بايستههاي معرفي نهضت اباعبدالله(ع) به جامعه جهاني
زماني اخلاق و ارزشها و اصول و قواعد حاكم بر انسانها ميتواند پايدار باشد كه ريشه در دين حق الهي داشته باشد و اين أبا عبدالله(ع) است كه آمده ديني را ارائه كند كه همه اين ارزشهاي انساني و اصول و قواعد اخلاقي را به همراه دارد و اين گفتمان امروز روزگار ماست.
حجت الاسلام و المسلمين مرتضي جواديآملي در گفتگو با خبرگزاري حوزه، به واكاوي حقيقت نهضت حسيني و چگونگي عرضه جهاني اين قيام با ادبيات عصر حاضر پرداخته است.
*حسين حافظ ميراث انبياء الهي
حضرت أبا عبدالله الحسين(ع) سفينه نجات و مصباح هدايتي است كه با قيام خويش همه آنچه را كه مواريث انبيا الهي هست را حفظ كرد و اين ميراث عظيم به بركت اين ايثار و از خود گذشتگي پايدار و جاودانه شد؛درود و سلام بر حسين عزيز و يارانش كه با ايثار و نثار درس فداكاري و شهادت و شهامت و شجاعت را به بشريت آموخت و جاودانگي و قيام هميشگي را براي انسانها در بهترين شكل و نمايش به تصوير درآورد.
*ما فوق زمان و مكان بودن نهضت ابا عبد الله الحسين عليه السلام
نهضت أبا عبدالله(ع) نه تاريخي است كه در يك مقطع زماني آماده دريافت باشد و اختصاص به زمان و تاريخ ديگر نداشته باشد و نه قابل انحصار در يك جغرافيا و اقليم محدود است. او فراتر از زمان و مكان است و متعلق به انسانيت است و حسين بن علي با اين نهضت و قيامش همه آنچه را كه حق و حقيقت است را آزاد كرد و از بند اسارت و درماندگي و انحصاري كه بشر بر اثرابتلاء و تبعيت از هوا و هوس و جهل و جهالت اينها را به اسارت ميگيرد آزاد كرد. از اين رو بايد اين باور را داشته باشيم كه هر چه كه از تاريخ نهضت حضرت أبا عبدالله(ع) بيشتر ميگذرد و حقيقت آن بيشتر آشكار مي گردد اثر بخشي آن و فوايد و منافعش براي بشر روشنتر ميشود و آينده جهان در پرتو شمس نهضت أبا عبدالله(ع) روشن خواهد شد و حقيقت كلام نبي مكرم اسلام كه فرمودند:« إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة و العروة الوثقى؛ مثير الأحزان، ص: ۴» زماني عالمگير خواهد شد و جهان متوجه اين كلام معجزه آساي رسول گرامياسلام در حق فرزند گراميش حسين بن علي خواهد شد و هر چه بشر تلقي درستي تري از اين حقيقت داشته باشد و حقيقت نهضت ابا عبد الله را نابتر و خالصتر دريافت كند بهتر و سريعتر ميتواند آينده جهان را ترسيم كند.
متأسفانه تلقي بشر حتي كساني كه خود را دوستداران و محبان آن حضرت ميدانند گاهي اوقات نادرست و ناصواب است و فهم درستي از اين نهضت و حقيقت ندارند و عليرغم اينكه خود را ارادتمند و وفادار به اين مكتب و نهضت ميدانند در مقام فهم و دريافت درست اين نهضت عاجزند و اگر بشر با يك آمادگي مناسب معرفتي و ارادتي به ساحت اين نهضت نزديك بشود و ابعاد و زواياي اين نهضت را بشناسد تلقي بهتري نسبت به اين نهضت خواهد يافت و مي تواند در راستاي جهاني شدن اين نهضت تلاش و كوشش نمايد.
*ابا عبد الله متعلق به جامعه بشريت است
نبايد نهضت أبا عبدالله(ع) را در يك مكتب و يك آيين و يك مذهب منحصر كرد. أبا عبدالله(ع) متعلق به جهان اسلام و جهان بشريت است و حركت و نهضت او به هيچ گروه و مكتبي وابسته نيست گرچه هر گروه و مكتب و آييني به اندازه سهم خودش از اين نهضت برخوردار است بايد متوجه اين نكته بود كه اين نهضت مطلق است نه مقيد ؛ آزاد است نه اسير و عموميت و شمول دارد و هيچ محدوديتي براي آن نبايد در نظر گرفت و به گونه اي بايد اين نهضت را معرفي كرد كه همه به اين نهضت رو بياورند و همه شيفته آن بشوند. حقيقت نهضت أبا عبدالله(ع) اين ظرفيت را دارد و او براي آزاد سازي همه حقايق آسماني و الهي آمده است اگر ما او را وارث نوح نبي و ابراهيم خليل و موسي كليم و عيسي روح الله ميدانيم اگر او را وارث رسول الله و علي زهرا سلام الله عليهم اجمعين ميدانيم يعني همه آنچه اين بزرگواران آوردهاند حضرت أبا عبدالله(ع) آنها را در نهضتش خلاصه كرده و همه اين مواريث را در مجموعه اين قيام الهي و آسماني گردآوري كرده است.
*آثار و فوائد ساري و جاري اين نهضت در طول تمامي اعصار و ازمنه
اما نكته اي كه به عنوان آغاز سخن و بحث بايد گفته بشود اين است كه چون اين نهضت متعلق به زمان و مكان نيست و فراتر از زمان و مكان است براي هر دوره اي از زمان و مكان فايده اي دارد. او زمان و زمانه را ميسازد، و اگر روزگار خودش را با اين نهضت وفق بدهد و سعي كند كه با آهنگ اين نهضت و با مقاصد و اهدافي كه براي اين نهضت هست همسو و همگرا شود قطعاً بهره هاي افزون تري خواهد برد و هنر مبلغان و هنر كساني كه متوليان فرهنگ عاشورا و نهضت كربلا هستند اين است كه اين نهضت را به روز ارائه كنند و با شرايط زمان سازگار كنند به گونه اي باشد كه امام حسين در هر زماني نهضتش سخني و حرفي و پيامي و رهنمودي براي جامعه و عصري كه آن جامعه در ان زندگي مي كند داشته باشد و براي هر ملتي و براي هر مكتب و اقليمي در هر زماني حرف و پيام داشته باشد و اين سخن مشهور كه «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» نشان اين است كه اين نهضت همواره زنده و داراي پيام است و اين بشر است كه بايد خود را به آن سوي نزديك كند و هر چقدر كه ما اين نهضت را در تاريخ و در جغرافياي مكاني و در تاريخ و زمان دفن كنيم آن را از كارايي و اثر بخشي انداخته و از اينكه بتواند جامعه را متحول كند سلب قدرت كرده ايم؛ بنابراين هنر مبلغان و هنر افرادي كه خود را حافظان فرهنگ عاشورا و نهضت كربلا ميدانند اين است كه نهضت أبا عبدالله(ع) را مطابق با نيازها و شرايط روز ارائه كنند.
*لزوم عرضه نهضت ابا عبد الله عليه السلام به زبان روز به جامعه جهاني
عصر ما عصري است بسيار پيچيده و پر رمز و راز. چرا كه شاهد قرابتهاي فرهنگي و مناسبات نزديك اجتماعي هستيم و نظام بشري در يك نظام واحد جهاني در حال نزديك شدن به يكديگر است و اصالت مدلهاي فرهنگي در حال رنگ باختن است و آن مايه هاي اصيل فرهنگي كم كم از دست ميرود و به يك سطح از فرهنگ عموميدر كل جهان تبديل ميشود. حال كه اينگونه هست، در زماني كه فرهنگ جهاني مي خواهد حاكم بشود چگونه ميتوانيم نهضت أبا عبدالله(ع) را با آن فرهنگ سازگار كنيم؟ نيازهاي بشر در حال نزديك شدن به يكديگر است و نوع نگاه بشر نسبت به هستي و نسبت به مبدأ و منتها در حال نزديك شدن است نوع نگاه به انسان و آينده انسان در حال پيوند و گره خوردن به يكديگر است، جهان بسيار پيچيده اي را ما در مقابل خود داريم و اگر نتوانيم فرهنگ عاشورا و نهضت عاشورا را بازسازي و بازخواني نماييم و بخواهيم آن را در همان لايه هاي سنتي نگهداري كنيم قطعاً كارآيي خاص فرهنگي خويش را نخواهد داشت و در زمان و مكان خاصي محصور خواهد شد و عده كمي بهره محدودي از اين حقيقت نوراني خواهند برد و اثر بخشي و اثر حيات و زندگي و نهضت و قيام و شوري كه از آن نهضت متوقع است از به دست نخواهد آمد و بايد در اين رابطه به درستي انديشيد و چاره جويي و توليد فكر و انديشه نمود كه چگونه اين نهضت در عصر كنوني بايد جهاني شود، لذا جهاني شدن را ميتوان به نوعي تهديد و به نوعي فرصت تلقي كرد؛ اگر اهل توليد و فرهنگ سازي باشيم و اين مكتب را با آن سرمايه هاي فوق العاده دروني به لحاظ مباحث عرفاني ومباحث كلامي و اعتقادي و مباحث سياسي و اجتماعي و ابعاد ديگري كه در اين نهضت وجود دارد را جهاني سازي كنيم و به زبان روز به تبليغ آن بپردازيم اين براي ما يك فرصت است تا اين انديشه را در عرصه جهاني ارائه كنيم تا جهان پذيراي يك مكتب ناب و خالصي شود كه از عمق ايمان و يك اعتقاد الهي و راسخ برخاسته است؛ اما اگر قدرت توليد و ارائه فكر نداشته باشيم و در حد يك نگرش تاريخي و محدود و با مناظر سنتي و محدود و لايه هاي نامعقولي كه بعضاً ارائه ميشود ارائه كنيم اين براي ما يك تهديد است و هيچ گاه نميتواند اين نهضت در عمق لايه هاي اجتماعي ديگر جوامع بشري راه پيدا كند اگر ما چنين نگاهي داشته باشيم كه حسين بن علي و اين نهضت محدود و مقيد به يك جمع خاصي است كه جزء وفادارن و ارادتمندان به او هستند و ديگر هيچ، قطعاً با يك شكست فكري و فرهنگي روبرو خواهيم شد چون آن قدرت فرهنگي كه امروز در جهان به صورت سيل وار در حال حركت است هرگز حاضر نيست يك مطلب سنتي بدون پشتوانه هاي علمي را بپذيرد اما اگر از جانمايه هاي عميق نهضت أبا عبدالله(ع) كه بسيار فوق العاده است در همه بخش هاي آن، خوب ساخته و پردازش شود و بصورت علمي و فني در عين حال با آن شور حسيني همراه باشد قطعاً براي جامعه اسلاميما و مكتب اصيل و حقه تشيع اثني عشري ما يك فرصت ارزشمند است.*نگاهي به ديدگاه هاي سنتي موجود در ارتباط با واقعه كربلاء
من به صورت اختصار و گذرا ديدگاه هاي سنتي موجود در ارتباط با كربلا و نهضت أبا عبدالله(ع) را عرض ميكنم و ميخواهيم ببينيم اين ديدگاه ها و منظرها كه در ارتباط با نهضت أبا عبدالله(ع) امروزه تا چه حد جوابگو است و ميتواند در مقابل اين سيل فرهنگي مقاومت كند و به عنوان يك پايگاه فكري و فرهنگي مورد استقبال و اقبال جامعه جهاني باشد. ما هنري نكرده ايم كه فقط در جامعه سنتي خودمان اين امر الهي را پايدار نگه داشته ايم اين براي ما يك سنت شده و قرن ها از آن واقعه ميگذرد و براي جامعه ما يك سنت و عادت شده است، ما بايد ببينيم كه تا چند درصد توانسته ايم مخاطبين نهضت عاشورا را گسترش بدهيم و يا بايد ديد كه تا چه حد جامعه علمي و دانشگاهي و فرهنگي ما با گرايشهاي ديگر فكري به اين سمت توجه و اقبال ميكنند. به صورت گذرا اين رويكردها را بر مي شماريم تا متوجه اين مطلب شويم كه اينها امروزه تا چه حد ميتوانند كارآمد باشند و زمينه اي باشد براي اينكه جامعه جهاني به اين منظرها و به اين تهديدها اعتنا بكند و توجه داشته باشد.
*نگاه سياسي و اجتماعي
يك منظر اين است كه نهضت أبا عبدالله(ع) يك نهضت سياسي و اجتماعي است كه ميخواهد تحولي در جامعه ايجاد كند؛ قيامياست عليه ظلم و ستم و بيدادگري و بنا است كه امام حسين(ع) با اين قيام، جريان ظلم را كنار بزند و جريان حق و عدل را به جاي ظلم و باطل بنشاند. بسياري از سخنان و كتابها و مقالات و تحقيق ها با چنين رويكردي در رابطه با نهضت أبا عبدالله(ع) نگريسته اند اما گوهر نهضت كربلا چيست؟ جوهر اصلي و امري كه همه اينگونه از اموري كه برميشماريم به او وابسته است و بن مايه و جان مايه اين نهضت را بايد در كجا جستجو كرد؟ اين مطالب از عوارض حركت أبا عبدالله(ع) و نهضت سالار شهيدان محسوب ميشود اما اين را ما بعنوان پيكره اصلي و عنصر اصلي در نهضت أبا عبدالله(ع) بيان مي كنيم .
*نگاه تراژدي و غم نامه اي:
عده اي اين قيام را به عنوان يك غم نامه و تراژدي نگاه مي كنند و عمده مباحث را در اين فضا قرار مي دهند ؛ غم گساري و حزن و اندوه و اشك و ماتم و امثال ذلك تقريباً عنصر اصلي اين تحليل و جريان فكري را رقم ميزند، شكي نيست كه اين نهضت با غم و اندوه و اشك و آه همراه است بيانات ائمه هدي(ع) بسيار راجع به حزن و اندوه و غم بار بدون اين نهضت بسيار است و شكي در اين مسأله نيست ، اما آيا ميتوان اين را گوهر نهضت كربلا دانست و جان مايه قيام أبا عبدالله دانست و تمام نهضت كربلا را از منظر غم و اندوه و حزن و اشك و آه و ماتم و مرثيه ديد؟! در عين حالي كه اين بعد حق است اما نميتوان گفت كه جان مايه اين نهضت اين مسأله است.
*نگاه عارفانه و عاشقانه
رويكرد ديگري كه براي اين امر وجود دارد رويكرد عرفاني است، عده اي بر آنند كه أبا عبدالله عاشقانه و عارفانه به سوي حق شتافت و او چيزي جز خدا را در اين امر نديد و خود و زن و فرزندش را براي احياي دين حق به قرباني برد و به شهادت و اسارت تن در داد و همه اين مطالب براي اين بود كه به آن درجه قرب حق برسد و صاحب نفس مطمئنه گردد و به مقام رضا و شفاعت الهي راه پيدا كند. اين اثر و اين بار معنوي و عرفاني را ميتوان در نهضت أبا عبدالله(ع) يافت ومي توان به نوعي اين مطالب را از ثمرات و آثار اين نهضت الهي شناخت و معرفي كرد. اما آيا ميتوان گفت كه تمام نهضت بلكه آن عنصر اصلي و جان مايه اين قيام اين جريان است؟ آيا أبا عبدالله صرفاً براي اينكه خود را به مقام شفاعت برساند و به مقام قرب الهي نزديك كند به اين ايثار و نثار تن درداد ؟ همه اين جهات عليرغم اينكه درست و به حق است و نگاه هاي صحيحي است اما آن چيزي كه اساسا و بنيان نهضت أبا عبدالله را تبيين ميكند و اساس نهضتش را بر آن قرار داده آن را بايد بيشتر مورد توجه قرار داد.
*جنگ با باطل و احياء سنن الهي
عده اي هم اقتباساً از فرمايشات خود آن حضرت كه فرمود: « أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ لِيَرْغِبَالْمُؤْمِنُفى لِقاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَانّى لا أَرَى الْمَوْتَ الَّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ الَّا بَرَم؛ لهوف، ص ۱۳۸» آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل بازنمىدارند. در چنين وضعى شايسته است كه مؤمن آرزوى مرگ كند. من مرگ را جز سعادت و نيكبختى و زيستن با ستمگران را جز ذلت و ناتوانى نمىبينم.
بر اساس همين بياني كه أبا عبدالله از قول رسول گرامياسلام نقل فرمود كه اگر در جامعه انساني ببيند كه حق مورد توجه نيست و از باطل نهي نميشود او اگر خودش را براي شهادت آماده كند و براي لقاء الي الله آماده كند جا دارد و شايسته است. براي اينكه با باطل بجنگد و بخواهد حق را و سنتهاي الهي را احيا بكند اين قيام را انجام داده است اين هم سخن و فرمايش صحيحي است و ميتوان به عنوان يك رويكرد و منظر در تاريخ عاشورا و كربلا مورد ارزيابي قرار داد.
*نجات دين و جامعه از اسارت
اما آن چيزي كه به نظر ميرسد به عنوان بنيان نهضت أبا عبدالله(ع) است كه در بررسي دقيق تر و عميق تر از سخنان خود آن حضرت قابل دريافت است، ابتدا بايد توجه كرد كه وظيفه و رسالت امام چيست؟ دو رسالت و دو تكليف عمده را به عنوان وظيف و تكليف الهي براي امام بيان داشتهاند، يكي زعامت و رهبري دين مردم است و ديگري زعامت جامعه و امت اسلامياست. اين دو وظيفه اي الهي است كه خداوند بر دوش امام نهاده است كه بعد از رسول گرامياسلام آن كسي كه به عنوان امام جامعه منصوب ميشود اين دو رسالت را دارد كه دين الهي به زمين نماند و از دست تحريف و انحراف و اعوجاج و امثال ذلك مصون باشد. جهت ديگري كه بعنوان رسالت امام از طرف پروردگار عالم معلوم شده است اين امر هست كه امام؛ امت اسلاميرا زمامداري كند و اينها را از پراكندگي و تفرق و تنازع و امثال ذلك نجات بدهد. حالا عده اي هستند كه به اسلام توجه ندارند يا احياناً نميخواهند زير نظر امام باشند يا حكومت ديگري ميخواهند تشكيل بدهند جاي خودش را دارد اما آن جامعه اي كه ميخواهد بر مبناي دين عمل بكند و دين سالم در اختيارش باشد نه دين نامستقيم و ناصواب و اين جامعه هم يك زعيم و قائدي داشته باشد كه از پراكندگي و تفرق خارج شود و آن اجتماع و تشكل اسلاميو ديني خودش را بخواهد داشته باشد. اين دو رسالت امام است و در دوره هر امامي؛مطابق با اين رسالت؛ امام بايد وظايف خودش را انجام بدهد. علي بن ابيطالب(ع) ۲۵ سال خانه نشين بود او امام بود و هر جايي كه نياز داشت كه از دين دفاع بكند و حقيقت دين را بيان كند، بيان ميفرمود و تا آنجايي كه مردم به او مراجعه ميكردند و از او ميخواستند تا راهنمايي بكند حضرت مضايقه نميكردند و انجام ميدادند و همچنين ساير ائمه(ع). اما در عصر بعد از علي بن ابيطالب كه معاويه نظامش و حكومتش مستقر شد و جريان صلح امام مجتبي(ع) پيش آمد امويان آمدند و اين نظام اسلاميرا؛ هم به لحاظ دين و هم به لحاظ امت به گونه اي تصرف و غصب كردند.يعني هم دين را مصادره و هم امت را مصادره كردند. عمده مسائل به اين دو مسأله بر ميگردد و نقش امام اين است كه در آزادسازي اين دو مسأله تلاش كند قيام أبا عبدالله(ع) را حسب وظيفه امامت او اينگونه ارزيابي ميكنيم و اين اختصاصي به أبا عبدالله ندارد و هر اماميكه در آن عصر بود همين مسير را طي ميفرمود لذا أبا عبدالله فرمود :« يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ الُمحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلى لا يُبايِعُ مِثْلَهُ؛ مقتل الحسين، خوارزمى، ج ۱، ص ۲۶۷؛ لهوف، سيد بن طاووس، ص ۱۰٫ » يزيد مردى فاسق و شرابخوار است كه قاتل نفس محترمه مىباشد و فسق و فجور را علناً مرتكب مىشود و كسى مانند من با چنين فردى بيعت نخواهد كرد مثل من امام حسين هرگز با مثل يزيدي بيعت نخواهد كرد. در دوران معاويه بحث به گونه ديگر مطرح بود و امام مجتبي(ع) با آن صلح نامه اي كه داشت از يك سو مسير جامعه اسلاميو از سوي ديگر دين را در آن صلح نامه بيان داشتند و هيچ اعتبار و ارزشي را براي معاويه و دستگاه حكومتي او بر اساس آن صلح نامه قائل نبود و او را بعنوان غاصبي كه قدرت و پول و ثروت و مكنت نظاميدارد و الان بر اين امر سوار است معرفي نمود ؛ اما وقتي نوبت به أبا عبدالله ميرسد و والي مدينه به دستور يزيد حسين بن علي را دعوت ميكند تا براي يزيد از وي بيعت بگيرد مسأله طور ديگري مطرح ميشود؛ وقتي خبر به درك واصل شدن معاويه را منتقل ميكنند و بعد ميگويند كه نوبت به يزيد رسيد اين دقيقاً بر خلاف آن صلح نامه اي بود كه امام مجتبي(ع) آن را تدوين فرموده بودند و يزيد را بعنوان خليفه مسلمين معرفي كردند كه اين خلاف بند هاي مختلف اين صلح نامه بود گرچه معاويه هيچ گاه به اين صلح نامه وفادار نبود اما نظام فكري و اعتقادي كه امام مجتبي(ع) پايه ريزي كرده بود اين بود. اينجا مسأله بسيار مهم است و آنجايي كه دارد نطفه اين نظام ريخته و بنيانش پايه ريزي ميشود همين نقطه است. وقتي والي مدينه پيشنهاد بيعت را به أبا عبدالله(ع) ميدهد جمله اي كه حضرت دارد، آن جمله تقريباً جوهر اين نهضت را شكل ميدهد. به محض اينكه حضرت اين مطلب را شنيد جمله استرجاع را بر زبان جاري كرد و فرمود:« انَّا لِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَىالْاسْلامِ السَّلامُ اذا بُلِيَتِ الْامَّةُ براعٍ مِثْلِ يَزيد؛ موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص ۲۸۵ به نقل از اللهوف، ص ۱۰ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶» تحليل اين سخن عرض بنده است.
*بزرگترين اسارت
أبا عبدالله بزرگترين مصيبت را مصيبت اسارت دين ميداند. وقتي بنا شد كه يزيد بعنوان والي مسلمين معرفي بشود و او بعنوان كسي كه زمامدار امر دين است معرفي مي گردد آن دو عنصر اساسي كه بايد يك امام و خليفه الهي آن را عهده دار باشد غصب شده است و با غصب اين دو جريان ديگر چيزي از اسلام باقي نخواهد ماند. مصيبت ها گاهي اوقات براي نفس و جان انسان است و گاهي براي جان عزيزان انسان است و گاهي اوقات براي اموال و عرض و آبرو است « وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِري؛ بقره ۱۵۵ » و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را.
خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: آن جايي كه مصيبت به انسان وارد ميشود انسان بايد كلمه استرجاع را بر زبان جاري كند « الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ؛ بقره ۱۵۶» لذاست كه وقتي ابا عبد الله ديد يك انسان جائر و ستمكاري بعنوان زعيم جامعه و بعنوان زعيم دين دارد معرفي ميشود كلمه استرجاع را بكار برد و حق هم همين است و هيچ مصيبتي بالاتر از مصيبت دين نيست، يك بياني علي بن ابيطالب در نهج البلاغه دارد كه حضرت آيت الله جوادي آملي بارها و بارها در سخنراني ها و نوشته هايشان تأكيد كردهاند كه حضرت به مالك اشتر فرمود :« ً فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا؛ نامه ۵۳ نهج البلاغه نسخه صبحي صالح » جامعه اي كه دينش به اسارت رفته باشد آن جامعه مصيبت زده است جامعه اي كه فهم درست از دين ودريافت حقيقت دين برايش ممكن نباشد، قرائتي از اسلام ارائه بشود كه قرائت حقيقي نباشد اين جامعه بزرگترين مصيبت را ديده است لذا وقتي أبا عبدالله شنيد يزيد دارد بعنوان قائد و زعيم دين معرفي ميشود فرمود :« انَّا لِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَىالْاسْلامِ السَّلامُ اذا بُلِيَتِ الْامَّةُ براعٍ مِثْلِ يَزيد؛ موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص ۲۸۵ به نقل از اللهوف، ص ۱۰ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶» اينجا أبا عبدالله به گونه اي احساس درد و مصيبت كرد كه از عمق جانش كلمه استرجاع را فرياد زد ؛ درد براي جامعه اين است كه دينش به اسارت برود درد براي جامعه اين است كه به يك راهي و به يك امام و زعيمي مبتلا بشود كه آن زعيم زعيم جائر و ستمكاري است.
*نگراني ابا عبد الله از اينكه امثال يزيد مفسر دين خدا شوند
نكته ديگري كه بر آن تأكيد دارم و ميخواهم در اين گفتار بيشتر به آن توجه بشود اين است كه آنچه كه باعث شد أبا عبدالله كلمه استرجاع را بر زبان جاري كند اين است كه حضرت احساس كرد كه دين به ظاهر هست اما آن قرائتي كه از دين بايد باشد به دست يك انسان جائر است به دست كسي است كه هيچ بويي از اسلام و دين و خدا نبرده، انسان كافر فاسق شارب خمري است كه با همه جلوه هاي شيطنت و جلوه هاي خباثت و شرارت هست بعنوان كسي است كه معاذ الله رداي دين را در بر كرده و بناست قرآن را براي جامعه تبيين كند او و پيروان و همفكران او منابر ؛كرسي ها و دانشگاه هايي شكل خواهند داد كه تفسير و قرائت مثل يزيد را به جامعه القاء خواهند كرد ؛يك وقت هست كه جامعه اي دين ندارد كه بحثي راجع آن نداريم ، ولي جامعه اي كه دين دارد و دين او اسلام است و كسي كه اين دين را زعامت و رهبري ميكند و به جامعه منتقل ميكند كسي است كه بويي از دين نبرده است و شخص ظالم و جائري است كه مخالف با اسلام و مخالف با پيامبر است زعامت چنين والياني جاي تامل و نظر دارد ؛ابا عبد الله هيچ ترديدي ندارد كه خاندان بني اميه از ابو سفيان تا يزيد در وادي كفر هستند و هيچ ايمان و باوري به اين جريان ندارند كما اينكه يزيد در كنار سر بريده أبا عبدالله آن خباثت باطني خويش را آشكار كرد با چوب خيزران بر لب و دندان حسين بن على (ع) مىزد و اين اشعار را زمزمه مىكرد:« ليتَ اشْياخى بِبدرٍ شَهِدوا ***جزع الخزرج مِنْ وَقْعِ الاسل؛لَعِبَتْ هاشم بالملك فلا***ملك جاء و لا وحىٌ نزل؛ تذكرة الخواص، سبط بن الجوزى، ص ۲۹۰ بحارالانوار، ج ۳۳ ص ۴۵ ص ۱۳۳ الاحتجاج، ج ۲ ص ۳۰» أبا عبدالله او را از بن دندان ميشناخت كه او چه عنصري است، آنچه كه امروزه ما بايد بيشتر به آن توجه كنيم اين است كه قرائت اصيل از دين را خوب بيابيم و آن تفسيرهايي كه بر اساس بيدادگري و جور و ظلم از اسلام نشان داده ميشود از آن اسلام ناب و اسلامي كه اهل بيت عصمت و طهارت براي جامعه اسلاميما تعريف كردهاند جدا بشود ما نياز داريم كه همواره اسلام را با قرائت علوي و حسني و حسيني به جامعه ارائه بدهيم اگر أبا عبدالله ميفرمايد: « أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ لِيَرْغِبَالْمُؤْمِنُفى لِقاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَانّى لا أَرَى الْمَوْتَ الَّا سَعادَةً وَ الْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ الَّا بَرَم؛ لهوف، ص ۱۳۸» مگر نميبينيد به حق توجه نميشود و از باطل نهي نميشود در چنين شرايطي شايسته است كه انسان براي حمايت از حق به ميدان بيايد و در راه خدا به شهادت برسد و اگر مبناي نهضت أبا عبدالله حقانيت دين است، ديني كه درست تبيين و تفسير بشود البته سياست انحرافي و ظالمانه و جائرانه، دين كنار ميرود، حركت أبا عبدالله بر اساس اين رسالت اصلي شكل ميگيرد، او بعنوان اينكه امام است و وظيفه اصلي او اين است كه دين را آنگونه كه هست و پيامبر گرامياسلام ارائه كرده است به همان صورت و بدون اينكه قرائت جديدي از آن ارائه بشود و بدون اينكه معطوف به قدرت و ثروت و ننگ وفريب باشد شكل مي گيرد.
اگر امثال يزيد بن ابو سفيان مفسر دين الهي گردند نتيجه اين زعامت اهانت به علي بن ابيطالب است؛ در منطق يزيد و امثال او علي كه جان محمد است از دين خارج است لذاست كه امام سجاد زين العابدين عليه السلام در مجلس يزيد خطاب بر كسي بر بالاي منبر بود فرمود: واى بر تو اى گوينده، كه با رضايت آفريده، خشم خداوند را بر خود خريدى، جاى تو دوزخ است.( مقتل خوارزمى، ج ۲، ص ۷۶- ۷۸؛ نيز ر. ك بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۷- ۱۳۹؛ الفتوح، ج ۵، ص ۲۴۷- ۲۴۹٫ ترجمه اين قسمت[ خطبه امام سجاد( ع) در شام] از كتاب« سرشك خوبان» گرفته شده است) بله بايد چنين تفاسيري از دين داشته باشند با آمدن يزيد ديني ارائه خواهد شد كه معاذ الله علي بن ابيطالب از دين خارج است و بعنوان كسي است كه اعتقادي به اين دين ندارد بالاي اين منابر به علي بن ابيطالب معاذ الله لعن و نفرينها ؛ بنابراين آن چيزي كه نهضت أبا عبدالله را شكل داد و بنيانش را پايه ريزي كرد اين بود كه حضرت احساس كرد با آمدن يزيد دين به اسارت رفته است و با به اسارت رفتن دين جامعه به انساني كه جائر و ستمكار است مبتلا ميشود لذا فرمود انا لله و انا اليه راجعون و اين كلمه استرجاعي است كه هنگام مصيبت بر انسان گفته ميشود و بعد فرمود و علي الاسلام السلام دين تمام شد چرا كه اول اسلام به اسارت رفت و دوم امت به فرمانروايي مبتلا شدهاند كه فرمانرواي جائر و ستمكار و مكار است از اينجاست كه نهضت أبا عبدالله شكل ميگيرد و هدف آن است كه دين حق و دين صحيح به درستي شناخته و شناسانده بشود. دين در مسير اراده ها و معارف دروغين قرار نگيرد كه به اسارت برود دين به گونه اي تحريف نشود كه قلب حقيقت بشود و به تعبير علي بن ابيطالب پوستيني وارونه پوشيده بشود
*معرفي نهضت مطابق با نياز روز
اما اگر ما بخواهيم حقيقت نهضت را در روزگار خودمان پياده و معرفي بكنيم اين است كه الان اديان فراواني را در جلوي روي بشر قرار دادهاند راست و دروغ ادياني را در مقابل چشمان بشر قرار دادهاند و بشر بايد انتخاب كند. دين حق دين صدق و دين الهي و دين ناب كدام دين است؟ آن ديني است كه أبا عبدالله براي آن دين قيام كرد« «انّى خرجتُ لِطَلَبِ الاصْلاحِ في امَّةِ جَدّي؛ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹»، اين حركت امر به معروف را در پي دارد اين حركت نهي از منكر را در پي دارد و اين حركت شهادت را به همراه دارد و اين حركت جريان مظلوميت و غربت را به همراه دارد اين حركت مايه حزن و اندوه و غم هم قطعاً به همراه خواهد داشت اين حركت شور و اشتياق و عشق به خداوند را هم به همراه دارد اين حركت ايثار و نثار و فداكاري در راه خدا را به همراه دارد همه اينها هست اما ما اينها را بايد بدانيم ولي آن گوهر اصلي كه نهاد اصيل نهضت أبا عبدالله دارد آن را نمايان ميكند آن را بشناسيم و آن را مطابق با روزگار خودمان ارائه دهيم ما بايد بگوييم أبا عبدالله براي ديني قيام كرد كه آن دين جز حق و عدل نميگويد، ديني كه از ظلم و ستم و نيرنگ و فريب و دروغ حمايت نميكند ديني كه جز به اراده الهي و خواست الهي راضي نميشود ديني كه همه ارزشهاي اخلاقي را و همه گزاره هاي اخلاقي را پاسداري ميكند و ديني كه به همه ناهنجاري ها و ضد ارزش ها دست رد ميزند و آنها را مردود ميشمارد ديني كه به همه حقوق مسلم انسانها احترام ميگذارد حقوقي كه حقاً انسان داراي آن است اگر امروز جامعه جهاني به يك سلسله از حقوقي كه اين حقوق حق و درست هستند رسيده است أبا عبدالله(ع) و نهضت او آن حقوق و ارزشها را محترم ميشمارد آزادي و حريتي كه شايسته و مناسب با انسانيت انسان است را أبا عبدالله(ع) محترم ميشمارد بلكه براي چنين ارزشهايي كه در درون اين دين ديده شده است قيام كرده است امروزه جامعه جهاني به دنبال ارزشهاست بدنبال حقوق است بدنبال آن چيزي است كه مسلما انسانها آنها را بعنوان حقوق پايه و اساسي خودشان شناختهاند. روابط انسانها بر اساس حق و عدل مورد احترام است آنچه كه امروز جامعه جهاني بدنبال آن است همگرايي جوامع، وحدت جوامع بشري، مناسبات درست و صحيح همه جوامع و همه اقشار جامعه بشري است اينها چيزهايي است كه امروزه بشر به آنها رسيده است و نهضت أبا عبدالله بر اساس دين اصيل و بر اساس دين الهي و ناب به همه اين ارزشها احترام ميگذارد ما بايد بدانيم آنچه كه بشر بدرستي آن را فهم كرده و به عنوان ارزشهاي اصيل و بعنوان اصول و معيارهاي اخلاقي حاكم بر جامعه بشريت بعنوان حقوق شناخته شده است اينها در دين اصيل مورد احترام هستند و اينها بر اساس اين نهضت و قيام ميتوانند جهاني بشوند ما در پرتو يك دين الهي كه به اين معيارها مهر تأييد ميزند ميخواهيم اينها را جهاني كنيم اگر ما بخواهيم نهضت را در حد نظامات سنتي خودمان محصور كنيم ديگر نميتوانيم اين را در امواج وسيع جهاني ارائه بكنيم و نمي شود كه بخواهيم جامعه جهاني به نهضت أبا عبدالله نگاه ديگري داشته باشد الان با اين عزاداري و اين زنجير زدنها و شور حسيني ايجاد كردنها ما نميتوانيم جهان را متوجه به اين نهضت كنيم جهان براي خودش شورهاي فراواني دارد اينگونه شورها براي ما مقدس است اما براي بسياري ديگر نامقدس است آنها مقدسات و شورهاي ديگري دارند ما ميخواهيم اين مقدس حقيقي و اين شور حقيقي را توسعه بدهيم زماني ميشود اين شور و اين عزا را و اين صحنه مصيبت را براي همه جهان ترسيم كرد كه آن انديشه ها و آن افكاري كه أبا عبدالله بر اساس آن اين نهضت را اقامه كرده است آنها به جهان منتقل شوند أبا عبدالله بدنبال دين حق الهي است كه ميخواهد آزاد بشود و از اسارت ظالمان خارج شود امروزه عده اي هستند كه دين را به اسارت ميبرند وهابيت امروزه دين را به اسارت درآورده است ديني كه وهابيت امروزه به اسارت درآورده است ميليونها انسان در اطراف اين دين جمع كرده است و اين دين ، قطعاً ديني نيست كه خداوند براي جامعه جهاني ارائه كرده و پيامبر اسلام در نظر داشته اند. به هر حال قصد و غرض بزرگداشت و تجليل نهضت أبا عبدالله است و توسعه و تعميق و ارتقاء و پيشرفت اين نهضت در بين جوامع بشري و اقشار اجتماعي است و مابايد هر سال ميليونها نفر از مخاطبين نهضت أبا عبدالله را بيشتر كنيم و به حوزه شعاع نهضت أبا عبدالله را بگسترانيم و جهاني بكنيم و اين نياز به انديشه و فكر دارد و توليد انديشه اي كه بتواند از اين نهضت عظيم و جهاني پاسداري و دفاع و حمايت كند.
من عرضم اين بود كه در گفتمان نهضت حسيني در عصر حاضر، حقيقت نهضت حسيني را به يك گفتمان به روز دربياوريم.
يعني بخواهيم وقايعي را كه در نهضت عاشورا هست به فرهنگ غرب و در سطح عالم معرفي بكنيم چه كارهايي را بايد انجام بدهيم.
چون الان بحث دين گرايي و معنويت يك بحث جهاني است. أبا عبدالله دارد آن ديني را معرفي ميكند كه قابليت اين را دارد كه در عرصه جهاني معرفي بشود. معنويتي كه به اسارت افراد جائر و ظالم و جاهل و … قرار دارد آن معنويت نميتواند انسان را نجات بدهد ما بايد اديان و دين حق را از دست كساني كه با قرائت هاي ظالمانه و جائرانه تفسير ميكنند يا با قرائت جاهلانه تفسير ميكنند دربياوريم. اين يك بحث است و بحث ديگر مباحث حقوق، اخلاق و ارزشهاي انساني است. نهضت أبا عبدالله دارد حقوق انسانها را مبتني بر يك دين الهي تبيين و ارائه ميكند اخلاق را ارائه ميكند اصول و ارزشهاي انساني را ارائه ميكند. اين نهضت جامعه جهاني را به هم نزديك ميكند و به يك آيين فرا ميخواند ديني كه آمده تا همه انسانها را در برابر پروردگار الهي به عبوديت فراميخواند. يعني وحدت اجتماع را كه امروزه جامعه جهاني دنبال ميكند در اين نهضت وجود دارد اتفاقاً اگر ما با اين رويكرد فرمايشات و سخنان أبا عبدالله را نگاه كنيم فراوان ميتوانيم اين فضاها را خارج كنيم ما اينجا كدي داريم كه آنرا بصورت يك گفتمان تبديل كنيم و فرصت فرهنگي براي جهان ايجاد بشود كه جهان با شناخت اين سخنان و بيانات و اقدامات و رفتارها و كردارهاي أبا عبدالله به اينجا برسد ما اگر نهضت عاشورا را به صورت يك تراژدي مطرح كنيم كسي دنبال اين نهضت نميآيد اگر بخواهيم به صورت يك معرفت عرفاني و يك رفتار عرفاني معرفي بكنيم كسي سراغ آن نميآيد يا حتي اگر بخواهيم به عنوان يك جريان سياسي معرفي بكنيم كه يك عده اي بودند كه طرفدار يزيد بودند و يك عده طرفدار أبا عبدالله بودند و اينها با هم مقابله كردند و يك عده، عده ديگر را كشتند كسي دنبال آن نميآيد ميگويند اين يك كار مكتبي است يك كار فرقه اي و گروهي است براي يك گروه خاص است اگر با اين رويكردهايي كه امروزه مطرح است ما طرح بكنيم بهره ما از اين نهضت به حداقل ميرسد اين نهضت يك گفتمان است و يك حركت انساني است اما با يك بنيان فرهنگي و اعتقادي، درست است كه يك اقدام و يك قيام است، اما اين اقدام و قيام بر اساس يك حركت سياسي و اجتماعي و انقلابي نيست، أبا عبدالله ديده كه يزيد هست بخواهد او را كنار بزند اينگونه نيست، اگر اينطور بود كه آثار اين نهضت باقي نمي ماند حركت ابا عبد الله متكي بر يك مكتب است و يك اعتقاد اصيل و ريشه دار كه از هزاران سال از انبياي الهي بعنوان يك وارث معرفي شده و أبا عبدالله اين حركت را بر مبناي يك اعتقاد شخصي و مقطعي آغاز نكرده اين بعنوان يك جريان اصيل ريشه داري است كه همه انبياي الهي داشته اند لذا بعنوان وارث آدم و نوح و ابراهيم و موسي كليم و روح الله و رسول الله و علي بن ابيطالب و فاطمه زهرا شناخته شده است با اين ديد نگاه ميكنيم اين قيام ريشه دار و عميق و اصيل است خوب اين انديشه يك چنين رفتار و قيامي را به دنبال خودش دارد ما چرا به اين قيام توجه كنيم و به آن انديشه توجه نكنيم ؟! آن انديشه كه اين قيام را ساخته بايد مورد توجه باشد، آن انديشه اگر باشد امروز اين قيام زنده است اين قيام زنده ميشود اما سخن ما در اين است كه آن انديشه به دنبال چيست؟ دنبال اخلاق و ارزشهاي انساني است؛ دنبال قواعد حاكم بر حقوق انسانيت است آن انديشه دنبال يك اعتقاد صحيح و سالم الهي و نابي است كه از دسترس هر بشري حتي انبياء هم مصون است انبياء فقط مبلغان دين الهي هستند كسي از انبياء نقشي در اصل دين ندارد اينها مبلغند اينها نذير و بشير هستند بنابراين براي تبيين اين رفتار و اين نهضت و يك گفتمان فرهنگي بايد به آن بن مايه ها توجه شود بايد آنجايي كه أبا عبدالله(ع) كلمه استرجاع را بر زبان جاري ميكند ميگويد انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام والسلام … اينجا بايد تبيين بشود. او آمده است كه بر اساس رسالت اصلي خودش آن دين را از دست افراط نجات بدهد بنابراين همه آن چيزهايي كه امروز بعنوان گفتمان جهاني مطرح است بعنوان حقوق انساني و وحدت اجتماعي و جهاني، ارزشهاي انساني، حقوق حاكم بر جوامع انساني، مناسبات و روابط انساني، اخلاق همه اينها امروز بعنوان گفتمان جهاني دارد مطرح ميشود مطالبات جهان است و دارد خودش را از همه گوشه هاي جهان فرياد ميزند مضافاً بر اينكه اين گفتمانها متأسفانه چون منهاي عقبه ديني هستند نميتوانند پايدار باشند زماني اخلاق و ارزشها و اصول و قواعد حاكم بر انسانها ميتواند پايدار باشد كه ريشه در دين حق الهي داشته باشد و اين أبا عبدالله(ع) است كه آ مده ديني را ارائه كند كه همه اين ارزشهاي انساني و اصول و قواعد اخلاقي را به همراه دارد و اين گفتمان امروز روزگار ماست.
تذكري به مبلغان ديني در ايام محرم
همگان مخصوصاً مبلغان ديني بايد آن نكته آغاز و عنصر تشكيل دهنده اين نهضت را مورد بحث قرار بدهند، ما تا نشناسيم آن جهت گيري اصلي و اساسي كه أبا عبدالله بر اساس آن جهت؛ نهضت را برپا كرده چيست ممكن است كه تحليل و نظراتي داشته باشيم كه درست باشند اما اصل و اساس آن نهضت نباشند.