سیر تاریخ نگاری شیعه توجه و تأکید قرآن کریم بر تاریخ و قصص تاریخی و سفارش به عبرت آموزی از آنها، عاملی شد که مسلمانان به حفظ و تدوین سیره پیامبر• برای الگو گرفتن از آن بپردازند. سیرهنگاری نیز زمینه توجه مسلمانان به علم تاریخ را فراهم ساخت و مورخان از اهل سنت و شیعه موضوعات جدید تاریخی را دست مایه پژوهش و امعان نظر خود قرار دادند. یکی از گونههای اصلی تاریخ نگاری مسلمانان مقتل نگاری است. به ویژه با عنایت به نحوه شهادت بعضی از امامان شیعه، این گرایش از تاریخنگاری در میان شیعیان مورد توجه خاص قرار گرفت.
در دوره پیدایی تاریخ نگاری اسلامی، شیعیان به موازات اهل سنت، تاریخ نگاری را با رویکرد خاص خود آغاز کردند. موضوعات گوناگون سیره نبوی، جنگهای پیامبر، مقاتل، وقایع عصر ائمه(علیهم السلام) و نیز تاریخ تحولات عراق و مدینه از موضوعاتی بود که شیعیان به آنها علاقهمند بودند و به هیچ روی خود را جدای از آن تحولات نمی دیدند. در این میان، جنبشهای شیعی یا متمایل به تشیع و یا حتی مخالف دولت اموی برای شیعیان مهم تر بود، زیرا آنها شاهد بودند که به هر روی سیره نبوی نگارش می یابد، اما اخبار علویان و جنبشهای شیعی از میان می رود یا تحریف میشود. از سوی دیگر، موضوعاتی نظیر تاریخ خلفا نمیتوانست توجه شیعیان را به خود جلب کند؛ زیرا شیعه پیوندی میان تاریخ خود و تاریخ آنها نمی¬دید.[۱] با وجود همه مشکلات و موانع بر سر راه تاریخ نگاری شیعه، تلاش محققان شیعه به ثمر نشست و تاریخ پر از ظلم علیه شیعیان به ثبت رسید و به نسل های بعد منتقل گردید.
اولین رگه های تدوین و نگارش تاریخ توسط شیعیان در قالب سیره، تک نگاری (مقتل و وقایع نگاری) و … شکل گرفت؛ از برجسته ترین مورخان شیعه در عصر ائمه اطهار می¬توان از ابان بن عثمان بجلی یاد کرد. وی کتاب با ارزشی در اخبار انبیا و نیز سیره رسول خدا • نوشت که متأسفانه تنها بخشی از آن بر جای مانده است.[۲]
موانع تاریخ نگاری شیعی
ای پسرم، من اگر چه به اندازه پیشینیان زندگی نکرده ام، اما با نظر به اعمال آنها و تفکر در تاریخ و سیر در آثار باقی مانده از آنها، گویی یکی از آنها هستم.[۳]
با وجود تأکید اسلام و ائمه(علیهم السلام) به مطالعه تاریخ، ادعا میشود که شیعیان نسبت به دیگر مسلمانان اقبال کمتری به تاریخ داشتهاند؛ اما با امعان نظر در تاریخ نگاری اسلامی و شیعی، روشن میشود که شیعیان به این امر بیتوجه نبوده اند و دلیل آن هم آثار مفید و ارزشمندی است که در زمینه تاریخ از خود به جای گذاشته¬اند.[۴] لیکن پر کار نبودن آنها در حوزه تاریخ نگاری، در آغاز کار دلایل مختلفی دارد. اولاً، بخشی از محتویات تاریخ عبارت است از بیان و نقل حق و باطل و معرفی پیروان هر یک از آنها، که با عنایت به اوضاع سیاسی پس از رحلت پیامبر• که حتی تا مدتی نگارش و بیان سنت پیامبر • هم ممنوع بود، امکان بیان حقایق، کمتر وجود داشت؛ زیرا طرفداران حق، به خصوص شیعیان، تحت انواع فشارهای سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قرار داشتند و در برخی موارد شیعیان برای حفظ جان و مال خود مجبور به تقیه می¬شدند و عقاید خود را پنهان نگه میداشتند؛ برای مثال خالد بن عبدالله قسری از ابن شهاب زهری درخواست تدوین سیره کرد. ابن شهاب در پاسخ وی گفت: «احیانا در لابهلای سیره از علی(علیه السلام) سخن به میان می¬آید. آیا با وجود این می¬توانم به این کار بپردازم؟» خالد بن عبدالله گفت: «اگر ذکر نام او با آمیزه ای از تنقیص و خرده گیری باشد، مانعی ندارد».[۵]
همچنین در گزارش دیگری آمده است: «نصر بن علی جهضمی به علت نقل یک روایت در فضیلت علی و فاطمه و حسنین(علیهمالسلام) از طرف متوکل عباسی محکوم به هزار ضربه شلاق شد».[۶]
این گونه گزارشها حاکی از اوج فشارهای حاکمان اموی و عباسی بر روند نگارش تاریخ تشیع و امامان شیعه حتی از سوی اهل سنت است تا چه رسد به تاریخنگاری شیعیان.
با همه موانع و مشکلات پیشروی شیعیان در نگارش تاریخ شیعه و امامان معصوم(علیهم السلام)، شیعیان گونه¬های مختلف و بینظیری از تاریخنگاری را خلق کردند از جمله؛
سیره نویسی؛[۷] تاریخ دودمانی؛[۸] تک نگاری[۹]، مقتل نویسی، فتن و حروب؛[۱۰] تاریخ عمومی[۱۱] و … .
تک نگاری در وقایع مهم تاریخی
در قرون نخستین اسلامی تک نگاری¬های تاریخی در میان شیعه[۱۳] و سنی رواج داشت. البته این گونه از تاریخ نگاری منحصر به ثبت حوادث نظامی و سیاسی نبود بلکه آنچه از موضوعات اجتماعی و مذهبی را که می¬توانست از زاویه تاریخی مورد علاقه مورخ قرار گیرد، شامل میشد، همانند کتاب المعمرین که برای شناساندن کسانی که عمر طولانی کرده¬اند نگارش یافت.
در تک نگاری، قالب¬های مختلفی وجود دارد. یکی از تلاش¬های جدی مورخان در تدوین تک نگاری، مقتل نویسی است.
مقتل نگاری
مقتل نگاری شیعیان بازگو کننده تاریخ سرخ و خونین شیعه است که علما و مورخان شیعه برای پاسداشت بخشی از تاریخ شیعیان نگاشتهاند.
در آغازین مرحله از نگارش تاریخ شیعه، اندیشمندان شیعه کتابهایی با عنوان مقتل نگاری و عمدتاً درباره شهادت امام علی(علیه السلام) تألیف کردند. بعد از شهادت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) مقتل نگاری رونق بیشتری یافت. بیشتر کتاب های نوشته شده تحت عنوان «مقتل الحسین» امروزه فقط یا نامی از آنها در فهرست نگاری ها باقی است و یا بخشی از آنها به صورت پراکنده در متون متأخر نقل شده است.
نکته قابل توجه در خصوص شیوه بحث در این مقاله این است که مقتل نگاری شیعیان از آغاز تدوین و نگارش، بر اساس تاریخ حیات و وفات آنها به همراه شرح مختصری از زندگی این نویسندگان و وضعیت فعلی آثار آنان در منابع رجالی و فهرست نگاری ارائه شده است.
مقتل نگاران شیعه
۱٫ اصبغ بن نباته (زنده در زمان امیر المؤمنین علی(علیه السلام))
اصبغ بن نباته در جنگهای جمل و صفین در کنار حضرت علی(علیه السلام) حضور داشت و به علت تقوا و اعتمادی که امام به او داشت، او را «شرطه الخمیس» قرار داده بود. [۱۵]
او به ثبت و ضبط تاریخ شیعه نیز همت گماشت. از او در زمینه تک نگاری، کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین نقل شده، که اکنون تنها روایاتی از آن در برخی منابع تاریخی باقی مانده است. مشهور است که مقتل الحسین ابن نباته کهنترین مقاتل است. آقا بزرگ طهرانی در الذریعه درباره مقتل الحسین اصبغ بن نباته مینویسد:
«اقول و الظاهر انه اول من کتب مقتل الحسین و کتابه اسبق کتب المقاتل»؛[۱۶] به نظر من چنین برمی¬آید اولین کسی که به نگارش کتاب مقتل الحسین اقدام کرد اصبغ بن نباته است و کتابش از دیگر کتب مقتل قدیمی تر است.
شیخ طوسی نیز در الفهرست، کتاب مقتل الحسین بن علی را از آثار وی می داند.[۱۷] براساس گزارش شیخ صدوق، اصبغ بن نباته شهادت امام حسین(علیه السلام) را درک کرده[۱۸] اما نکته قابل تأمل این که در گزارش های تاریخی، هیچ خبری درباره واقعه عاشورا از او نقل نشده است، از این رو آنچه صحیح به نظر می رسد آن است که قاسم فرزند اصبغ که راوی برخی از اخبار واقعه عاشورا است، دارای کتاب مقتلی بوده است[۱۹]، چنان که طبری،[۲۰] ابوالفرج اصفهانی،[۲۱] شیخ صدوق[۲۲] و سبط بن جوزی،[۲۳] اخباری را به یک یا چند واسطه از قاسم نقل می کنند.
درباره تاریخ تولد و وفات اصبغ بن نباته، منابع رجالی زمان دقیقی را ثبت نکرده اند. نجاشی درباره وی چنین می گوید: «بعد از امام علی(علیه السلام) در قید حیات بوده است».[۲۴] اما مؤلف الذریعه تاریخ وفات او را بعد از صد سال می داند.[۲۵]
۲٫ جابربن یزید الجعفی (وفات حدود ۱۲۸ ه .)
رجالیون اهل سنت نیز علاوه بر معرفی وی به عنوان راوی شیعه مذهب، او را تضعیف کرده و از او با تعبیر«احد العلماء الشیعه، رافضی[۳۰] و یعتقد بالرجعه…» یاد کرده اند. اما با این وصف، اهل سنت تعداد زیادی از روایت های جابر را نقل کرده و به او اطمینان دارند. به نظر می رسد یکی از دلایل تضعیف جابر نزد رجالیون سنی، تشیع و اعتقاد او به اصل شیعی رجعت است.
با این اوصاف، جابر از بزرگان و اصحاب ائمه بوده و جای هیچ گونه تردیدی درباره شخصیت وی وجود ندارد. و امام صادق(علیه السلام) درباره جابر می گوید: «رحمت خدا بر جابر که بر ما راست می¬گوید و لعنت خدا بر مغیره بن سعید که بر ما کذب می گوید».[۳۱]
جابر در زمینه فقه، تفسیر، تاریخ و معارف اسلامی صاحب تألیفاتی است. او درباره تاریخ، به ویژه مقتل نگاری، کتابهای ذیل را نگاشته است:[۳۲]
کتاب الجمل؛ کتاب صفین؛ کتاب نهروان؛ کتاب مقتل امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)؛
روایت¬های بسیاری از جابر در منابع روایی و تاریخی از جمله در کتاب وقعه الصفین نصر بن مزاحم و هم¬چنین کتاب تاریخ طبری باقی مانده است. اما اثر ارزشمند وی با نام مقتل الحسین اکنون موجود نیست. تاریخ وفات او را سالهای ۱۲۷، ۱۲۸ و ۱۲۹ هجری گزارش کردهاند.
۳٫ جعفر بن عفان طائی(وفات۱۵۰ ه .)
۴٫ ابو مخنف لوط بن یحیی بن سعید بن سالم الازدی الغامدی (وفات۱۵۷ه .)
ابو مخنف با علاقه خاص و به تفصیل، موضوعات مربوط به خوارج و قیام های شیعه و شورش عراقیان را مورد بررسی قرار می دهد و بیشتر، روایت های کوفی را نقل می کند. همدلی او معطوف به عراق و علی(علیه السلام) است.[۳۴]
ابو مخنف، بنابر گفته نجاشی، «بزرگ مورخان کوفه بوده است».[۳۵]
شیخ طوسی در الفهرست بعد از معرفی شخصیت ابو مخنف، یحیی پدر او را از اصحاب امام حسن و حسین(علیه السلام) می¬داند.[۳۶] بنابر گفته نویسنده قاموس الرجال، یحیی بن سلیم از طرف امیر المؤمنین(علیه السلام) والی همدان تا اصفهان بوده که امام علی(علیه السلام) با ارسال نامه ای او را به شرکت در جنگ صفین فرا خواند.[۳۷]
استاد یوسفی غروی در مقدمه کتاب وقعه الطف لابی مخنف، درباره شخصیت ابی مخنف مینویسد:
«انه لم یکن شیعیاً و من صحابه الائمه بالمعنی المصطلح الشیعی الامامی، الذی یعبر عنه العامه بالرافضی، و إنّما کان شیعیاً فی الرأی و الهوی کأکثر الکوفیین»؛ او از جمله شیعیان و اصحاب ائمه به معنای مصطلح و معروف در نزد شیعه امامی که اهل سنت از آن به رافضی تعبیر می کنند، نیست بلکه به درستی او در نظر و گرایش شیعه بود همانند اکثر کوفیان… .[۳۸]
اما تعبیراتی که رجالیون سنّی درباره ابومخنف به کار برده¬اند، بر تشیع او دلالت میکند:
«ابو مخنف لوط بن یحیی اخباری شیعی تالف، متروک»؛[۳۹] ابومخنف لوط بن یحیی از مورخان شیعه بوده که تألیفاتی دارد، اما روایات وی را معتبر نمی¬دانند.
نجاشی و شیخ طوسی اگر چه درباره امامی بودن وی سکوت کردهاند، اما او را در زمره مصنفین شیعی در آثار خود ذکر کرده اند؛ زیرا اصل تألیف کتاب نجاشی برای ذکر شیعیان امامی است و اگر از غیر امامیها نام ببرد، تذکراتی مثل فساد مذهب و… را میدهد؛ بنابراین نجاشی در مورد وی می¬گوید: «و کان یسکن الی ما یرویه روی عن جعفر بن محمد(علیه السلام)».[۴۰] سکوت نجاشی می تواند مؤیدی برای شیعه بودن ابو مخنف باشد. در مجموع به نظر می¬رسد که تشیع او همانند دیگر شیعیان عراق و کوفه، اعتقادی نبوده است، اما او را جزو شیعیان محبتی قرار داده¬اند، زیرا علاقهمند به ثبت و ضبط اخبار ائمه هدی(علیهما السلام) بود.
تألیفات ابو مخنف
کتاب المغازی؛ کتاب السقیفه؛ کتاب مقتل عثمان؛ کتاب الجمل وصفین؛ کتاب مقتل الحسن بن علی(علیه السلام)؛ کتاب مقتل امیر المؤمنین(علیه السلام)؛ کتاب قتل حجربن عدی؛ کتاب قتل محمد؛ کتاب اخبار مختار؛ مقتل عبدالله بن زبیر؛ مقتل ابن اشعث؛ مقتل محمد بن ابی بکر؛
کتاب دیگری که به وی نسبت داده اند مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)[۴۱] است.
نسخه هایی که اکنون در کتابخانه های جهان از مقتل ابی عبدالله الحسین وجود دارد و به نامهای اخبارمقتل الحسین یا مصراع الحسین نیز نامیده شده، با روایت طبری از ابو مخنف در همین موضوع متفاوت است. از این رو برخی از محققان این اثر را مجعول دانسته اند. این تردید در صحت انتساب و اوصاف کتاب باعث شد تا کسانی منقولات طبری از ابو مخنف درباره واقعه کربلا را استخراج و کتابی با عنوان مقتل الحسین را منتشر کنند.[۴۲]
تستری در قاموس الرجال در بیان شرح حال ابو مخنف می گوید:
«کتابه فی مقتل الحسین- یروی عنه الطبری[۴۳] و ابو الفرج- اصح مقتل فانه یروی الوقائع غالباً بواسطه واحده»؛[۴۴] کتاب ابو مخنف درباره مقتل الحسین(علیه السلام) است ـ که طبری و ابوالفرج اصفهانی از این کتاب نقل روایت کرده اند. این کتاب صحیح ترین کتاب مقتل است، زیرا او روایتهای عاشورا را غالباً با یک نفر واسطه نقل می کند.
مقتل الحسین[۴۵] شامل روایات مفصلی درباره واقعه کربلا و همچنین زمینه های پیدایش آن تا حرکت امام حسین(علیه السلام) از مدینه، فعالیت شیعیان در کوفه و مقابله عبیدالله بن زیاد، جنگ سپاه شام با امام در سرزمین کربلا و پس از آن قیام کوفیان به خونخواهی او می باشد.
در پایان چاپ اخیر این کتاب فهرستی از شیوخ و راویان ابو مخنف با بعضی توضیحات تهیه و عرضه شده است.
ابو مخنف در سال ۱۵۷ ه . در شهر کوفه درگذشت.
۵٫ ابومنذر هشام بن محمدبن السائب بن بشربن زید بن عمرو بن الحارث (وفات ۲۰۵ه ).
نجاشی درباره وی می نویسد:
«الناسب، العالم بالایام، المشهور بالفضل و العلم و کان یختص بمذهبنا»؛ او نسب دان، عالم به علم ایام، مشهور به فضل و علم و از پیروان مذهب شیعه است.
هشام بن محمد از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بود و حدیث مشهور او را نجاشی چنین نقل می¬کند:
«اعتللت عله عظیمه نسیت علمی فجلست الی جعفربن محمد(علیه السلام) فسقانی العلم فی کأس فعاد الی علمی»؛ به مرض شدیدی دچار شدم و تمام علمم را فراموش کردم. خدمت امام صادق(علیه السلام) نشستم، آن حضرت علم را در کاسه ای به من نوشانید پس علم من بازگشت.[۴۷]
هشام علاوه بر آن که راوی مقتل ابی مخنف است،[۴۸] در تاریخ اسلام و به ویژه در تاریخ تشیع و نیز علوم دیگر دارای آثار با ارزشی است. این آثار به بیش از ۱۳۵ اثر میرسد. بخشی از کتاب های تاریخی وی، به «مقتل نگاری» اختصاص دارد.[۴۹] از جمله:
کتاب مقتل امیر المؤمنین؛ کتاب حجربن عدی؛ کتاب مقتل رشید و میثم و جویریه بن مسهر؛ کتاب مقتل الحسین؛ کتاب قیام الحسین؛ کتاب مقتل عثمان؛
از آثار فوق، کتاب مقتل الحسین اکنون در دسترس مورخان قرار ندارد.
تاریخ وفات هشام را سالهای ۲۰۴ و ۲۰۵ و ۲۰۶ ه . ذکر کردهاند.
۶٫ ابوالفضل نصربن مزاحم بن سیار المنقری التمیمی الکوفی (وفات۲۱۲ ه .)
نجاشی در مورد او می¬گوید:
«ابوالفضل کوفی مستقیم الطریقه، صالح الامر، غیر انه یروی عن الضعفاء»؛[۵۰] ابوالفضل کوفی فردی مستقیم الطریقه (در مذهب تشیع منحرف نبوده) درست کردار بوده الا اینکه از افراد ضعیف در حدیث روایت نقل کرده است.
به نظر می¬رسد تنها ایراد وی نقل روایت از ضعفا است و نه تشیع وی، زیرا اگر در شیعه بودن وی تردیدی وجود داشت نجاشی به آن اشاره میکرد. علاوه بر آن، نقل روایت از ضعفا که نجاشی به آن اشاره می¬کند، نمی¬تواند برای نصر بن مزاحم تضعیف باشد؛ زیرا معمولاً آن دقتی که فقها در اسناد اخبار خویش میکردند مورخان چنین دقتی را اعمال نمی¬کردند. اساساً چنین دقتهایی در باب تاریخ گاه دشوار است.
ابن ابی الحدید درباره وی چنین می¬گوید: «فهو ثقه ثبت، صحیح النقل، غیر منسوب الی الهوی».[۵۱]
نکته قابل توجه در تشیع وی این است که ذهبی در میزان الاعتدال و ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان او را سنی نمی دانند و از او به رافضی یاد می کنند و در ذیل شرح حال نصر بن مزاحم، قول العقیلی درباره تشیع او را تذکر می دهند.[۵۲] بنابراین به نظر می رسد اندیشه شیعی وی غلبه داشته که او را به این وصف معرفی کرده اند.
از او نُه اثر ثبت شده است که تعدادی از آنها در مقتل است و اکنون موجود نیست. از جمله مقتل نگاریهای او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مقتل ابی عبدالله الحسین؛ مقتل حجربن عدی؛ اخبار مختار[۵۳]؛
نصربن مزاحم منقری در سال ۲۱۲ ه . در گذشت.
۷٫ ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی (حیات۲۶۹ ه .)
کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)؛[۵۵] نفی ابوذر؛ کتاب الغیبه.
ابواسحاق از علما و راویان بزرگ و صاحب تألیفات متعدد در فقه، تاریخ، نوادر و غیره است. بسیاری از بزرگان شیعه مثل محمدبن حسن صفّار و احمدبن محمد بن عیسی قمی از او حدیث نقل کرده اند.[۵۶]
نجاشی و شیخ طوسی او را تضعیف کرده اند. شیخ طوسی درباره وی می¬گوید:
«ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی، کان ضعیفاً فی حدیثه، متهماً فی دینه و صنف کتباً قریبه من السداد»؛[۵۷] ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی در نقل حدیث مورد اطمینان نبوده و در دینداری متهم بوده اما کتابهای زیادی را نوشته که خالی از استحکام نیست.
در این عبارت با وجود تضعیف او، کتابهایش نزدیک به صحت قلمداد شدهاند.
درباره شخصیت ابواسحاق باید گفت که در منابع رجالی وی فردی ضعیف و متهم در دین معرفی شده، اما کتابهایی به او نسبت داده شده که به تصریح نجاشی و شیخ طوسی از استحکام و اتقان برخوردار است. از این رو بعضی تضعیف نهاوندی را دور از واقعیت و دلیل ضعف او را کثرت روایات صادره از او، که نزد دیگران استفاده غلو آمیز از آنها می¬شود، قلمداد نمایند. اما به گفته عده¬ای دیگر حقیقت این است که روایات مذکور قابل تأویل بوده و معنای درستی دارند. این گروه شواهد بسیاری بر استواری شخصیت ابواسحاق و صحت روایات او ارائه می¬دهند.[۵۸]
نکته قابل توجه آن که نام احمری نهاوندی مشترک بین دو نفر است. شیخ طوسی در الفهرست پس از تضعیف نهاوندی، فرد دیگری با همین نام را در رجال خود توثیق کرده و او را از اصحاب امام هادی(علیه السلام) بر شمرده است. [۵۹] بیشتر علمای رجال نیز قائل به تعدد این شخصیت هستند، زیرا از نهاوندی ثقه، محمد بن خالد برقی روایت نقل می¬کند.
پس به نظر می¬رسد که کتاب¬هایی که وی نوشته و روایت¬های او در برخی از آثارش همچون نفی (تبعید) ابوذر، حاکی از تشیع و نشان از سلامت اعتقاد اوست.
درباره وفات او تاریخ مشخصی در کتب رجالی ذکر نشده است. تنها نجاشی در ضمن نقل روایتی میگوید: «راوی، این روایت را در سال ۲۶۹ از ابراهیم بن اسحاق شنیده است».[۶۰] این سخن بر حیات او تا این تاریخ دلالت میکند.
۸٫ ابوالفضل سلمه بن الخطاب البراوستانی ازدورقانی (م ۲۵۰)
نجاشی علاوه بر ذکر نام او در فهرست دانشمندان شیعه، درباره وی می گوید: «کان ضعیفاً فی حدیثه».[۶۱]
او در فقه و معارف کتب زیادی داشته است، اما در تاریخ دو کتاب از او نقل شده است که عبارتند از:
وفات النبی؛ کتاب مولدالحسین و مقتله.
اگرچه شیخ طوسی از کتاب اخیر با نام مقتل الحسین یاد کرده است،[۶۲] اما این اثر اکنون موجود نیست.
درباره وفات او در تراجم ذکری به میان نیامده است؛ ولی با توجه به اشخاصی که از او روایت نقل کرده اند، باید وفات او در نیمه دوم قرن سوم یعنی حدود سال۲۵۰ه . باشد.
۹٫ ابراهیم بن محمد بن سعید هلالی الثقفی(۲۸۳ ه .)
ابی اسحاق ابراهیم الثقفی و هو من ولد عم المختار بن ابی عبیده الثقفی و کان یسکن باصفهان و سألوه الانتقال الی قم.
سبب انتقال وی از کوفه به اصفهان تألیف کتابی با نام المعرفه در مناقب اهل بیت و مثالب سلف بود. بزرگان کوفه وی را از نشر این کتاب منع کردند؛ اما او بر خلاف سنّت تقیه سوگند یاد کرد این کتاب را در بین دشمنان اهل بیت انتشار دهد.[۶۴]
او دارای آثار زیادی است، اما اکنون معروفترین اثر موجود از او کتاب الغارات است. برخی از آثار تاریخی وی عبارتند از:
«کتاب المبتداء، سیره، اخبار المختار، مغازی، سقیفه، جمل، صفین، مقتل امیرالمؤمنین و کتاب مقتل الحسین».[۶۵]
نجاشی درباره تاریخ وفات او می گوید: «ابراهیم بن محمد الثقفی در سال ۲۸۳ وفات یافت».[۶۶]
۱۰٫ ابوعبدالله محمد بن علی بن حمزه بن الحسن بن عبیدالله بن العباس بن علی بن ابی طالب (وفات۲۸۷ ه .)
نجاشی درباره وی می گوید:
«ثقه، عین فی الحدیث، صحیح الاعتقاد… و فی داره حصلت ام صاحب الامر(علیه السلام) بعد وفاه الحسن(علیه السلام)»؛[۶۷] او ثقه و از نظر اعتقادی فردی سالم است… مادر امام عصر(عج) بعد از وفات امام عسکری(علیه السلام) در خانه او زندگی می کرده است.
کتابی به نام مقاتل الطالبیین در زمینه تاریخ و مقتل نگاری به او منسوب است. این کتاب از منابع و مصادر مهم کتاب مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی بوده است.[۶۸]
او در سال۲۸۷ ه . وفات یافت.
۱۱٫ احمد ابن اسحاق ابی یعقوب، ابن واضح یعقوبی (وفات۲۹۲یا۲۹۴ ه .)
در تاریخ وی، بارها به مطالبی درباره امام علی(علیه السلام)، روز غدیر، شأن نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» و ذکر داستان هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر می¬خوریم که به خوبی از نگرش شیعی وی حکایت دارد.[۷۰]
یعقوبی دارای آثار برجسته ای بوده که برخی از آنها مفقود شده و بعضی نیز وجود دارد که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱- البلدان. این کتاب با همین نام چاپ و منتشر شده است؛
۲- تاریخ. این اثر نیز با نام تاریخ یعقوبی مشهور و در چاپ های مختلفی نشر یافته و مشتمل بر تاریخ عمومی است؛
۳- مقتل ابی عبدالله الحسین.
آقا بزرگ طهرانی درباره تعلق کتاب مقتل الحسین به یعقوبی مینویسد:
«مقتل ابی عبدالله الحسین للاخباری الشهیر بابن واضح صاحب تاریخ الیعقوبی المتوفی بعد سنه۲۹۴ و ۲۹۲ و هو متأخر عن ابی مخنف صاحب مقتل ابن اشعث».[۷۱]
مقتل ابی عبدالله الحسین نیز اکنون موجود نیست، اما بخش¬هایی از آن در تاریخ یعقوبی در ضمن بیان حرکت و شهادت امام حسین(علیه السلام) آمده است.
در فهرست نگاریها در بیان فهرست آثار وی چنین نوشتهای دیده نمیشود. بلکه تنها گزارش وی از مقتل امام حسین(علیه السلام)، در چند صفحه به صورت مختصر است.[۷۲] به نظر می-رسد این مطالب یعقوبی را طهرانی در الذریعه به عنوان کتاب مستقلی فرض کرده است.
۱۲٫ محمدبن زکریا بن دینار الغلابی- ابو عبدالله صاحب مولی بنی غلاب البصری (وفات ۲۹۸ ه .)
اکثر تألیفات تاریخی محمدبن زکریا در زمینه تاریخ تشیع است. او نیز همانند دیگر مورخان تاریخ شیعه بخشی از نگاشته های خود را به مقتل اختصاص داده و در این راه برای پاسداری از میراث شیعه تلاش کرده است؛ از جمله آثار تاریخی او عبارتند از:
الجمل و الناهضین الی وقعته؛ وقعه صفین؛ مقتل امیر المؤمنین؛ مقتل ابی عبدالله الحسین؛ این کتاب اکنون در دسترس نیست. اخبار فاطمه و منشأها و مولدها؛ اخبار زیدبن علی.
محمدبن زکریا در سال ۲۹۸ ه . در شهر بصره وفات یافت. [۷۵]
۱۳٫ ابوجعفر محمد بن احمد بن یحیی الاشعری القمی (وفات نیمه دوم قرن سوم ـ به احتمال۲۹۹ ه .)
وی محدثی ثقه بود، جز این که از محدثان ضعیف نیز روایت می کرد؛ چون وی شخصی سلیم النفس بود اهمیت نمی داد که از چه کسی روایت اخذ کند:
«محمد بن احمد کان ثقه فی الحدیث. الا ان اصحابنا قالوا: کان یروی عن الضعفا و یعتمد علی المراسیل و لا یبالی عمن اخذ و ما علیه فی نفسه مطعن فی شی و کان محمدبن الحسن بن الولید یستثنی من روایه»؛ محمدبن احمد در حدیث ثقه است؛ الّا این که اصحاب ما گفته اند که از ضعفا نقل روایت می کند و به روایات مرسله اعتماد می کند و در این که از چه کسی روایت نقل می کند، مبالات ندارد. خلاصه آن که در نفس خود هیچ عیبی وجود ندارد. بعضی از اصحاب بین روایات او استثناء قائل شده اند.[۷۶]
ابن ندیم در الفهرست او را از راویان و فقیهان شیعه دانسته و سه کتاب او را بر می¬شمارد.[۷۷]
در ذکر آثار تاریخی وی از سه کتاب به نامهای مقتل ابی عبدالله الحسین و کتاب الملاحم و کتاب ما نزل القرآن فی الحسین بن علی یاد شده است.[۷۸] کتاب مقتل الحسین وی اکنون در دست نیست. وفات محمد بن احمد حدود نیمه قرن سوم هجری اتفاق افتاده است.
۱۴٫ ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی الجلودی الازدی البصری (وفات۳۳۲ ه..)
نجاشی درباره وی می¬نویسد: «بزرگ بصره و مورخ آن جا بوده است».[۷۹]
از این بیان نجاشی استفاده می شود که او فاسد المذهب نبوده است در غیر اینصورت اگر درباره شخصیت وی مطلب قابل توجهی وجود داشت، آن را ذکر می¬کرد.
شیخ طوسی نیز در الفهرست از او چنین یاد میکند: «از اهالی بصره و امامی مذهب است.کتاب هایی در تاریخ، سیره و فقه دارد».[۸۰]
نجاشی حدود ۷۷ اثر از او نقل می¬کند و می گوید: «این همه کتاب های جلودی است که من در فهرست ها دیده ام».[۸۱]
آثار جلودی عمدتاً در سه قالب می¬گنجد: وقایع نگاری، تک نگاری و شخصیت نگاری. از جمله نگارش های وی در مقتل عبارت است از:
مقتل ابی عبدالله الحسین؛ مقتل امیر المؤمنین؛ فی امر الحسن؛ اخبار مقتل عثمان؛ مقتل محمد بن ابی بکر.
جلودی در سال ۳۳۲ ه . از دنیا رفت. اثر وی، در مقتل ابی عبدالله(علیه السلام) موجود نیست.
۱۵٫ محمدبن یحیی- ابو جعفر العطار القمی
شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقه، عین،کثیر الحدیث، له کتب منها کتاب مقتل الحسین و کتاب النوادر»؛[۸۲] محمد بن یحیی از علمای شیعه در زمان خود است. او ثقه است و احادیث زیادی را نقل کرده و دارای کتابهایی است؛ از جمله آنها می توان به مقتل الحسین و کتاب نوادر اشاره کرد. کتاب مقتل وی در دسترس نیست.
۱۶٫ علی بن الحسین بن محمد بن الهیثم بن عبدالرحمن القرشی معروف به ابوالفرج اصفهانی (وفات۳۵۶ ه .)
بیشتر علمای علم رجال شیعه، او را زیدی مذهب[۸۴] دانسته و به دلیل نزدیکی که بین تشیع زیدی و تشیع اثنی عشری وجود دارد، دانشمندان امامیه نیز او را جزو رجال شیعه ذکر کرده اند.
مهمترین آثار او دو کتاب معروف است که هر یک در موضوع خود ارزشمند و کم نظیرند و آنها عبارتند از:
۱ـ الاغانی؛ ۲ـ مقاتل الطالبیین؛ ۳ـ ما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین(علیه السلام)؛[۸۵]
کتاب مقاتل الطالبیین اکنون موجود است. در این اثر تاریخی به گزارش و جریان شهادت ائمه(علیهم السلام) و بزرگان شیعه اشاره شده است. تاریخ وفات او را سال۳۵۶ ه . ذکر کردهاند.
۱۷٫ زیاد تستری
صاحب الذریعه درباره زیاد چنین می¬نویسد:
«مقتل ابی عبدالله الحسین، لزیاد التستری ینقل عنه الصدوق فی المجلس الثلاثین من الامالی»؛[۸۷] زیاد تستری مقتلی دارد با نام مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) که شیخ صدوق در مجلس سی¬ام کتاب امالی خویش از او روایت نقل کرده است.
۱۸٫ محمد بن علی بن فضل بن تمام بن سکین (زنده در قرن چهارم هجری)
وی هم طبقه با شیخ صدوق و ابن غضائری بوده است.[۸۸]
۱۹٫ ابو جعفر محمدبن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق (وفات۳۸۱ ه .)
اخبار فاطمه؛ کتاب التاریخ؛ اخبار جعفر بن طیار و فضائله؛ اخبار زید بن علی؛ مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام).
در میان کتاب¬های شیخ صدوق، آقا بزرگ طهرانی کتابی با نام مقتل الحسین(علیه السلام) را به او نسبت داده است.[۹۱] شیخ صدوق در ضمن برخی از آثار خود از این کتاب نام برده و به آن ارجاع داده است؛ برای مثال در فصل حج و باب زیارات کتاب من لا یحضر الفقیه می¬نویسد: «من در کتاب الزیارات و در کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) انواعی از زیارت ها را آوردهام».[۹۲]
این مقتل تا قرن ششم هجری موجود بوده و ابن شهرآشوب از آن روایت نقل کرده است. [۹۳]
این عالم برجسته شیعه در سال ۳۸۲ ه . دعوت حق را لبیک گفت.
۲۰٫ ابوجعفر محمدبن حسن الطوسی معروف به شیخ طوسی (وفات۴۶۰ ه .)
نجاشی که معاصر وی بوده در مورد شخصیت شیخ طوسی می گوید:
«جلیل فی اصحابنا، ثقه عین من تلامذه شیخنا ابی عبدالله(شیخ مفید) له کتب منها: الرجال من روی عن النبی و الائمه(علیهما السلام) و الفهرست لکتب الشیعه و اسماء المصنفین».[۹۴]
شیخ طوسی درباره خود در کتاب الفهرست می نویسد: «محمدبن الحسن بن علی الطوسی مصنف هذا الفهرست له عده کتب منها…».[۹۵]
اما کتاب های تاریخی وی عبارت است از:
در حال حاضر کتاب مقتل شیخ طوسی در دسترس مورخان قرار ندارد.
شیخ طوسی در سال۴۶۰ ه . بعد از سالها ارائه خدمات علمی و فرهنگی به شیعیان و تلاش در تأسیس حوزه علمیه نجف، به لقای حق شتافت.
۲۱٫ ابو اسحاق ابراهیم بن سلیمان بن عبدالله(عبیدالله) بن حیان النهمی خزاز الکوفی
ابواسحاق از رجال و محدثان شیعه است. چنانچه شیخ طوسی در الفهرست درباره وی میگوید: «ثقه فی الحدیث سکن الکوفه».[۹۶]
در کتب رجال و تراجم غیر از توضیح در مورد نسب او، اطلاعات بیشتری ذکر نگردیده است. صاحب تنقیح المقال در مورد وثاقت او اقوال مختلفی را نقل و پس از آن مینویسد:
«تضعیف ابن الغضائری، لا یقاوم توثیق هؤلاء و روایته عن الضعفاء(ان ثبت) لا تنافی الوثاقه. و فی الجمله، لا ینبغی التوقف فی وثاقته»؛[۹۷] تضعیف ابن عقائری در برابر توفیق دیگران توان برابر را ندارد. و روایت نقل شده وی از ضعفا اگر ثابت شود با وثاقت وی منافاتی ندارد و در نهایت تردید در وثاقت وی سزاوار نیست.
با توجه به مطالب فوق، شیعه بودن ایشان روشن است. ابن حجر در مورد او گفته است: «و قد ذکره ابو جعفر الطوسی فی رجال الشیعه و هو اعلم به».[۹۸]
در منابع رجالی تاریخی از دوره حیات و وفات وی سخنی به میان نیامده است و لذا نام این اندیشمند در زمره آخرین مقتل نگاران ثبت گردید.
شرح حال نویسان تألیفات تاریخی متعددی را به او نسبت دادهاند؛ از جمله:
اخبار ذی القرنین؛ کتاب ارم ذات المعاد؛ مقتل امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛[۹۹] کتاب جزهم.
نتیجهگیری
این نوع از تاریخ نگاری، با هدف ثبت وقایع اتفاق افتاده در جنگها و با محوریت شهادت ائمه اطهار، با شهادت امام حسن(علیه السلام) و بعد از او امام حسین(علیه السلام) رونق یافت؛ به گونه¬ای که مورخان اهل سنت نیز علاوه بر نوشتن مقتل خلفا و ائمه(علیهما السلام)، از روایت-های راویان شیعه در تدوین آثار خود استفاده می¬کردند.
از مجموع مطالب مقاله حاضر، میتوان چنین نتیجهگیری کرد:
۱- طبق بررسی آثار فهرست نویسان، اولین مورخ و مقتل نگار شیعه، اصبغ بن نباته و یا فرزند او قاسم است.
۲- مقتل نگاران، همگی مورخ نبوده بلکه با توجه به ضرورت ثبت سیره ائمه(علیهما السلام) و ظلم¬هایی که حاکمان بنی امیه و بنی عباس بر آنان روا داشتند، اقدام به نگارش این گونه از تاریخ نگاری کردند.
۳- آثار مقتل نگاری برخی از مورخان، اکنون به صورت مستقل وجود ندارد؛ در واقع جمعآوری مطالب نقل شده از این مقتل نگاران در دیگر منابع تاریخی موجود است. برای نمونه مقتل الحسین شیخ صدوق در آثار دیگر شیخ صدوق و مقتل الحسین ابومخنف در تاریخ طبری والارشاد شیخ مفید نقل شده است.
پی¬نوشت¬ها
* دانش¬ آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی ارشد تاریخ تشیع
۱٫ رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (قم، نشر انصاریان، چاپ چهارم، ۱۳۸۱)، ص۱۳٫
۲٫ نجاشی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی (قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۴۱۶ق)ص۱۳٫
۳٫ نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۸) نامه۳۱٫
۴٫ ر. ک: آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، (بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، بی¬تا[) و دیگر منابع رجالی و فهرست.
۵٫ ابو الفرج اصفهانی، الاغانی، (بیروت، داراحیاءالتراث العربی، بی¬تا[) ص۱۵ـ ۲۲٫
۶٫ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، (بیروت، دارالکتب العربی، بی تا) ج۱۳، ص۲۸۷٫
۷٫ امام سجاد(علیه السلام) می¬فرمایند: «کنّا نعلم مغازی رسول الله کما نعلّم السوره من القرآن» در پی این سخن، آثاری در این زمینه از سوی شیعیان به وجود آمد. از برجسته ترین مورخان شیعه در عصر ائمه اطهار می توان از ابان بن عثمان بجلی یاد کرد. وی کتاب با ارزشی در اخبار انبیاء و نیز سیره رسول خدا نوشته که متأسفانه تنها بخشی از آن بر جای مانده است. (نجاشی، پیشین، ص۱۳). اثر دیگر، کتاب مبعث النبی و اخباره از عبدالله بن میمیون القداح است که وی و پدرش راوی اخبار باقرین(علیه السلام) هستند و نجاشی وی را از ثقات می¬داند. همان، ص۲۱۳٫
۸٫ در زمینه آثار دودمانی همانند احمد بن اسماعیل بن عبدالله، که مهمترین اثر وی کتاب العباسی است. به گفته نجاشی این کتاب در اخبار خلفا و دولت عباسی است که در آن اخبار امین عباسی را دیده است. همان، ص۹۷٫
۹٫ در زمینه تک نگاری آثار زیادی از نویسندگان برجسته شیعه وجود دارد، از جمله این افراد می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره نمود که آثاری چون الجمل، صفین و نهروان را تألیف نموده است. شیخ طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار (مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، ۱۳۵۱) ص۱۵۷٫
۱۰٫ در زمینه نگارش مقتل به نویسندگان و آثار آنان اشاره می شود و نیز در زمینه نگارش حروب می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره کرد که کتابی با عنوان تسمیه من شهد مع امیرالمؤمنین دارد. وی از کاتبان امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است. همان، ص۱۵۷٫
۱۱٫ در زمینه نگارش تاریخ عمومی به آثار با ارزشی از نویسندگانی چون یعقوبی می¬توان اشاره کرد.
۱۲٫ رسول جعفریان، سیره رسول خدا (قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۰) ج۱، ص۲۵٫
۱۳٫ در این زمینه با مراجعه به کتابهای رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی و دیگر آثار شیعی به خوبی می توان این نویسندگان را با عناوین آثار علمی آنها رصد کرد؛ برای نمونه در زمینه تک نگاری آثار زیادی از نویسندگان برجسته شیعه وجود دارد؛ از جمله این افراد می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره نمود که آثاری چون الجمل، صفین و نهروان را تألیف نموده است. ر. ک: شیخ طوسی، پیشین، ص۱۵۷٫ همچنین محمد بن زکریا بن دینار دارای آثاری چون الجمل، وقعه صفین و اخبار زید بن علی(علیه السلام) است. ر. ک: نجاشی، پیشین، ص۳۴۶٫
۱۴٫ همان، ص۸، و ر. ک: شیخ طوسی، پیشین، ص۶۲ و۶۳٫
۱۵٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳ و ج۲۲، ص۲۳٫
۱۶٫ همان، ج۲۲، ص۲۴٫
۱۷٫ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۶۲-۶۳٫
۱۸٫ شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سید محمد مهدی (قم، انتشارات شریف رضی، ۱۳۶۸) ص۲۱۹٫
۱۹٫ استاد یوسفی غروی می فرماید: وقتی به کتاب های فهارس مراجعه می کنیم در زمینه معرفی مقتل نگاران می بینیم که به عنوان اولین نوشته سخن از مقتل الحسین از اصبغ بن نباته است. این اثر صورت خارجی ندارد. احیاناً تکه خبری منسوب به اصبغ بن نباته یا احیاناً قاسم بن اصبغ نباته در لابهلای کتاب¬هایی که الآن در دست ماست به دست می¬آید و نه بیشتر، و بالأخره چیزی که بشود شناخت و معرفی کرد که مصداق این سخن باشد در دست نیست. (سایت اینترنتی مدرسه امام خمینی، «همایش سیر مقتل نگاری سالار شهیدان و بررسی اعتبار مقاتل»، با همکاری مرکز پژوهش مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی، تاریخ۱۳/۱۲/۱۳۸۳).
۲۰٫ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی¬تا[) ج۴، ص۳۴۳: «قال هشام عن أبیه محمد بن السائب عن القاسم بن اصبغ بن نباته قال حدثنی من شهد الحسین فی عسکره. . . ». «قال. . . القاسم بن اصبغ لقد رأی تنی فیمن یروح عنه. . . ».
۲۱٫ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، (قم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۳۸۵ق) ص۷۸: «قال المدائنی عن هارون بن سعد عن القاسم بن الاصبغ بن نباته قال. . . ».
۲۲٫ شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، پیشین، ص۲۱۸٫
۲۳٫ سبط ابن جوزی، تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، تحقیق حسین تقی زاده (بی¬جا، مرکز الطباعه و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۲۶ق) ج۲، ص۲۵۲ و ۲۵۳: «حکی هشام بن محمد عن القاسم بن اصبغ المجاشعی، قال. . . ».
۲۴٫ نجاشی، پیشین، ص۸٫
۲۵٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳٫
۲۶٫ شیخ طوسی، رجال طوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، (قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ق) ص۱۲۹و۱۷۶٫
۲۷٫ نجاشی، پیشین، ص۱۲۹٫
۲۸٫ شیخ مفید، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری (قم، جامعه مدرسین، بی¬تا[) ص۶۷٫
۲۹٫ نجاشی، پیشین، ص ۱۲۸و ۱۲۹٫
۳۰٫ الذهبی، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق) ج۱، ص۳۷۹و۳۸۳٫ ذهبی اقوال مختلفی را درباره ثقه یا ضعیف بودن وی نیز نقل کرده است.
۳۱٫ شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، تحقیق میرداماد (قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۴ق) ج۲، ص۴۳۶٫
۳۲٫ نجاشی، پیشین، ص۱۲۹؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۴٫
۳۳٫ ابن الندیم، الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد (تهران، نشر امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۶) ص۲۷۵٫
۳۴٫ فؤاد سزگین، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه مهران ارزنده (تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰) ص۴۳۷، به نقل از: امپراطوری عرب و سقوط آن (برلین:۱۹۰۲م).
۳۵٫ نجاشی، پیشین، ص۸۷۵٫
۳۶٫ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۲۶۱٫
۳۷٫ محمد تقی تستری، قاموس الرجال (قم، تحقیق و نشر مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق) ج۸، ص۶۱۷٫
۳۸٫ محمد هادی یوسفی غروی، وقعه الطف لابی مخنف (قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۷)، ص۱۹٫
۳۹٫ محمدتقی تستری، پیشین، ص۶۱۹، ر. ک: محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۱۵۷، ذیل نام ابی مخنف.
۴۰٫ نجاشی، پیشین، ص۸۷۵؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۲۶۱٫
۴۱٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲ص۲۷؛ محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۱۵۷٫
۴۲٫ سید صادق سجادی، تاریخ نگاری در اسلام (تهران، انتشارات سمت، چاپ پنجم، ۱۳۸۲) ص۱۱۳٫
۴۳٫ بیشتر روایات طبری از ابو مخنف به تحریر هشام بن محمد کلبی به شیوه«وجاده»است. «قال هشام قال ابو مخنف»، اما این که طبری می گوید: حدثنا هشام بن محمد عن ابو مخنف و این که او معمولاً برای نقل قول از کتابی معین چنین می¬کند صحت ندارد. این احتمالاً تصحیف«حدثنا»یا بهتر بگوییم«حدثت عن»است. چنان که سایر روایات پیشین آن را تأیید می-کند. فواد سزگین، پیشین، ص۴۳۷٫
۴۴٫ محمدتقی تستری، پیشین، ص۶۲۰٫
۴۵٫ این کتاب در سال ۱۳۹۸ ه. ق، به کوشش حسن غفاری در قم به چاپ رسید و در سال ۱۳۶۸ ه . ش. با تحقیق و مقدمه استاد یوسفی غروی به نام وقعه الطف لأبی مخنف منتشر گردید.
۴۶٫ محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۱۶۱٫
۴۷٫ نجاشی، پیشین، ص ۴۳۴و ۴۳۵٫
۴۸٫ محمدبن جریرطبری، تاریخ الامم و الملوک (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی¬تا) ج۴، ص۳۴۳: «قال هشام عن أبیه محمد بن السائب عن القاسم بن اصبغ بن نباته قال حدثنی من شهد الحسین فی عسکره. . . » و«قال. . . القاسم بن اصبغ لقد رأی تنی فیمن یروح عنه. . . ».
۴۹٫ نجاشی، پیشین، ص۴۳۵؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۳۱و۳۲٫
۵۰٫ نجاشی، پیشین، ص۴۲۸٫
۵۱٫ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (دار احیاء الکتب العربیه، بی¬تا) ج۱، ص۱۴۷٫
۵۲٫ الذهبی، میزان الاعتدال، پیشین، ج۴، ص۲۵۳٫ و ر. ک: ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی¬تا) ج۶، ص۱۵۷٫
۵۳٫ نجاشی، پیشین، ص۴۲۸؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۹؛ ابن ندیم، پیشین، ص۱۵۸؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۳۴۷٫
۵۴٫ نجاشی، پیشین، ص۱۹؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۱۰؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳٫
۵۵٫ این اثر اکنون موجود نیست.
۵۶٫ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال (قم، نشر آل البیت، چاپ اول، ۱۴۲۳ق) ج۳، ص۲۸۴ به بعد.
۵۷٫ نجاشی، پیشین، ص۱۹؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۱۰؛ عبدالله مامقانی، پیشین، ج۱، ص۱۳، سید محسن امین، اعیان الشیعه (بیروت، دارالتعارف، بی¬تا[) ج۲، ص۱۱۱٫
۵۸٫ رحیم ابوالحسنی، عالمان شیعه (قم، نشر شیعه شناسی، چاپ اول، ۱۳۸۴) ص۲۷و۲۸؛ عبدالله مامقانی، پیشین، ج۳، ص۲۸۴ به بعد.
۵۹٫ رجال شیخ طوسی، شیخ طوسی (تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق) ص۳۸۳٫
۶۰٫ رجال نجاشی، ص ۱۹٫
۶۱٫ نجاشی، پیشین، ص۱۸۷؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۱۵۸٫
۶۲٫ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۷۹؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۵٫
۶۳٫ نجاشی، پیشین، ص۱۷؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۱۶و۱۷؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳٫
۶۴٫ رحیم ابوالحسنی، عالمان شیعه (قم، نشر شیعه شناسی، ۱۳۸۴) ص۳۳٫
۶۵٫ نجاشی، پیشین، ص۱۷؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۳۷؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین ج۲۲، ص۲۳٫ کتاب مقتل الحسین وی اکنون موجود نمی باشد.
۶۶٫ رجال نجاشی، ص ۱۸٫
۶۷٫ نجاشی، پیشین، ص۳۴۷ و ۳۴۸٫
۶۸٫ نجاشی. پیشین، ص۳۴۷و۳۴۸؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۱، ص۳۷۷٫
۶۹٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳٫ به نظر می رسد که یعقوبی و اجداد او نیز از شیعیان بودند. دلیل بر این مدعا این است، هنگامی که جد اعلای او، یعنی«واضح»از طرف هادی عباسی عامل برید مصر بود، ادریس بن عبدالله بن حسن را که از واقعه فخ جان به در برده و به مصر فرار کرده بود، به سرزمین مغرب فرستاد و به این سبب هادی عباسی او را به جرم خیانت به قتل رساند.
۷۰٫ ابن واضح، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی(تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۱) ج۱، ص۵۰۲ ـ ۵۰۸٫
۷۱٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۳٫
۷۲٫ رک: یعقوبی، پیشین، ج۲٫
۷۳٫ نجاشی، پیشین، ص۳۴۶٫
۷۴٫ محمد بن اسحاق الندیم، الفهرست، پیشین، ص۱۲۱؛ و نجاشی، پیشین، ص۳۴۶٫
۷۵٫ نجاشی، پیشین، ص۳۴۶؛ و محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۱۲۱؛ و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۸ و ۳۱٫
۷۶٫ نجاشی، پیشین، ص۳۴۸، شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص۲۷۳و۲۷۴٫
۷۷٫ محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۴۰۶٫
۷۸٫ نجاشی، پیشین، ص۳۴۸؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص ۲۷۳و۲۷۴؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۷٫
۷۹٫ نجاشی، پیشین، ص۲۴۰ ـ ۲۴۴٫
۸۰٫ شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۹۱٫
۸۱٫ نجاشی، پیشین، ص۲۴۰٫
۸۲٫ نجاشی، پیشین، ص۳۵۳٫
۸۳٫ محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص۲۳۴٫
۸۴٫ شیخ طوسی، الفهرست، ص۳۷۹٫
۸۵٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۱، ص۳۷۶؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص۳۷۹٫
۸۶٫ شیخ صدوق، امالی (بیروت، چاپ پنجم، ۱۴۰۰ق) ص۱۵۰٫
۸۷٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲ص۲۵٫ این اثر نیز اکنون موجود نیست، بلکه روایات آن چنان که اشاره شد در برخی منابع موجود است.
۸۸٫ نجاشی، پیشین، ص۳۸۵؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۸٫ کتاب مقتل الحسین وی موجود نیست.
۸۹٫ شیخ طوسی، الاستبصار (بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۶ق) ج۴، ص۳۱۸٫
۹۰٫ نجاشی، پیشین، ص ۳۸۹ و ۳۹۲٫
۹۱٫ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۸٫
۹۲٫ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری (قم، جامعه مدرسین، بی¬تا) ج۲، ص۵۹۸٫ در این پژوهش بنا بر گفته محقق آن به تأسی از شیخ صدوق، عناوین فصول و ابواب و احادیث را از متن اخبار و روایات برگزیده است. در این متون احادیث خود یکدیگر را توضیح و تفسیر می کنند. این محقق تلاش نموده تا بیشتر اطلاعات این کتاب را از آثار شیخ صدوق استخراج نماید و در موارد اندکی روایاتی را به رابطه دیگر دانشوران شناخته شده شیعه همچون شیخ طوسی و شیخ مفید که از صدوق نقل کرده اند استناد دهد.
۹۳٫ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی (قم، انتشارات ذوالقربی، ۱۳۷۹ش) ج۴، ص۶۴ و ۹۵٫
۹۴٫ نجاشی، پیشین، ص۴۰۳٫
۹۵٫ شیخ طوسی، الفهرست، ص۲۸۷و۲۸۸؛ و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۷٫
۹۶٫ شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۳ و نجاشی، پیشین، ص۱۸٫
۹۷٫ عبدالله مامقانی، پیشین، ج۱۲، ص ۳۴ – ۵۱٫
۹۸٫ ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج۱، ص۶۶٫
۹۹٫ نجاشی، پیشین، ص۱۸ و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج۲۲، ص۲۹٫
فهرست منابع
– قرآن.
– نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۸٫
– آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، چاپ دوم، دارالاضواء، ]بی¬تا[.
– ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، ]بی¬تا[.
– ابن الندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، تهران، چاپ سوم، نشر امیرکبیر، ۱۳۶۶٫
– شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مرکز انتشارات اسلامی، ]بی¬تا[.
– ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ]بی¬تا[.
– ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی، قم، انتشارات ذوی القربی، ۱۳۷۹ش.
– ابن قتیبه الدینوری، ابی محمد عبدالله بن مسلم، المعارف، بیروت، دارالکتب العلمیه ـ منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۲۴ق.
– ابوالحسنی، رحیم، عالمان شیعه، قم، نشر شیعه شناسی، ۱۳۸۴٫
– ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ]بی¬تا[.
– __________، مقاتل الطالبیین، قم، مؤسسه دار الکتاب، ۱۳۸۵ق.
– امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ]بی¬تا[.
– تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، نشر مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
– جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، نشر انصاریان، ۱۳۸۱٫
– _________، سیره رسول خدا، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۰٫
– خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربی، ]بی¬تا[.
– الذهبی، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۸۲ق.
– سبط ابن جوزی، یوسف بن قزعلی بغدادی، تذکره الخواص من الأمه بذکر خصائص الائمه، تحقیق حسین تقی¬زاده، بی¬جا، مرکز الطباعه و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت، ۱۴۲۶ق.
– سجادی، سید صادق، تاریخ نگاری در اسلام، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۲٫
– شیخ صدوق، ابوجعفر محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی¬اکبر غفاری، قم، مرکز انتشارات اسلامی، ]بی¬تا[.
– _________، مقتل الحسین، تحقیق و جمع آوری، محمدصحتی سردرودی، قم، نشر هستی، ۱۳۸۱٫
– _________، امالی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ ق.
-_________، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سید محمد مهدی، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۳۶۸٫
– شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الاستبصار، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ق.
– _______، رجال طوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ق.
– _______، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، ۱۳۵۱٫
– _______، اختیار معرفه الرجال، تحقیق میرداماد، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۴ق.
– شیخ مفید، الاختصاص، (منسوب به شیخ مفید)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ص۱۳۶۷٫
– طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ]بی¬تا[.
– فؤاد سزگین، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه مهران ارزنده، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰٫
– مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، قم، نشر آل البیت، ۱۴۲۳ق.
– مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ترجمه علی قرائی و رسول جعفریان، قم، اعتماد، ۱۳۸۶٫
– نجاشی، ابو العباس احمدبن علی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ق.
– یوسفی غروی، محمد هادی، وقعه الطف لابی مخنف، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۷٫
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ،شماره ۳۲، سال ۱۳۸۶