Print Friendly, PDF & Email

نقش میانجیگران روس و انگلیس
ربرت کرزن در مورد چگونگی مذاکرات ایران و عثمانی مینویسد: «چنین به نظر میرسید که نمایندگان عثمانی و ایران میخواهند نمایندگان میانجی را گیر انداخته و میان ما اختلاف بیندازند. نمایندگان ایران و عثمانی خیال میکنند که باید به هر پرسشی، پاسخی طفره آمیز بدهند. اما ما از این حر فها گیج نمیشویم و نکته اصلی را آن قدر تکرار میکنیم تا جواب درست آن را بشنویم، احترام زیادی هم به ما نمیگذارند.میرزا تقی خان: به گمانم حسن نیت دارد اما انور افندی خودش را این طرف و آن طرف میجنباند بالاخره یک کلمه حرف میزند دو پهلو و نیرنگ آمیز، ما هم سعی میکنیم حرفش را رد کنیم. هر دو دولت عثمانی و ایران ادعای حاکمیت برمحمره(خرمشهر) را داشتند. پایه استدلال ایران بر حقوق تاریخی و مالکیت بالفعل نهاده بود و اروند رود را رودخانه مرزی میشناخت ولی دولت عثمانی منکر آن بود و آن را از توابع بصره میدانست.شط را هم رودخانه داخلی بین النهرین قلمداد میکرد. نظر عثمانی بیشتر متکی بر منافع اقتصادی و سیاسی آن دولت بود و میکوشید کشتیرانی در اروند رود را در انحصار خود داشته باشد. اما باید دانست مسئله محمره و اروند رود با مسئله سیاست عمومی انگلیس در شرق و خلیج فارس ارتباط داشت و این اندیشه در حکومت انگلیسی سرزمین هند رواج گرفته بود که چون دولت روسیه میتواند سپاهیان خود را از راه دریای سیاه به فرات و شط برساند و از آنجا به خلیج فارس سرازیر گردد، پس واجب است که دولت انگلستان پایگاهی در دهانه شط داشته باشد تا بتواند جلوی روسها را بگیرد و لذا دولت انگلستان باید پاشای بغداد را تقویت کند و مردم این ناحیه را برای مقابله با تجاوز احتمالی روسیه مجهز نماید. ژنرال چسنی که مبتکر این اندیشه بود اعتقاد داشت همین که پای سپاه روس به شط برسد به آسانی میتواند خود را به بندر جاسک برساند.
در این میان پروژه دیگری هم مطرح بود که حکومت نیمه مستقلی توسط داود پاشا در بین النهرین ایجاد شود که فرمانروای شط تا خلیج فارس باشد و از منافع انگلستان پاسداری کند و همین اندیشه بود که بعدها به صورت ایجاد کشور پادشاهی عراق پس از جنگ جهانی اول درآمد. این نقشه مربوط به طرز فکر فرمانروایان انگلیسی هندوستان بود که النهایه مورد قبول وزارت خارجه انگلستان قرار نگرفت. کوتاه سخن این که در آن تاریخ سیاست عمومی انگلستان این بود که از فتوحات محمدعلی کبیر بنیانگذار سلطنت خدیوی مصر و فرزندش ابراهیم پاشا جلوگیری کند زیرا محمدعلی کبیر این توانایی را داشت یک دولت اسلامی تازه نفس در خاورمیانه پدید آورد که جانشین امپراتوری از نفس افتاده عثمانی شود و نیز سیاست عمومی انگلستان بر تقویت حکومت عثمانی و حمایت از آن بود. در حقیقت منافع دفاعی سیاسی و دفاعی حکومت انگلیسی هند ایجاب میکرد که حکومت محمره در دست ایرانی ها نباشد اما دولت انگلستان در لندن با سیاست حکومت انگلیس همسو نبود و نتیجه آنکه در کنفرانس ارزنه الروم کوشش عثمانی ها برای تصرف خرمشهر (محمره) نقش برآب شد. مسئله محمره توسط میرزا تقی خان )امیرکبیر( در جلسه هفتم کنفرانس مطرح شد و انور افندی به کلی منکر حقوق ایران بود اما میرزا تقی خان سند رسمی قاطع و معتبری را که دولت عثمانی چند سال پیش از آن صادر کرده بود در دست داشت که هنوز ارائه نداده بود. میرزا تقی خان در پاسخ انور افندی گفت: نه تنها خرمشهر به ایران تعلق دارد بلکه ایران بر شهرهای قارص، بایزید، وان(در ترکیه) و سلیمانیه(در عراق) نیز حق مسلم دارد زیرا این شهرها یا از توابع خوی هستند یا کرمانشاهان. میرزا تقی خان میدانست که نمیتواند آن شهر را از عثمانی های متجاوز پس بگیرد ولی این شگرد سیاست او بود که میخواست در نماینده عثمانی ایجاد ترس و هراس کند و ضمناً میخواست به نماینده انگلستان بفهماند که اگر در حقوق ایران در محمره تردید کند کشمکش به درازا خواهد کشید. در آن جلسه همین که ادعاهای انور افندی بالا گرفت، میرزا تقی خان متن فرمان سلطان محمود را بیرون کشید و به آرامی مشغول خواندن شد و همه را به شگفتی انداخت. سلطان محمود پادشاه پیشین عثمانی در آن نامه خطاب به علی پاشا نوشته بود:
اطلاع یافته ایم که پس از تنبیه قبیله یاغی )بنی لام( قشون شما به سوی بندر محمره درشط حمله برده اند. از آنجا که محمره از توابع ایالت فارس است و اهالی آنجا از جانب حکومت خود اجازه جنگ نداشتند در مقام منازعه برنخاستند بنابراین همین که فرمان مقدس ما به شما رسید لازم است در کار تحقیقات، مأمور ما را مساعدت کنید و هر آینه حالت تعرض به خاک ایران وجود دارد، چون برخالف عهدنامه ها و شرایط میان دو مملکت می باشد فوراً محمره را به آن دولت بازگردانید و سند استرداد آن را به وزرای ما تقدیم بدارید. از این پس دقت و مراقبت کنید که چنین اموری که منافی عهدنامه و شرایط موجود است اتفاق نیفتد. محرم ۱۲۵۴با سند معتبری که میرزا تقی وزیر نظام روی میز کنفرانس گذاشت و شیوه ماهرانه مذاکره او، برهان دیگری لازم نبود و کنفرانس بر تأیید حق مالکیت ایران بر محمره صحه گذاشت.
ترفندهای انور افندی
اما عثمانیان بیکار ننشستند و برخی از شیوخ خوزستان مانند شیخ ثامر رئیس سابق ایل چعب که شاه ایران او را طرد کرده بود به ارزنه الروم آوردند تا در حضور نمایندگان روس و انگلیس به سرسپردگی خود به سلطنت آ ل عثمان گواهی دهد. در جلسه ای که تشکیل شد شیخ ثامر خود را شیخ المشایخ ایل چعب معرفی کرد و گفت که او و اجدادش دویست سال بر محمره حکومت داشته اند. ضمناً نماینده عثمانی به نمایندگان روس و انگلیس گفته بود که اگر ایران زیربار نرود، شیوخ محلی، علیه ایران قیام خواهند کرد. اما نمایندگان روس و انگلیس میدانستند که ایران در این مورد کوتاه نخواهد آمد. نماینده انگلیس می نویسد: در این مسئله تردید است که سخن انور افندی در مورد قیام شیوخ محلی درست باشد لذا تصمیم گرفتیم در این مورد حتی به طور خصوصی هم به میرزاتقی خان امیرنظام چیزی نگوییم. سرانجام کنفرانس ارزنه الروم حاکمیت ایران بر محمره و کانال حفار و جزیره خضر )آبادان( را تأیید نمود و این برجسته ترین خدمت امیرنظام به ایران بود. بعد از مسئله محمره و اروند رود قضیه زهاب و سلیمانیه مطرح شد البته وضع زهاب و مرز دو دولت را عهدنامه سال ۱۰۴۹شاه صفی و سلطان مراد چهارم معلوم کرده بود و در پیمان نامه های بعدی، نادرشاه افشار و سلطان محمود اول و فتحعلی شاه و سلطان محمود ثانی آن را تأیید نموده بودند. براساس آن پیمان نامه ها زهاب بین دو کشور تقسیم شد و سلیمانیه در تصرف عثمانی بود ولی دولت ایران هنوز پاره ای امتیازات در شهر سلیمانیه داشت. به همان میزان که مسئله محمره برای دولت ایران مهم بود به همان اندازه عثمانی ها در مورد سلیمانیه و زهاب حساس بودند. در این هنگام پیش شرط مذاکرات این بود که دولت ایران در مورد حمله والی کردستان به سلیمانیه غرامت بپردازد ولی توصیه حاجی میرزا آقاسی به وزیر نظام این بود که به هیچ وجه زیربار غرامت نرود. میرزا تقی خان امیرنظام )امیرکبیر( در این مورد فوت و فن دیگری به کار برد. ایران حاضر بود که حاکمیت عثمانی را بر سلیمانیه بپذیرد ولی میرزا تقی خان که مردی وطن پرست بود در آغاز کوشید که یک نوع حکومت مشترک ایران و عثمانی را در سلیمانیه برقرار کند ولی هم عثمانی ها شدیداً مقاومت میکردند و هم انگلیسیها به این امر راضی نبودند که سلیمانیه از خاک عثمانی جدا شود. اما حکومت مشترک بر سلیمانیه نه مورد قبول عثمانی بود و نه مورد تأیید انگلیسی ها. نماینده روسیه نیز این پیشنهاد را عملی نمی دانست؛ از این جهت سیاست مذاکره میرزا تقی خان براساس تقسیم زهاب قرار گرفت. نماینده انگلستان در یادداشتهای خود می نویسد: هر وقت راجع به وضع خاص میرزا تقی خان پیش خود می اندیشم دستور روشن و سخت دولت متبوعش را به خاطرمی آورم که سر مویی نمی توانست از آن تخطی کند بی اختیار نسبت به شیوهای که در کنفرانس پیش گرفت او را تحسین می کنم.
موضعگیری نمایندگان روس و انگلیس در مورد قضیه کربلا
راجع به کشت و کشتار دهشتناک کربلا نمایندگان روس و انگلیس رفتار ناهنجار عثمانیان را نکوهش کردند و اعلام کردند که عثمانی باید در مقام عذرخواهی رسمی و ترضیه خاطر ایران برآید و غرامت بپردازد اما نمایندگان عثمانی طفره میرفتند تا شاید بتوانند از زیر بار غرامت شانه خالی کنند.رئیس هیأت نمایندگی عثمانی صریحاً گفت: به دلایلی حاضر نیستم تا دقیقه آخر کنفرانس راجع به این قضیه مذاکره کنم. هنوز سخنان انور افندی تمام نشده بود که نمایندگان روس و انگلیس عواقب وخیم آن سیاست طفره آمیز را به صراحت خاطرنشان کردند و گفتند که ناچار هستند سفیران روس و انگلیس را در اسلامبول از این طرز رفتار آگاه کنند. وزیر نظام که آماده پرخاش به انور افندی بود با شنیدن سخنان نمایندگان روس و انگلیس آرام گرفت و قبول کرد که تا رسیدن پاسخ از دربار عثمانی صبر کند و مذاکرات در سایر موارد ادامه پیدا کند. نماینده انگلیس می نویسد: باید از دربار عثمانی بخواهیم که رویه اش را عوض کند اما چنین تقاضایی را از دولت ایران نداریم بر اثر واقعه کربلا احساسات خفته ایرانیان برانگیخته شده است و اگر مردم ایران شورش کنند برگرفتاری کنفرانس افزوده خواهد شد. البته نمایندگان روس و انگلستان می دانستند که حاکم بغداد سرخود به کربلا حمله نکرده است و سیاست دربار عثمانی این بود که در مورد مسئله کربلا زیر بار غرامت نرود. میرزا تقی خان امیرنظام نیز دست بردار نبود و همین که زمینه توافق نسبت به اصول همه مسائل مورد گفت وگو حاصل شد، آن موضوع را در آخرین جلسه دور اول کنفرانس پیش کشید و باز هم نماینده عثمان ی بشدت مخالفت کرد و به تعطیل موقت کنفرانس انجامید.
مذاکرات هجدهمین جلسه کنفرانس
میرزا تقی خان وزیر نظام)امیرکبیر( در هجدهمین جلسه کنفرانس باز هم مسئله کربلا و غرامت را پیش کشید و انور افندی در پاسخ او گفت: دولت عثمانی تمامی دعاوی دولت ایران را در مورد محمره و زهاب بی معنی و نادرست می داند و استرداد زمین هایی را که ایران تعریف کرده است مطالبه می کند. دولت عثمانی مصمم است که در این موارد سرسوزنی گذشت نکند و هر آینه ایران، زمین ها را پس ندهد عثمانی درصدد پس گرفتن آنها برخواهد آمد. به علاوه خسار تهایی که به عثمانی وارد آمده به مراتب بیشتر از ایران است .نماینده عثمانی این مطالب را از روی نوشته می خواند و این دلیل بر آن بود که این حر فها دستور دربار عثمانی است. نماینده انگلستان می نویسد: حر فهای عجیب و غریب انور افندی و طرز ادای آن مطالب، خارج شدن میرزا تقی خان را از جلسه کنفرانس موجه میساخت. ولی میرزا تقی خان خونسردی خود را حفظ کرد زیرا اگر او جلسه کنفرانس را ترک میکرد انور افندی مسئولیت برهم خوردن کنفرانس را متوجه میرزا تقی خان می نمود و این همان چیزی بود که انور افندی می خواست. اصولاً قصد دولت عثمانی برهم خوردن جلسات مذاکره بود وگرنه نماینده آن دولت در آخرین جلسه، چنین سخنان تندی را مطرح نمی کرد. در این مورد کتاب امیرکبیر و ایران تألیف آدمیت، اظهارنظری دارد دایر بر این که: اگر دولت عثمانی به پشتیبانی دولت انگلستان دلگرم نبود، جرأت نمی کرد چنان رویه خصمانه ای را در پیش گیرد و یا حق مالکیت ایران بر خرمشهر را یکباره انکار کند و یا بخواهد یکباره زیر پرداخت خسارت و غرامت بزند.
دوره فترت
در پی این رویداد، وضع کنفرانس لرزان شد و در واقع به دوره فترت افتاد. در اوایل تشکیل این کنفرانس، عثمانی ها به مرز آذربایجان نیرو فرستاده بودند و مشغول تحریک ایلات مرزنشین بودند. یک مقام انگلیسی می نویسد: سفیر روس مأموریت داشت علیه شیوه رسوایی بارعثمانی ها به وزیر امور خارجه آن کشور اعتراض کند و از دولت عثمانی تعهد قطعی بگیرد که مثل ایران رویه صلح جویانه در پیش بگیرد. دیگر این که دولت عثمانی اطمینان متقابل بدهد که بدون هیچ تأمل و قید و شرطی، موانع ناگوار را از سر راه تسویه امور واختلافات دو کشور بردارد. در این هنگام از سوی عثمانی ها تحریکات زیادی صورت گرفت؛ از لشکرکشی به مرز تا تحریک عشایر و غارت مرزنشین ها. از جمله این که در سال ۱۲۶۱ جمعی از عشایر مرزنشین را به زور به خاک عثمانی کوچاندند و نیروهای عثمانی به کردستان دست اندازی کردند. حتی حاکم بغداد بدعت جدیدی گذاشت و اعلام نمود که مجتهدان و عالمان شیعه در بین النهرین، نمی توانند به دعاوی خاصی که هر دو طرف دعوا شیعه باشند، رسیدگی کنند و این حکم، ناقض سنت دیرینه قرون گذشته بود. حاکم بغداد علاوه بر این، کشتی های جنگی عثمانی را به دهانه شط فرستاد و از لنگر گرفتن کشتی های تجاری در خرمشهر جلوگیری کرد. کارشکنی عثمانی ها همچنان ادامه داشت و دربار ایران هیچ گونه اعتمادی به قول و قرارهای عثمانیان نداشت.آدمیت در کتاب امیرکبیر و ایران می نویسد: این خود حقیقت عبرت انگیزی است که با وجود تمام شکست های پی در پی که عثمانی ها از اروپائیان می خوردند و ضربه های وهن آوری که هر روز بر اعتبار آنان وارد می شد و حتی در آخرین پیکار با ایران که عباس میرزا آنها را به سختی شکست داد و عثمانی ها آبروی خود را باختند، حتی یک بار هم پیش خود نیندیشیدند که از روی صفای دل گام پیش نهند و به اختلافات دیرینه خود با ایران پایان دهند و اگر فشار و تهدید روس و انگلیس نبود، کنفرانس ارزنه الروم بر اثر تحریکات عثمانیان بارها از هم پاشیده شده بود.این حقیقت را باید اعتراف نمود که در معامله با عثمانیان هیچ منطقی جز زور و قدرت به خرج آنان نمی رفت.
شورش در ارزنه الروم

با وجود تمامی اختلاف نظرها هر دو دولت نظراتشان را نوشتند و به اسلامبول فرستادند و قرار بر این شد که با توجه به مجموعه نظرات، متن نهایی پیمان نامه تنظیم شود. در این هنگام میرزا تقی خان امیرنظام به سختی بیمار شد و علت اصلی آن فشار کار و خستگی فکری تشخیص داده شد و یک روز که از حمام باز می گشت، حالش دگرگون شد و بیهوش بر زمین افتاد و این خستگی های فکری ناشی از فشار کار بود. میرزا تقی خان هنوز به طور کامل بهبود نیافته بود که فتنه بزرگی در شهر بروز کرد و مردم قصد جانش را کردند و هرچه داشت به یغما بردند و در این شورش دو تن از اعضای هیأت ایرانی کشته شدند و محل اقامت میرزا تقی خان را مردم شورشی، ویران کردند. انگلیسیها به دربار ایران توصیه کردند که میرزا تقی خان را به تهران احضار کند، اما محمدشاه حاضر نبود به هیچ قیمتی او را از ارزنه الروم فراخواند. میرزاتقی خان با وجود بیماری به انجام وظیفه خود در راه ایران ادامه داد. در طول مدت اقامت امیرکبیر در ارزنه الروم انواع توطئه ها علیه او و هیأت ایرانی شکل گرفت که هر بار با تدبیر وی خطر از سر گذشت. در این گزارش به یک نمونه از آن اشاره می کنیم. در روز شنبه ۲۳ رجب ۱۲۶۲ به حاکم ارزنه الروم گزارش ساختگی و عاری از حقیقتی رسید که کودک سه سال های مورد تعرض یکی از همراهان امیر قرار گرفته و پزشک حکومتی هم آن را تأیید کرد. حاکم فرستاده ای نزد میرزا تقی خان فرستاد و تنبیه فرد خطاکار را خواستار شد. میرزا تقی خان در درستی اتهام شک کرد و قول داد که اگر این حرف صحت داشته باشد، فرد خطاکار را بشدت تنبیه کند. فردای آن روز غلام سفارت ایران خبر آورد که گروهی از مردم شهر به دکان های کسبه ایرانی که نزدیک سفارت قرار داشت، هجوم آورده اند، بزودی شورشی پدید آمد و توده انبوهی با چوپ و چماق و شمشیر و تفنگ راهی سفارت ایران شده و گروهی از آشوب طلبان نیز بدانها پیوستند. مردم به خانه میرزا تقی خان حمله کرده، آن خانه را هدف گلوله قرار داده، درها و پنجر ههای آن را شکستند. تا آ نکه ارتش عثمانی دخالت کرد و آشوب به سر رسید. اگر ارتش مداخله نکرده بود، مردم شورشی بی تردید میرزا تقی خان را کشته بودند. در لحظاتی که جان میرزا تقی خان در خطر بود، یکی از افسران ارتش عثمانی دلاوری به خرج داد و امیر را از دست شورشیان نجات بخشید. بحری پاشا فرمانده ارتش عثمانی در آن شهر میرزا تقی خان را به اردوگاه ارزنه الروم برد و او موقتاً در آنجا سکونت کرد. نماینده انگلیس در کنفرانس می نویسد: حاکم ارزنه الروم قول داد در مقام عذرخواهی رسمی و جبران این واقعه تأسف انگیز برآید و گناهکاران را به کیفر برساند. نماینده انگلیس در نامه ای خطاب به وزیرمختار انگلیس در تهران می نویسد: به عرض شاهنشاه برسانید که نسبت به روی های که نماینده معظم له در برخورد با این حادثه ناگوار پیش گرفت، همدلی و احترامی شایسته دارم.
نماینده انگلیس می نویسد: برای اینکه کنسول ما و کنسول روسیه در تبریز به موقع آگاهی حاصل کنند، چاپار مخصوصی از حکومت ارزنه الروم عاریه کردم که گزارش امر را به آنان برساند و به پیک اعزامی امر مطلق داده شد که از هیچ شخص دیگری نامه ای نپذیرد و پیش از رسیدن به مقصد با هیچ کسی در تبریز یا تهران سخنی نگوید. نماینده انگلیس در جای دیگری می نویسد: تصدیق پزشک دولتی مبنی بر اینکه تجاوزی نسبت به آن کودک انجام شده، به کلی بی اساس است. این پزشک آدمی است ماجراجو و پست و شریر. حقیقت ماجرا این بود که محرک مردم در آن شورش چند تن از همسایگان میرزا تقی خان امیرنظام بودند. آنها افرادی بی همه چیز بودند که با او سر دشمنی داشتند. میرزا تقی خان به چشم خود دیده بود که زن همسایه اتاق او را به شورشیان نشان می دهد و شورشیان هم می خواستند از همانجا او را با گلوله از پا درآورند. میرزا تقی خان وقتی با حمله شورشیان مواجه شد، مصطفی نامی را از خانه همسایه صدا کرد و مشتی طلا به او داد تا میان مهاجمان قسمت کند. میرزا تقی خان با این کار می خواست مردم مشغول پول جمع کردن شوند و سراغ او نیایند. آن مرد رذل که در طویله امیر کار می کرد، اشرفی ها را از امیر گرفت و دشنام گویان گفت سه سال بود که در انتظار چنین روزی بودم و جلوی چشم میرزا تقی خان مشغول غارت خانه او شد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet