لینک این مقاله در روزنامه مردمسالاری ۱۳۹۲/۱۰/۱۴

کتاب راز قطعنامه که در نمایشگاه کتاب امسال (۱۳۹۲) رونمایی شد، به علل و عوامل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. غضنفری پیش از این کتاب آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران را نوشته بود. اثر حاضر، چهل و هشتمین جلد از سری نیمه پنهان موسسه کیهان است. لذا طبیعی است که نویسنده‌ی کتاب، از طیف طرفداران ادامه جنگ باشد و پذیرش قطعنامه را مطابق اسنادی که ارائه کرده، اقدامی خائنانه قلمداد کرده باشد. اما اهمیت این کتاب از آن جهت است که به برخی زوایای پنهان قطعنامه که پیش از این منتشر نشده بود، پرداخته است و بعضاً اتهامات بسیار سنگینی علیه مسئولین تراز اول کشوری و لشکری نظیر آقایان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن رضایی، میرحسین موسوی، بهزاد نبوی و دیگران در این کتاب طرح شده است که وظیفه خود دانستم ضمن تشکر از تلاش جناب آقای کامران غضنفری و به جهت تنویر افکار عمومی، برخی نواقص کتاب و تصویرسازی‌های غیر واقعی کتاب را گوشزد نمایم تا از نگاه یک‌سویه به سرمایه‌های انقلاب اسلامی پرهیز شود و با طرح چند سؤال، نویسنده کتاب را به تکمیل طرح‌واره‌ی «راز قطعنامه» دعوت نمایم.

برای اطلاع از محتوای کتاب، خلاصه‌ی آن را می‌توانید از +اینجا مطالعه کنید.

جای خالی فلسفه جهاد در ابتدای کتاب

این کتاب بیانگر تقابل دو دیدگاه موافقان و مخالفان ادامه‌ی جنگ تحمیلی بعد از بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغال شده توسط قوای بعثی است. در رأس موافقان حضرت امام، رئیس جمهور وقت و فرماندهان سپاه قرار دارند و در طیف مخالفان ادامه‌ی جنگ و طرفداران صلح، اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، میرحسین موسوی و اکثر اعضای کابینه‌ی وی قرار گرفته‌اند. ای کاش در ابتدای این کتاب به جایگاه جهاد و تفاوت جهاد دفاعی و جهاد ابتدایی اشاره می‌شد و به لحاظ فقهی و حقوق بین‌الملل این مسأله تشریح می‌شد که آیا یک کشور اسلامی، پس از آزادسازی شهرها و زمین‌های اشغال شده‌اش، لازم است که پایتخت کشور متخاصم را نیز فتح کند؟ آیا چنین چیزی در جامعه‌ی جهانی پذیرفته شده است؟ آیا نظام نوپایی که قصد دارد انقلابش را به تمام جهان صادر کند، می‌تواند با شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» به این مهم دست یابد؟

به نظرم تا پاسخ به این سؤالات به عنوان اصل موضوع پذیرش یا عدم پذیرش قطعنامه، به روشنی تبیین نشود، بقیه مباحث فرع بر آن است و از اهمیت کمتری برخوردار خواهد بود. نسل جوان امروز، نسل پرسشگری است که به پدیده‌های اجتماعی و سیاسی، نگاهی انتقادی دارد و به صرف این که نظر یک عالم دینی درباره آن موضوع چه باشد، قانع نخواهد شد و رویکرد تعبدی را در حوزه‌ی فرهنگی و اجتماعی برنمی‌تابد. لذا ضروری است که با نسل جدید با زبان خاص خودش سخن گفت که امام نقی (علیه السلام) فرموده‌اند: «کلّموا الناس علی قدر عقولهم»

ارائه تصویر غیر واقعی از آیت الله هاشمی رفسنجانی

بخش قابل توجهی از این کتاب به نقل یادداشت‌های روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی و نشان دادن تقابل برخی از آن‌ها با دیدگاه‌ها و نظرات حضرت امام پرداخته است، غافل از این که اگر حقیقت موضوع را به همین مقدار بدانیم، با آن حجم تعریف و تمجیدها و مسئولیت‌هایی که حضرت امام به آقای هاشمی واگذار کرده‌اند چه کنیم؟ یعنی نویسنده کتاب به این سؤال اساسی پاسخ نداده است که چرا حضرت امام با مشاهده‌ی این همه سرپیچی و نافرمانی از دستورها و اوامرش نه تنها آقای هاشمی را از ریاست شورای عالی دفاع عزل نمی‌کنند، بل‌که به عنوان قائم مقام فرمانده کل نیروهای مسلح منصوب می‌کنند و بیشترین اعتماد و مشورت‌ها را با شخص ایشان انجام می‌دهند و این تناقضی است که نویسنده، خواسته یا ناخواسته به آن نپرداخته است. به عنوان نمونه به موارد ذیل دقت کنید:

  • بدخواهان باید بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است (صحیفه امام    ج‏۷ ص۴۹۵)
  • من به آقاى هاشمى- فرزند برومند اسلام تبریک مى‏گویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت به پیش رفت (صحیفه امام    ج‏۷ ص۴۹۶)
  • جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ على اکبر هاشمى رفسنجانى- دامت افاضاته؛ بدینوسیله جنابعالى به سمت نمایندگى از طرف اینجانب در شورایعالى دفاع منصوب مى‏شوید که ان شاء اللَّه تعالى ضمن انجام وظایف محوله به ادارات مربوطه دیگر نیز رسیدگى و نظارت نمایید. موفقیت جنابعالى را از خداى تعالى مسئلت دارم (صحیفه امام    ج‏۱۵   ص۳۰۲)
  • در کدام مملکت، شما سراغ دارید که رئیس مجلس (اکبر هاشمی رفسنجانی) منبر برود و مردم را هدایت کند و در ماه مبارک، شاید بیشتر از سى تا منبر رفته باشد و مردم را هدایت کرده باشد؟ (صحیفه امام    ج‏۱۳  ص۹۴)
  • مجلسمان را شما ملاحظه کنید، بسیارى از آنها را من از نزدیک مى‏شناسم؛ یعنى سابقه طولانى دارند، مثل رئیس مجلس (اکبر هاشمی رفسنجانی) و بسیارى از آقایان دیگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزارى و هرچه توان دارند، آنها را مى‏شناسم. و در این طول مدتى که مجلس برپاست مى‏دانم که همه اینها خدمتگزارند؛ در بین آنها من نمى‏توانم یکى را پیدا کنم که بتوانم بگویم که این، تعهد به اسلام ندارد (صحیفه امام    ج‏۱۷  ص۲۷۲)
  • حجت الاسلام اکبر هاشمى رفسنجانى؛ طبق پیشنهاد شوراى انقلاب جمهورى اسلامى ایران، جنابعالى به سمت سرپرست وزارت کشور منصوب مى‏شوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالى را در ایفاى وظایفى که عهده‏دار شده‏اید و جلب رضاى مقدسش را خواهانم (صحیفه امام    ج‏۱۱   ص۵۸)
  • جناب حجت الاسلام آقاى هاشمى رفسنجانى ایّده اللَّه تعالى؛ جنابعالى را به سمت فرماندهى دنباله عملیات والفجر (۱) نصب کردم. توفیق و پیروزى قواى اسلام را بر کفر از خداوند تعالى خواستارم (صحیفه امام    ج‏۱۸  ص۳۵۵)
  • جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ على اکبر هاشمى رفسنجانى- دامت افاضاته؛ با توجه به درگیرى رویارویى امریکاى جهانخوار علیه اسلام و ایران و هماهنگى غرب و شرق و ارتجاع منطقه در مبارزه با انقلاب اسلامى و جلوگیرى از پیروزى اسلام، به پیشنهاد رئیس جمهور محترم، جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى- دامت افاضاته، جنابعالى را با تمام اختیارات به جانشینى فرماندهى کل قوا منصوب مى‏نماید (صحیفه امام    ج‏۲۱  ص۵۶)

بی‌اعتباری نقل از دشمنان و مخالفان

برای رسیدن به یک شناخت متعادل و پرهیز از افراط و تفریط، پسندیده آن است که یک شخصیت یا یک جریان فکری از نگاه موافقان و مخالفان بررسی شود. چه بسا اگر دین اسلام را صرفاً با استناد به کتب و نقل قول‌های مخالفان بخواهید بررسی و معرفی کنید، تصویری به جز یک آیین خشونت‌طلب انحرافی و افراط‌گرا ارائه نخواهید کرد.

این اشتباهی است که نویسنده کتاب در تصویرسازی از شخصیت‌هایی که قصد نقد آن‌ها را داشته مرتکب شده است. اگر قرار باشد شخصیت‌هایی نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی یا دکتر حسن روحانی با نقل قول از دشمنان دیرینه‌شان در روزنامه کیهان، روزنامه ایران، هفته‌نامه ۹ دی و مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، معرفی و شناخته شوند، نتیجه همان چیزی است که مخالفان اسلام در توصیف این دین آسمانی خواهند گفت. نه این که آقایان هاشمی و روحانی خالی از اشتباه و نقد باشند، خیر! مقصود این که عقل و انصاف حکم می‌کند که برای بیان یک روایت نزدیک به واقع، دیدگاه موافقان و مخالفان مطرح شود، یا مثلاً اگر تناقض خط مشی آقای هاشمی با دستورهای حضرت امام ترسیم می‌شود، حمایت‌ها و مدح شخصیت و عملکرد آقای هاشمی در کلام حضرت امام نیز آورده شود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (سوره مبارکه مائده؛ آیه ۸)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! قیام کننده براى خدا و شاهدان به عدل و داد باشید. و البته نباید دشمنى عده‏اى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. دادگرى کنید که آن به تقوا نزدیک‏تر است، و از خدا بترسید که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است

نقل قول‌های نامعتبر از حضرت امام

علی رغم آن که در آخرین صفحه وصیت‌نامه سیاسی الهی حضرت امام، معیار تشخیص سخنان صحیح و مستند از سایر سخنان بدون اصالت ایشان توسط بنیانگذار انقلاب تبیین شده است:

«اکنون که من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»

اما در موارد متعدد ارجاعات غیر مستند به سخنان حضرت امام داده شده است که با معیار فوق همخوانی ندارد، فلذا فاقد ارزش است. به عنوان نمونه، نقل قول سیدرضا زواره‌ای از حضرت امام در خصوص تردید ایشان درباره خیانت بهزاد نبوی (صفحه ۱۳۰).

مورد دیگر در صفحه ۱۶۸ کتاب و نقل قول جلال‌الدین فارسی از حضرت امام است که در روزهای قبل از انتخابات ۸۸ به وفور به صورت پیامک منتشر می‌شد: «اگر خدمات شما نبود، شما را به عنوان ضد انقلاب معرفی می‌کردم» جلال الدین فارسی ادعا کرده است که حضرت امام این جمله را خطاب به میرحسین موسوی گفته‌اند، اما مطابق همان قاعده‌ای که در بالا اشاره شد، در هیچ کجای صحیفه امام چنین چیزی نیامده است و این گونه نقل قول‌ها فاقد ارزش است.

تناقض نتیجه‌گیری‌های کتاب با نص صریح نامه امام

نویسنده در چند بخش طولانی و با نقل قول‌های مختلف تلاش کرده است که میرحسین موسوی را به عدم حمایت جدی از جبهه‌های جنگ متهم نماید. حال آن که حضرت امام در تاریخ ۳ آذر ۶۷ و پس از انتشار شایعاتی از این دست طی نامه‌ای به میرحسین موسوی به صراحت می‌فرمایند:

«از آنجا که ممکن است این روزها افرادى بخواهند نسبت به دولت خدمتگزار شبهات و القائاتى در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بى‏شائبه و طاقت‌فرساى شما را خصوصاً در مسئله جنگ خدشه‏دار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردى لایق و دلسوز براى انقلاب اسلامى مى‏دانم، و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمى‏کنم، و الآن نیز شما را تأیید و حمایت مى‏کنم. از آنجا که سران کشور و هیأت مشورتى بازسازى کشور در چند روز آینده اصول و سیاست بازسازى را به دولت ابلاغ مى‏نمایند، جنابعالى و اعضاى محترم هیأت دولت باید با قدرت و قاطعیت و با استقلال کامل به امر بازسازى کشور و ترمیم خرابیها پرداخته و رسیدگى به محرومین را درصدر برنامه‏هاى خود قرار دهید. و مردم عزیز و شریف ایران نیز، که همه چیز خود را در طبق اخلاص و بندگى خدا نهاده‏اند، توجه دارند که تا رسیدن به استقلال واقعى راه طولانى پیش رو دارند؛ و همه مى‏دانند که با توجه به حجم عظیم خرابیها نباید انتظار اصلاح و بازسازى سریع امور را داشت. ما هنوز در آغاز راه هستیم، و سالها وقت لازم است که با همت و تلاش همه دست اندرکاران و مردم عزیز میهن اسلامى‏مان بازسازى شود و مشکلات برطرف گردد. چه بسا افراد مغرض و مخالف با انقلاب، که از هیچ راهى نتوانسته‏اند به اسلام و انقلاب لطمه‏اى وارد نمایند، امروز در قالب شعارها و بالا بردن سطح توقعات در مردم بخواهند به هدفهاى شوم خود نایل شوند، و با انگشت نهادن روى مشکلاتى که نتیجه تحمیل چندین ساله جنگ بوده است مردم را نسبت به مسئولین بدبین کنند و اینطور تبلیغ نمایند که بعد از قبول قطعنامه و نبودن جنگ چرا مشکلات حل نمى‏شود؟ باید به این افراد گفت مگر این کار به سادگى امکانپذیر است؟ مگر کشور ما از محاصره‏ها بیرون آمده است؟ مگر همه مراکز آسیب دیده برق و سوخت و کارخانجات را یکروزه مى‏توان راه اندازى نمود که ما بگوییم دیروز جنگ بود و عذرها موجّه، ولى امروز که جنگ نیست چرا کمبود است؟ البته این سخنها از باب تذکر به مؤمنین است؛ و الّا مردم وفادار و انقلابى کشورمان براى به دست آوردن استقلال واقعى و رسیدن به خودکفایى خیلى بیشتر از اینها آماده صبر و فداکارى هستند. و من مطمئنم که ملت ایران یک لحظه استقلال و عزت خود را با هزار سال زندگى در ناز و نعمت ولى وابسته به اجانب و بیگانگان معاوضه نمى‏کند. در خاتمه بار دیگر از زحمات دلسوزانه و مخلصانه دوست خوبم، جناب حجت الاسلام آقاى کروبى تشکر مى‏نمایم. و امیدوارم تمامى افرادى که در خدمت معلولین جنگ تحمیلى بوده‏اند با صمیمیت با آقاى نخست وزیر همکارى نمایند. خداوند بزرگ به همه مسئولین و دولت خدمتگزار و مردم شریف ایران توفیق صبر و ایثار در راه اسلام را عنایت فرماید. والسلام علیکم و رحمه اللَّه» (صحیفه امام  ج‏۲۱  ص۲۰۱)

نقل قول‌های انتخابی و مغرضانه

نویسنده در صفحه ۱۴۷ کتاب به نقل بخشی از +مصاحبه محسن رفیق‌دوست از سایت فرارو پرداخته است که دولت برای خرید تویوتا جهت تجهیز جبهه‌های جنگ مانع‌تراشی کرد. اما از آن جا که قصد داشته چند صفحه بعد میرحسین موسوی را به همکاری با سازمان سیا و همدست بودن با منافقین متهم کند (صفحات ۱۵۴، ۱۶۹ و ۱۷۱) و نهایتاً در صفحه ۱۹۴ عبارت «چهره کثیف و خائنانه موسوی» را به کار ببرد، از بیان این بخش از مصاحبه محسن رفیق‌دوست خودداری می‌کند:

«برخی می گویند میرحسین موسوی در دوران دفاع مقدس خیانت کرد ولی من می گویم ایشان خائن نبودند. او تا قبل از سال ۸۸ از دوستان من بود و ایشان را می دیدم. گاهی از ایشان تشکر می کردم و می گفتم شما می توانستید برای انقلاب شر شوید ولی نشدید! چرا که ایشان اختلاف نظر زیادی در دوران نخست وزیری با رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) داشته و اصلا هم زیر بار نمی رفتند. البته این را هم باید بگویم که میرحسین موسوی مخالف کارها نبود ولی حماسه ای هم پدید نیاورد برای همین نمی توانم واژه خائن را برای ایشان انتخاب کنم.» [+]

آیا همکاری با دفتر فرح پهلوی جرم است؟

در صفحه ۱۵۳ کتاب، آن جا که به پیشینه زهره کاظمی (زهرا رهنورد) پرداخته شده، آمده است:

زهره کاظمی پیش از انقلاب همکار لیلی جهان‌آرا (معروف به لیلی امیرارجمند) –نزدیک‌ترین دوست فرح پهلوی- بوده است. لیلی جهان‌آرا که در ظاهر مسئولیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بر عهده داشته، زنی بسیار فاسد بوده که با چند سازمان جاسوسی نیز ارتباط داشته است.

آیا مشابه همین اتهامات برای جناب آقای حداد عادل که یکی از شاگردان تراز اول دکتر سیدحسین نصر رئیس دفتر فرح پهلوی بوده، مطرح نیست؟ چطور شما به صرف تکذیبیه جناب حداد عادل می‌پذیرید که او هیچ گونه همکاری با دفتر فرح پهلوی نداشته است، اما تکذیبیه‌ی ستاد موسوی و رهنورد در عدم ارتباط با بیگانگان مورد پذیرش شما قرار نمی‌گیرد؟ و اکنون که این دو نفر رسانه و تریبونی برای دفاع از خود ندارند، آن‌ها را آماج انواع اتهامات قرار می‌دهید. من به هیچ عنوان قصد دفاع از موسوی و خطاهای آشکار وی در عدم تبعیت از قانون در خلال انتخابات ۸۸ را ندارم، لکن این شیوه مغرضانه و به دور از انصاف در نتیجه‌گیری و قضاوت را نیز نمی‌پسندم.

آیا به این توصیه‌های رهبر انقلاب در خطبه‌های ۱۴ خرداد ۸۹ توجه لازم را داشته‌اید:

« مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمیشود هر کسى را بمجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید. … .اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.» [+]

تناقض‌های جدی درباره بهزاد نبوی

شاید سنگین‌ترین اتهامات مطرح شده در این کتاب متوجه بهزاد نبوی باشد. از دست داشتن در بمب‌گذاری دفتر نخست‌وزیری (صفحات ۱۲۳ تا ۱۲۷)، خیانت در تنظیم بیانیه الجزایر (صفحات ۱۳۷ تا ۱۴۴)، جاسوسی برای سازمان سیا و کارشکنی‌های جدی در تجهیز جبهه‌های جنگ (صفحه ۱۴۲ تا ۱۴۷).

اما نویسنده ظاهراً فراموش کرده است که بهزاد نبوی به جناح موسم به چپ دهه‌‌ی ۶۰ که به «رادیکال‌ها» معروف بودند تعلق داشت. موضع بهزاد نبوی در خصوص گروگان‌های آمریکایی، پس از تسخیر لانه جاسوسی این چنین آمده است:

«بهزاد نبوی چنانکه خود می گوید معتقد بودند که گروگانها باید ابتدا محاکمه و سپس آزاد شوند (البته نه محاکمه واقعی برای دریافت مابه ازاء بلکه محاکمه سیاسی و حیثیتی امریکا) اما علیرغم نظر خود این مسئولیت دشوار را با شهامت تمام پذیرفتند و در اجرای نظریات مجلس شورا از هیچ کوششی فروگذار نکردند.» (مجله حضور، پاییز ۱۳۷۵، شماره ۱۷)

 همچنین به این بخش از سخنان بهزاد نبوی که در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران و پس از جنگ خلیج فارس بین آمریکا و عراق ایراد شده است دقت کنید:

«این جنگ یک فرصت تاریخی برای حمله به اسرائیل به وجود آورده بود که از دست رفت. در طول تاریخ سابقه نداشته که اسرائیل مورد حمله واقع شود … و عکس‌العمل نشان ندهد، زیرا از جنگ که او را در منجلاب خواهد انداخت وحشت دارد. پس ما از این طریق می‌فهمیم که آمریکا یک نقطه ضعف اساسی دارد و آن اسلامی-اسرائیلی شدن جنگ است. لذا وظیفه ما این بود که به هر طریق که ممکن است سمت و سوی جنگ را عوض می‌کردیم. ما می‌بایست در سیاست خارجی و مواضع‌مان در قبال عراق این نکته محوری را نصب‌العین قرار می‌دادیم» (تکثرگرایی در جریان اسلامی، عباس شادلو: ص ۲۳۹ به نقل از روزنامه سلام ۹ اسفند ۶۹)

آیا باور کنیم که گفته‌های فوق از زبان یک جیره‌خوار و جاسوس آمریکا صادر شده است؟ چرا با وجود این همه اسناد و مدارک معتبر، تا کنون بهزاد نبوی در دادگاه انقلاب به اتهام جاسوسی و خیانت و ترور نخست‌وزیر و رئیس جمهور محاکمه نشده است؟ چرا این کتاب به کوتاهی وزیر اطلاعات وقت، حجت الاسلام و المسلمین ری‌شهری در ارائه‌ی گزارش‌های خیانت‌کارانه‌ی بهزاد نبوی و میرحسین موسوی به رئیس‌جمهور و حضرت امام اشاره‌ای نکرده است؟