سخنان توهینآمیز دیوید کامرون نخستوزیر انگلیس در نهمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد که بلافاصله پس از دیدار با رئیسجمهور کشورمان مطرح شد، نشان داد که روباه پیر انگلیس هنوز انقلاب اسلامی و پیام آزادی خواهی آن را درک نکرده است.
اظهارات گستاخانه و بیادبانه کامرون در مورد حمایت ایران از تروریسم بسیار جای تاسف دارد، چرا که ایران خود قربانی تروریسم در منطقه خاورمیانه و از سویی پرچمدار مبارزه با آن بوده است.
واقعیت این است که بحث تروریسم مربوط به یک هفته و چند روز گذشته نیست؛ دنیای غرب – در رآس آن آمریکا و انگلیس – و کشورهای خودفروخته عربی که امروز به بهانه مبارزه با ترروریسم تمامیت کشورهای هدف خود را نقض می کنند، خود حامیان مالی این گروهک ها بوده و هستند و از سه سال گذشته تاکنون در کشورهای اسلامی از جمله سوریه، لبنان و عراق دست به کشتار مردم به ویژه زنان و کودکان می زنند.
با این بیان طرح چنین اتهام هایی به دور از واقعیت و برخواسته از روحیه استکباری و کداخدا مآبانه مقامات غربی است. برخورد و رفتار انگلیس با ما همیشه، چه در گذشته و چه در زمان حال فریبکارانه و خصمانه بودهاست. انگلیس به گواهی تاریخ همواره مغایر با اصول اساسی و دیپلماتیک با ایران برخورد کردهاست.
ما در طول سالهای گذشته تا کنون صدمات بسیاری زیادی را از انگلیس خورده و تجریه کردهایم.
با مرور تاریخ روابط بین ایران و انگلیس در میابیم، سیاست فریبکارانه انگلیس، رفتار ذاتی این کشور است و توهینهای کامرون به ملت بزرگ ایران یک ورق دیگر به کتاب خباثتهای انگلیس اضافه کرد و باعث شد اگر ذرهای تردید در رابطه با دشمنی این کشور با ما وجود داشت آن هم به یقین تبدیل شود.
تاریخچه روابط ایران و انگلیس
روابط ایران و انگلستان از دوره ایلخانان مغول، به صورت ارسال سفرا و مراسلات آغاز گشت. این تکاپوهای آغازین با وجود آنکه ناپایدار و بدون هدفمندی و نگرشهای دراز مدّت بود، در بنیان گذاری شالودههای اوّلیه روابط پرفراز و نشیب دو سرزمین، نقش برجستهای را ایفا نمود. در طول این مدت انگلستان با برپایی سفارتخانه در تهران، در بخش اعظمی از این سالها سرنوشت کشورمان را به نفع اهداف استعماری بریتانیا رقم زده است.
از هنگامی که در اوایل دوره قاجار پای وزارت آدمیرالی بریتانیا به آبهای خلیج فارس باز شد و آغاز تسلط بر جزایر ایرانی خلیج فارس را دید، تا دخالت در عزل و قتل قائم مقام فراهانی صدراعظم دانشمند ایران و رقم زدن سرنوشت مشابه برای فرزندخوانده و دست پروردهاش امیرکبیر، جداسازی هرات و بحرین از ایران و اشغال ایران از سوی نیروهای ارتش انگلیس در میانه جنگ بینالملل دوم، کودتای ضد ایرانی برای سرنگون کردن دولت دکتر محمد مصدق و … لیست بلند بالایی از اقدامات ضد منافع ملی مردم و کشور ایران در کارنامه روابط ایران و انگلیس ثبت شده است.
امروز بیش از ۱۰۰ سال از امضای قرارداد ۱۹۰۷ بین بریتانیا و روسیه تزاری که ایران را به سه بخش تقسیم میکرد، میگذرد و اگر امروز روابط ایران و انگلیس سردترین روزهای خود را میگذراند، به یاد ایرانیها میآورد که در یک سده اخیر انگلستان ضد ایرانیترین سیاست را در قبال کشورشان در پیش گرفته است.
بررسی تاریخ دو سده اخیر ایران و همچنین اسناد منتشره وزارت امور خارجه انگلیس نشان میدهد که در بیشتر وقایع مهم قرن نوزدهم و بیستم ایران، آنچه رخ داده با مصالح تعیین شده آن کشور همخوانی داشت و تنها چیزی که در این میان کمترین اهمیتی نداشت منافع ایران و مردم این کشور بود. در واقع انگلستان و مقامات شان در هر عصر و دوره ای در خباثت کم نمی گذاشتند و در راه تامین اهداف خود، فریب کاری، اتهام، توهین و … در دستورکار داشتند.
تا زمانی که سلطنت قاجار برپا بود، هر شاه و شاهزادهای که در این کشور حکمرانی میکرد سر در آبشخور سیاستهای انگلیس داشت و در دوره پهلوی پدر و پسر نیز مقدرات این مملکت را عمدتا انگلیس رقم میزد.
حتی در زمانی که روابط حسنه با انگلیس در بالاترین سطوح بود این کشور لحظهای در تصمیم گیری بر خلاف منافع ملی ایران اقدامی نکرد و به این ترتیب انگلیس تبدیل به یگانه کشوری شد که از او خاطرهای بد در اذهان مردم ایران زمین برجای مانده است، تصویری بسیار بدتر از آمریکا که ایران هیچ گونه روابط سیاسی با آن ندارد.
سیاست های استعماری انگلستان در ایران
در یک نگاه کوتاه سیاست انگلیس در قرون نوزدهم و بیستم در قبال ایران شامل سه محور اصلی کمرنگ کردن نقش حاکمیت مرکزی و تسلط بر بخشهایی از خاک ایران و جدا کردن آنها از سرزمین اصلی ایران، استعمار اقتصادی و دخالتهای سیاسی است.
در بخش اول انگلیس بخشهای وسیعی از هرات و جزیره استراتژیک بحرین را از ایران جدا ساخت. در عرصه استعمار اقتصادی نیز قراردادهای اقتصادی فراوانی با ایران بسته شد که نفع و سود آن سراسر نصیب کارتلهای اقتصادی انگلیسی میشد و همچنین برای نزدیک به هفتاد سال شیر نفت این کشور در اختیار انگلیس بود. در عرصه سیاسی نیز عملا ایران را بر اساس مقدرات انگلیس اداره میکردند.
همچنین در یک بررسی اجمالی از روابط ایران و انگلیس سه دوره شاخص را شاهدیم:
۱- پایان سلسله صفویه در ایران که آغاز حضور سیاسی انگلیس در ایران و دایر کردن نمایندگی سیاسی در کشورمان است تا زمان انقلاب مشروطه در ایران و سالهای پایانی حاکمیت سلسله قاجار در ایران بخش اول است که در این دوره شاهد تحولات فراوانی در سیاستهای انگلیس در مقابل ایران هستیم.
۲- دوره دوم به دوره سلطنت پهلوی اختصاص دارد که حکومتی برآمده از خواست و نظر انگلیس در ایران بر سر کار بود و در این دوره به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ایران تبدیل به «ایرانستان» [کشوری تحت الحمایه انگلیس] شده بود. در این دوره حتی محمدرضا پهلوی در میانه دهه پنجاه در یکی از سخنرانیهای خود ضمن حمله به سیاستهای انگلیس در جهان به این مطلب اشاره کرد که: “آنها میخواهند ایران را تبدیل به ایرانستان کنند”.
۳- پس از انقلاب اسلامی دور جدیدی از روابط ایران و انگلیس آغاز شد. انقلاب اسلامی رژیم سلطنتی مورد حمایت انگلیس و آمریکا را در ایران برچیده بود و طبیعی بود که روابط سیاسی انگلیس با ایران اساس چندانی نداشته باشد. روابط دو کشور بعد از انقلاب اسلامی دچار فراز و نشیبهای بسیاری شد. روابط سیاسی ایران و انگلیس پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به دلیل مخالفت دولت کارگری انگلیس با این انقلاب هر روز سردتر از روز پیش شد. از آن پس بود که ساختمان تاریخی سفارت انگلیس در خیابان فردوسی تهران دیگر محل نمایندگی سیاسی این کشور در ایران نبود و در سال ۱۳۵۸ سفارت سوئد حافظ منافع بریتانیا در ایران اعلام شد.
تا زمان پایان جنگ ایران و عراق در پاییز سال ۱۳۶۷، سفارت ایران در لندن نیز همچنان بسته بود.
فهرستی از دخالت های انگلیس در ایران
دخالت های سیاسی فرهنگی و خباثت های انگلستان در طول تاریخ روابطش با ایران:
۱٫ حمایت از ترویج و قدرت گرفتن فرقه ی اسماعیلیه و آقاخان کرمانی.
۲٫ دامن زدن به شورش های محلی در گرگان، اصفهان و کاشان برای دست برداشتن محمد شاه از هرات.
۳٫ دخالت در شورش های شرق خراسان که توسط طوایف قادریه (نقشبندیه) واقع شد.
۴٫ حمایت از تشکیل فرقه گمراه بابیت در جنوب ایران، توسط سید علی محمد باب.
۵٫ تشکیل مجموعه های سرّی نظیر آدمیت و فراماسون، برای جذب نخبگان و بد نام کردن آنها در بین مردم و اجرای اهداف خویش توسط آنها و اعمال نفوذ در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور.
۶٫ سعی در به انحراف کشاندن انقلاب مشروطه ایران، نفوذ در بین نمایندگان مجلس مشروطه و سرکوب مبارزان و محافظان مشروطه.
۷٫ تقسیم ایران به سه منطقه و تصرف قسمت وسیعی از خاک ایران طی قرار داد ۱۹۰۵ و ۱۹۱۵٫
۸٫ تحمیل قرارداد ننگین ۱۹۱۹ که بر اساس آن ایران رسماً مستعمره انگلیس معرفی شد. مفاد بندهای این قرارداد که به امضای وثوق الدوله و هیئت انگلیسی رسید تمامیت ارضی و استقلال سیاسی و اقتصادی و نظامی ایران را به کلی از بین می بُرد، در آمد نفت جنوب، گمرکات و مدیریت اجرایی تمام امور کشوری و لشکری و تعیین فرماندهان نظامی و سایر مسئولین به دست انگلیسی ها افتاد و مجلس مشروطه کاملاً به حاشیه رانده شد. بدین ترتیب انقلابی که صدها نفر از مردم و دانشمندان در راه پیروزی آن به شهادت رسیدند با دسیسه استعمارگران انگلیسی کاملاً منحرف و باطل شد.
۹٫ پس از قرار داد ۱۹۱۹ دخالت های استعماری انگلیسی در امور ایران افزایش یافت. آنها به راحتی توانستند علاوه بر پشت سر گذاشتن مجلس و مجلسیان مشروطه، از طریق نمایندگان حامی و دست نشانده خود حکومت ایران را به راحتی تغییر دهند و دست نشانده رسمی خود (پهلوی) را به حکومت برسانند و سال ها ایران را از پیشرفت و ترقی باز دارند.
۱۰٫ با به قدرت رسیدن رضا خان میر پنج، که بی تردید عامل انگلیس بود، سرکوب قیام ها و نهضت های مردمی ایران آغاز شد و شعایر مذهبی مورد هجوم قرار گرفت و علمای وارسته ای چون مدرس، کاشانی و… منزوی شدند یا به شهادت رسیدند.
محمد رضا پهلوی که پس از شهریور ۱۳۲۰ با حمایت انگلیس جای پدرش را گرفت، هم چنان تازیانه های خشم استعمار گران برای نابودی هویت دینی را بر سر ملت ایران کوبید و در این راه از هیچ ظلمی کوتاهی نکرد. در طول این دوران کابینه ها توسط وابستگان انگلیس تشکیل می شد. اما مردم و جوانان غیور ایران با رهبری روحانیت آگاه و اساتید متعهد حوزه و دانشگاه دست از مبارزه نکشیدند و تمام این قضایا را معلول دخالت استعمارگران انگلیس می دانستند، که با تحمیل قرار دادهای ننگین دیگر مثل «گلشائیان» و تحریک شاه به تغییر قانون اساسی مشروطه و دخالت در انتخابات مجلس و حمایت از طرف داران و وابستگان خود و سرکوب مبارزان بزرگی چون کاشانی و نواب صفوی و… مقاصد خود را دنبال می کردند.
پس از پیروزی نهضت مردمی در ملی شدن صنعت نفت، روابط ایران و انگلیس در تاریخ سوم مهر ماه ۱۳۳۱ قطع شد و در شانزدهم آذر ماه ۱۳۳۲ پس از روی کار آمدن دولت زاهدی مجدداً رابطه برقرار شد که با مقاومت آیت الله کاشانی مواجه گردید. وی آن روز را عزای ملی اعلام کرد و سه تن از دانشجوایان در این راه شهید شدند. بدین ترتیب انقلاب با مبارزات خستگی ناپذیر مرحوم کاشانی علیه استعمار انگلیس، از سرگرفته شد و دولت استعمارگر فعالیت های فرهنگی و اقتصادی خود را با رقابت آمریکا شدت بخشید.
۱۱٫ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و از زمان روی کار آمدن دولت اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ تا کنون، دولت انگلیس بر فریبکاری ها و دشمنی اش یا ایران شدت بخشیده و بارها در مسائل داخلی و خارجی ایران دخالت داشته است؛ چراکه منافع استعماری خویش را در ایران از دست داده و این امر طبیعی است که آنان از طرفی کینه ی این ملت را به داشته باشند و از طرف دیگر سعی کنند وضعیت در ایران به گونه ای پیش برود که آنها مجدداً بتوانند به اهداف استعماری خویش نایل شوند. طی سه دهه گذشته مهمترین دشمنی ها و دسیسه های انگلستان در حق مردم ایران عبارتند از:
حمایت از صدام در جنگ نابرار
حمایت نظامی انگلیسی ها از عراق در طول جنگ تحمیلی مسئله ای است که امروزه انگلیسی ها خود نیز به آن اعتراف و بعضاً آن را اشتباه قلمداد می نمایند. «گزارش ۲۰۰۰ صفحه ای قاضی اسکات به پارلمان انگلیس در سال ۱۳۷۵ مبین این ادعاست. در این گزارش بر خلاف تعهدات بین المللی مبنی بر عدم تأمین تسلیحات طرفین درگیر، انگلیس مقادیر زیادی اسلحه ی غیرمتعارف به ارزش میلیاردها دلار به عراق فروخته است».
در سال ۱۳۸۱ مخالفان جنگ علیه عراق در لندن اسنادی را منتشر کردند که در آن برخورد آمریکا و انگلیس را در ارتباط با تسلیحات کشتار جمعی عراق فریب کارانه نامیدند. بخشی از این اسناد که «شامل گاه شمار یک سلسله رویدادهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بین سال های ۱۹۸۰ ـ ۱۹۸۸ است، نشان می دهد که در آن سال ها آمریکا و انگلیس نه تنها عراق را در جنگ علیه ایران یاری می دادند، بلکه در برابر استفاده صدام از تسلیحات شیمیایی علیه سربازان ایران نیز سکوت می کردند» .
«تونی بلر نخست وزیر انگلیس برای اولین بار در جریان یک نشست خبری نسبت به حمایت غرب از صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران ابراز تأسف کرد. وی گفت: به طور قطع حمایت غرب از صدام حسین یک اشتباه بود.» بدین ترتیب، آنها با دخالت های غیرمستقیم نظامی، اهداف گذشته خویش را در ایران پی گرفتند.
دخالت در انتخابات
نوع اظهار نظر در نتایج انتخابات ایران نیز از مصادیق دخالت های انگلیس در ایران محسوب می شود. سیاست مداران انگلیسی همواره از نتایج انتخابات در ایران ناراضی بوده اند؛ به طور نمونه، بعد از انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، وزیر خارجه انگلیس، جک استراو، مدعی شد «انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی ایران یک انتخابات ناقص بود. همه می توانند به راحتی قضاوت کنند که این انتخابات از ابتدا مشکل داشت؛ چرا که از همان ابتدا حداقل نیمی از نامزدهای اصلاح طلب به صحنه رقابتی انتخابات دعوت نشدند. وی در ادامه ادعا کرد که میزان رأی دهندگان ۲۵ درصد کمتر از سطح رأی دهندگان در انتخابات آزاد سال ۱۳۷۶ بود.»
در مقاله «انگلیس، یک بار دیگر خیانت» آمده است: «فعالیت های خصمانه ای که پس از تعیین سفیر جدید انگلیس در تهران علیه جمهوری اسلامی آغاز شده است، نشان می دهد که دولت مردان انگلیس هم چنان خواب تجدید مداخلات استعمارگرانه و قدیمی خود را در ایران می بینند و برای فرمانروایی مجدد بر کشوری که از زمان قاجاریه تا آخرین روزهای حکومت رژیم فاسد پهلوی بر آن فرمان روایی می کردند، وسوسه می شوند. دولت انگلیس در سال های گذشته تلاش کرده است همان راه قدیمی خود را در پیش بگیرد و به شکل های مختلف به خیانت های خود علیه ملت ایران ادامه دهد و با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دشمنی و کینه توزی نماید».
حمایت از فعالیت های تروریستی و جاسوسی در ایران
دخالت های انگلیس در بمب گذاری های سال ۸۳ و ۸۴ در اهواز به اثبات رسیده است و اسناد این قضیه در اختیار وزارت اطلاعات است و «مقامات امنیتی ایران اعلام آمادگی کرده اند که اسناد و اطلاعات مربوط به حوادث گذشته و حادثه تروریستی اهواز را در اختیار مقامات ذی ربط انگلیسی قرار دهند.»
هم چنین اطلاعیه های عوامل ضد انقلاب که مسئولیت این انفجارها را بر عهده گرفته اند از انگلیس صادر شده که مقر اصلی فرماندهی این عوامل است. انگلیسی ها علاوه بر حمایت اقتصادی و معنوی از گروهک های ضد انقلاب، به آنان آموزش می دهند تا در داخل کشور آشوب های قومی و مذهبی به را بیندازند.
پاییز سال ۸۹ زمانی که “جان ساورز” در مقام رئیس دستگاه جاسوسی انگلیس(MI۶) مقابل دوربین رفت، برای افکار عمومی این سوال پیش آمد که کدام موضوع مهمی رئیس( MI۶ ) را برای اولین بار در صد سال اخیر در انگلیس مقابل دوربین کشانده است. برنامه هستهای ایران مهمترین موضوعی بود که صحبتهای او را تشکیل میداد. جان ساورز اعلام کرد سازمان تحت ریاستش در حال «انجام عملیات جاسوسی» با هدف «توقف برنامه هستهای ایران» است.
اما صحبتهای او شاه کلیدی داشت که از اتفاقات آتی رمزگشایی میکرد. شاه کلیدی که به نظر میرسید فرمان آغاز یک عملیات جدید و غیر انسانی علیه مردم ایران باشد: «دیپلماسی برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران کافی نیست و باید به فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی برای مقابله با ایران ادامه داد.»
تنها چند روز پس از این اظهارات، مجید شهریاری و فریدون عباسی از برجستهترین و کلیدیترین دانشمندان هستهای ایران در دو عملیات جداگانه ترور شدند تا به زودی ترجمه عملی سخنان ساورز و مراد او از فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی علیه برنامه هستهای ایران نمایان شود.
دخالت در مسائل هسته ای
یکی از دخالت های اخیر انگلیس دخالت در مسائل هسته ای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیت های هسته ای ایران مخالفت کرده اند و با دخالت های خود زمینه ی پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفته اند. علی رغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامه های هسته ای اش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیت های هسته ای ایران هستند. این کشورها می خواهند که ایران همواره نیازمند کمک آنان باشد و نتواند پیشرفت کند. «نگاهی هر چند گذرا به متن پیشنهادی این سه کشور به وضوح نشان می دهد که آخرین مواضع آنان ترجمان دیگری از نخستین مواضع آنان است. آنها، در یک جمله، محرومیت کشورمان از فن آوری هسته ای، حتی صلح آمیز را خواستار شده اند.»
سخن پایانی:
با بررسی گذشته روابط انگلیس با ایران و بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر اهل تحقیق واضح و مبرهن است که روابط انگلستان و مقاماتشان با ایران هیچ گاه دوستانه و خیرخواهانه نبوده است. رفتار آنها با ایران طی ربع قرن اخیر در موارد متعددی خلاف و دون شأن دیپلماتیک است. از این رویکرد چنین برمی آید که انگلیسی ها هرگز صادقانه با ایران برخورد نکرده، بلکه همواره اهداف استعماری خود را در اشکال گوناگون در ایران پی گرفته اند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ریاکاری و گستاخی آنها علنی تر نیز شده اس.
عبرت آموزی از رفتار و عملکرد انگلیس و مرور کارنامه سیاه این رژیم روباه صفت در مقابل ملت ایران، مارا موظف میکند تا قبل از هر اقدامی پیرامون رابطه با این کشور، یک علامت سوال در برابر کاری که میخواهیم انجام دهیم بگذاریم. درست است که ما باید به جز آمریکا و رژیم صهیونیستی با کشورهای دیگر ارتباط برقرار کنیم ولی باید در این راه حقوق ملت ایران نادیده گرفته نشود.
تداوم رفتارهای ناپسند مقامات انگلیسی و توهین چندین باره مقاماتشان در رفتار و عملکردشان مارا بی نیاز از هرگونه ارتباط می کند. و حال باید از مسولین و مدیرانی که اصرار به تنش زدایی و تعامل با این روباه پیر دارند پرسید، آیا درست است که پس از توهینهای کامرون به مردم ایران، طرح بازگشایی سفارت انگلیس در ایران را به منظور تنش زدایی و تعامل با غرب، عنوان کرد؟!