتدا و قائد را ستايش ميكنيم، تا خودمان را به او نزديك سازيم.
true
it is true
trueit is false
falseit is false
true
it is true
true
it is true
true
it is true