گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار میشود.
این نشستها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار میشود و شرکت در این برنامه برای عموم مردم آزاد است.
یکی از ویژگیهای این سلسله نشستها دوطرفه بودن آن است، به نحوی که حضار در هر جای بحث میتوانند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهمترین محورهای جلسه سیزدهم سلسله نشستهای «گفتمان انقلاب اسلامی» را از نظر میگذرانید:
۱٫ بیان شد که «قیام» حضرت امام خمینی(قدسسره) و «مدیریت» ایشان برگرفته از ادبیات وحی و فرهنگ مذهب و با تأکید بر شعارهای «نه شرقی؛ نه غربی» و «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی»، راه جدیدی را در برابر بشریت قرار داد. اصول جامعهشناسی که مبنای رفتار حضرت امام را شکل میداد، در سه محور قابل بررسی است:
الف) حضرت امام در مقابل کفر مدرنیته موضع گرفت و نرمافزارها و سختافزارهای مدیریتیِ متداول در دنیا را به چالش کشید و به «مدیریت شهوت» که پس از رنسانس در زندگی بشر جریان یافت، یک «نه» بزرگ گفت و به تنهایی در مقابل عرف معمول در جهان و ظلماتی که تمامی مردم عالَم گرفتار آن بودند، ایستاد و ملّت ایران نیز با تبعیت از ایشان، مدیریت غربی و شرقی را برنتافتند.
ب) اصل دوم در رفتار حضرت امام، کنار گذاشتن اختلافات و ضرورت وحدت کلمهی امت اسلامی با تمرکز بر مقابله با هجمههای کفر و محوریت آزادی قدس شریف بود. بنیانگذار جمهوری اسلامی از اهل سنّت و تمامی مسلمانان دنیا دعوت کرد تا سلطهی کفر و استکبار بر بیتالمقدس را نپذیرند و به مقابله با غصب قبلهی اول مسلمین بپردازند. این در حالی بود که حضرت امام در این موضوع آماج هجمهها قرار گرفت و ادعا میشد که مردم ایران پس از دههها محرومیت و فقر باید طعم رفاه مادّی را بچشند و نظام به جای رسیدگی به این نیاز، به موضوعات دیگری پرداخته و توجهی به مسائل یک حکومتِ تازه بر سرکار آمده و چالشهای داخلی آن ندارد. البته موضع امام در برابر اسرائیل قبل از پیروزی نهضت مشخص بود اما به محض پیروزی، آخرین جمعهی ماه رمضان را روز قدس نامگذاری کردند و از مسلمین خواستند تا با راهپیمایی در این روز، در برابر غاصبین قدس قیام کنند و جهاد در برابر اسرائیل را به دست فراموشی نسپارند.
از اینرو حضرت امام، حج ابراهیمی را بمثابه نرمافزار الهی برای وحدت کلمه بین مسلمین احیاء کرد و با خارجکردن آن از شکل سنّتی، حجّ بدون برائت را نپذیرفت و با پیامهای هر سالهی خود در موسم حج، رسالت و تکلیف امّت اسلامی را برای آزادی فلسطین به صورت کاملاً عینی مشخص نمود و علاوه بر نجات مردم ایران از رژیم طاغوت، وظیفهی خود در سطح جهانی و بینالمللی نسبت به جهان اسلام را ادا کرد. این رفتار قرآنی، نهضت «بیداری اسلامی» را پیریزی کرد و جسارتی را که با تکیه بر فرهنگ عاشورا در ملّت ایران پدید آمده بود، به مسلمین جهان انتقال داد. یعنی علیرغم بیدار شدن استکبار جهانی برای مبارزه با فرهنگ انقلاب و تدابیر سیاسی و امنیتی و نظامی و فرهنگیِ مشخصی که برای کنترل مردم در کشورهای اسلامی به کار رفته بود، آثار حرکت امام خمینی در حجّ بود که جهان اسلام را در سالهای اخیر به خیزش واداشت و بیداری اسلامی رقم خورد. در واقع حضرت امام به جای آنکه همانند سایر انقلابها پس از پیروزی دچار دغدغهی تأمین سرمایه و تکنولوژی و علم برای تکامل مادّی باشد و مردم ایران را در خوف و هراس از این چالشها قرار دهد، تحقق آرمانهای الهی در گسترهی جهان اسلام را از همان ابتدای مدیریت خود پی گرفت و مجاهدات آن بزرگوار نیز به زودی ثمر داد زیرا اگر بیدار کردن جهان اسلام به افزایش ثروت و درآمد ملّی در جمهوری اسلامی و سپس صرف آن برای فعالیتهای فرهنگی در جهان اسلام مشروط میشد، معلوم نبود چند دهه یا سده باید میگذشت تا بسیج عموم مسلمین برای آزادی قدس و مبارزه با اسرائیل و ایجاد وحدت کلمه در برابر کفر امکانپذیر گردد.
ج) اصل سوم، ارتقاء ظرفیت مؤمنین و شیعیان بود تا ملّتی که در قیام با امام همراه شده بودند، به «اخلاق اجتماعیِ اسلام» متخلّق شوند و مدیریت نظام و عناصر آن، شکل الهی به خود بگیرند.
۲٫ البته این اصل در اوایل پیروزی انقلاب محقق نشد و تحقق آن چند سال زمان بُرد و حضرت امام نیز بعدها در نامه به آقای منتظری تصریح کردند که سپردن مدیریت کشور به نهضت آزادی و عناصری همانند مهندس بازرگان و بنیصدر، نادرست و اشتباه بوده است. این جریانها و عناصر ـ که علاوه بر حضور در شورای انقلاب، تمامی کابینهی دولت موقت را نیز در اختیار داشتند ـ «تکامل مادّی» را محور اصلی برای مدیریت کشور میدانستند و منزلت ملت ایران را در تأمین رفاه و نیازهای مادّی جستجو میکردند و طریق آن را هماهنگی با قدرتهای بزرگ برای دستیابی به علم و سرمایه و تکنولوژی خارجی میدانستند. اما مردم ایران حتی قبل از انقلاب نیز بر محور این شعارها جمع نشدند و برای دنیا قیام نکردند بلکه منزلت حقیقی و اصلیِ ملّت ایران بمثابه امت محمّد و آلمحمّد و وارث فرهنگ تمام انبیاء عظام و ائمّه معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین، حرکت به سوی فرج حضرت ولیعصر و نقشآفرینی در این مسیر نورانی است.
البته با وجود تعارض فکری و عملی این گروهها با مشی حضرت امام در مدیریت کشور، به قدرت رسیدنِ آنان ناشی از فضای باز کشور و پیشنهادات و نظرات شاگردان تراز اولِ حضرت امام بود زیرا این بزرگان باور نمیکردند که روحانیت بتواند مسئولیت ادارهی یک نظام را به عهده بگیرد. جریانهای مادّیگرا پس از رسیدن به قدرت بدون توجه به نقش امام، روحانیت و مذهب در پیروزی انقلاب، مدّعی ولایت مطلقه بر کشور در جهت دستیابی به «تکامل مادّی» شدند و در عین حال با پیشنهاد به امام برای رفتن به قم بمثابه واتیکان دوم، نه به شاگردان حضرت امام در عرصههای سیاسی میدان میدادند و نه به انقلابیون در سپاه و مراکز امنیتی بها میدادند و در موضعگیریهای خود، بیشرمانه مدیریت حضرت امام را بر اساس عرف سیاسی و مدیریت جهانی زیر سوال میبردند.
حتی به دلیل فقدان نهادهای نظارتی مانند شورای نگهبان در جریان انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، بسیاری از عناصر این طیف توانستند با کسب رأی مردم وارد این مجلس شوند و همین تقابل را در تعیین چارچوب اساسی نظام و تدوین قانون اساسی ادامه دادند و با پافشاری بر مدلهای غربی و شرقی و ادبیات توسعه، در مواجهه با فقهاء و روحانیت قرار گرفتند و مباحث جنجالی و تندی در این مجلس شکل گرفت و اصل ولایت فقیه به پرچالشترین اصل قانون اساسی تبدیل شد اما به دلیل حضور علماء در مجلس خبرگان و دفاع از اندیشهی حضرت امام، مبانی انقلاب و نهضت غلبه پیدا کرد. این جریان حتی با نهادسازیهایی که توسط امام برای حفظ انقلاب انجام شد، مقابله کردند و آنگونه که در خاطرات نقل شده، تا شش ماه پس از تأسیس سپاه پاسداران بودجهای به آن اختصاص ندادند و مسئولان سپاه ناچار شدند تا هزینههای این نهاد مهم را از طریق بازاریان انقلابی تأمین کنند!
۳٫ در واقع اعضای نهضت آزادی به شیوههای مدیریتی متداول در دنیا معتقد بودند و همان روشهای مادّی مبنی بر هماهنگی با قطبهای قدرت جهانی برای تأمین نیازمندیهای زندگی مدرن را دنبال میکردند و لذا با اسلامخواهیِ حضرت امام و حاکمکردن تکامل معنوی بر تکامل مادّی توسط آن رهبر الهی و در ادامه، حمایت ایشان از تسخیر لانهی جاسوسی، مجبور به استعفاء و کنارهگیری از مدیریت کشور شدند.
سپس شورای انقلاب به صورت موقت، مدیریت کشور را به عهده گرفت تا فضا برای اجرای قانون اساسی و برگزاری انتخابات ریاستجمهوری فراهم شود که به پیروزی بنیصدر منجر شد. بنیصدر علیرغم افکار مادّی، دارای چنان مقبولیتی بین متدینین و انقلابیونی بود که برای عضویت در شورای انقلاب از او دعوت به عمل آمد و در مراسم اعلام وحدت هفت گروه چریکی در قالب سازمان مجاهدین انقلاب، به عنوان سخنران افتتاحیه دعوت شد! او معتقد بود که مسلط بر ادبیات علمیِ ادارهی کشور است و حضرت امام، دانش و تخصصی در این عرصه ندارد و نباید در عرصهی مدیریت دخالت کند و لذا مکرّرا در جلسات خصوصی اظهار میکرد:
«حضرت امام تنها در فقه، اجتهاد دارد اما من در دهها عرصه به درجهی اجتهاد و تخصص رسیدهام.»
اما از آنجا که نظام اسلامی در آن زمان، مبتلا به جنگ و مسائل امنیتی بود، نحوهی ادارهی جنگ به یکی از نقاط اساسی مواجههی بنیصدر با مدیریت انقلابی تبدیل شد. زیرا بنیصدر به دکترینهای متداول جنگی معتقد بود که بر اساس آن، امکان پیروزی نظامی در برابر ارتش عراق برای کشوری با شرایط ایران وجود نداشت و لذا به جای عقبراندن متجاوز، آتشبس و مذاکره را دنبال میکرد تا پایان دادن به جنگ، هر چه زودتر هزینههای نظامی کاهش پیدا کند و کشور به ثبات لازم و مقدورات کافی برای توسعهیافتگی دست یابد. اساساً در نسخههای ارائهشده به کشورهای در حال توسعه، بودجههای نظامی سنگین معنادار نیست، زیرا جنگها معمولاً در صورتی شعلهور میشوند که کشوری به ایستادگی در برابر اهداف قطبهای قدرت جهانی بپردازد و روشن است که این ایستادگی بر مبنای ادبیات توسعه، امری غلط و غیرعقلانی تلقّی میشود بلکه باید در برابر مظالم ابرقدرتها سکوت محض پیشه کرد و در هماهنگی کامل با مجامع بینالمللی همچون سازمان ملل و دستگاههای امنیتی و دفاعیِ ابرقدرتها عمل نمود. لذا کشورهایی مانند آلمان و ژاپن به عنوان شکستخوردگان جنگ جهانی دوم، فاقد هویت سیاسی و نظامی هستند و برای حفظ و رشد قدرت اقتصادی، همچنان مجبورند به حضور نظامی امریکا در خاک خود تن بدهند و در مأموریتهای نظامی ناتو، در ابعاد مختلفی همچون بودجه، نیروی انسانی و… مشارکت کنند.
۴٫ اما حضرت امام میدانست که رویههای موجود در عرصه جنگ و مسائل امنیتی، چیزی از فرهنگ بعثت و ادبیات قرآن و آرمانهای انقلاب باقی نمیگذارد و تسلیم در برابر آن، معنایی جز پذیرش سلطهی کفر و از بینرفتن مجاهدات پیامبر اکرم در تأمین امنیت برای کلمهی توحید ندارد. در واقع با بعثت پیامبر، اسلام به قدرتی رسیده که دیگر هیمنهی کفر و شرک را نپذیرد و مجموعِ قدرت شیعیان و اهل تسنّن در نقطهای است که تحت سلطهی دستگاه طغیان قرار نگیرد و لذا چشمپوشی از قدرت دین و دستاوردهای اسلام و بازگشت به گذشته ممکن نیست. همین حقائق بود که موجب جمعشدن ملت ایران بر محور حضرت امام بود اما جریانهایی از قبیل نهضت آزادی و عناصری مانند بنیصدر به این واقعیت عینی توجه نمیکردند و به علوم مدرن و محاسبات مادّی و الزامات آن در همه عرصههای سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی ـ که هویت آنان را تشکیل میداد ـ تأکید داشتند و نگران وارد شدن ضربه به زندگی دنیایی مردم بودند؛ و لو آنکه هزینهی آن، فروختن دین و دینداری به بهای اندک باشد. در مقابل، امام خمینی به دین مردم تکیه میکرد و حاضر بود تا تمامی امور دنیوی در راه حفظ خداپرستی خرج شود. این تصمیم راهبردی، تمسک به فکر ناب قرآنی و الگوگیری از استقامت پیامبر اکرم ـ که فروپاشی دو امپراطوری ایران و روم را در پی داشت ـ باعث شد تا قدرت الهی در برابر چشم جهانیان قرار گیرد و حتی اهلسنّت نیز از اسارت فرهنگ مدرنیته خارج شوند و به آرمانهای اسلامی رجوع کنند.
در واقع مدیریت کشور پس از پیروزی انقلاب تا زمان ریاستجمهوری شهید رجایی، در اختیار کسانی بود که برخلاف مشی امام و شعارهای انقلاب، به مدلهای شرقی و غربی اعتقاد داشتند و به دنبال تحقق تکامل مادّی بودند. حضرت امام نیز در این دوران بنای خود را بر تحمّل و پذیرش نظرات شاگردان خود و شورای انقلاب گذاشت؛ گرچه فضا و شرایطی که از موج حرکت حضرت امام ایجاد میشد، در نهایت حذف این جریان از مدیریت کشور را رقم زد. البته حذف این جریان با پرداخت هزینههای سنگینی مانند شهادت شهید بهشتی، شهید رجایی، شهید باهنر و… انجام شد و اساساً تا این خونهای پاک بر زمین نریخت و مظلومیت امام و یارانش روشن نشد، فضای مسمومی که بر اثر غوغاسالاریِ ادبیات مادی و انفعال برخی نخبگان و خواصّ پدید آمده بود تغییر نکرد.
۵٫ با عبور از این دوران سخت، حضرت امام با موضعگیریها و انتظارات و مطالبههای خود از مدیران نظام، فرهنگ مدیریت در کشور را در مسیری کاملاً متفاوت با قبل قرار داد و و الگوهای موجود سازمان برنامه و بودجه منزوی شدند. به عنوان نمونه در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی، حقوق وزراء و نمایندگان مجلس از هفتاد هزار تومان به هفت هزار تومان (یکدهم) کاهش یافت و حقوق مدیران نهادهای انقلابی نیز علیرغم مسئولیتهای سنگین آنان در امور امنیتی و نظامی، در حدود سه هزار و پانصد تومان تعیین شد و این نحوه از اشل حقوقی و الگوی درآمد دولتی تا پایان جنگ تحمیلی تداوم پیدا کرد. از سوی دیگر، مسئولین نظام از سوی حضرت امام به عنوان خادم مردم معرفی میشوند و رفتار ایشان باعث میشود تا مدیران دائماً در مقابل مردم تواضع داشته باشند و خود را بدهکار ملّت بدانند و این در حالی بود که مسئولین انقلابی همواره در معرض خطر و ترور بودند. امام همواره تذکر میدادند که مردم بودند که با قیام و خیزش خود، مسئولین جمهوری اسلامی را از زندان و تبعید نجات دادند و به مسند مدیریت نشاندند و حتی در برخی سخنان، به نفس خود دربارهی سوء استفاده از فداکاریهای مردم نهیب میزنند تا از این طریق همگان بفهمند که چه نوع اخلاقی باید بر مدیریت نظام حاکم باشد.
اما در عرف جهانی، برای رسیدن به مسئولیت «حزب» پایه قرار میگیرد و لذا در دوران مدیریت، مدیر و همحزبیها و دوستان او به جمعآوری ثروت میپردازند به گونهای که از نظر مالی تا پایان عمر خود بینیاز شوند. گرچه موارد معدودی از نفوذ این فرهنگ فاسد در تعداد انگشتشماری از مدیران داخلی نیز دیده شده، اما عدم توجه به فرهنگی که توسط امام در بدنهی مدیریت کشور نهادینه شد و نادیدهگرفتن خیل کثیر مدیران انقلابی و متدین و خدوم که جانبرکف در مقابل هجمههای داخلی و خارجی ایستادهاند، باعث میشود تا این مسأله به غالب مسئولین تعمیم داده شود و برخی با روا داشتن ظلمی بزرگ به نظام مقدس جمهوری اسلامی، اتهامات بیاساس بدخواهان و دشمنان در این زمینه را باور کنند و با فریبخوردن از ادعاهای غربی پیرامون شفافیت مالی و مقابله با فساد، به مصداقی از آیهی «و یقولون للذین کفروا هولاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» تبدیل شوند.
این در حالی است که در مدیریت متداول جهانی، نه تنها انواع مفاسد و مظالم و سوء استفاده و غارت و چپاول محقق میشود بلکه این وضعیت به امری تئوریزهشده تبدیل شده و برای آن، ادبیاتی علمی ساخته و پرداخته میشود که تبیین آن به محل خود موکول است. همچنین با مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها از جمله انقلاب فرانسه و روسیه روشن میشود که انقلابیون پس از پیروزی تا مدّتها، هیچ قانون و مقرراتی را به رسمیت نمیشناسند و هر نوع برخورد و تعدّی را مجاز میشمرند و حتی درگیر جنگ قدرت در میان خود میشوند. اما حضرت امام در همان ابتدای امر، تدوین قانون اساسی و تأیید آن توسط مردم و سپس اجراییشدنِ قانون اساسی را در اولویت قرار میدهند و با توجهدادن انقلابیون به آخرت و مبانی دینی و عمل اخلاقی، مردم را ولینعمت مسئولین معرفی میکنند. لذا تا برکناری بنیصدر، بسیاری از متدینین و انقلابیون نه تنها درگیر جنگ قدرت نشدند بلکه مطالبهای نسبت به تصدّی پست و منصب و مقام نداشتند و تنها با مشاهدهی مفاسد عملکرد مادّیگراها بود که یاران امام و معتقدان به مدیریت الهی ایشان برای حفظ انقلاب و جلوگیری از تسلیم کشور در برابر قدرتهای بزرگ، وارد عرصهی مسئولیت شدند. در نتیجه، دستگاههای امنیتی و نظامی کشور توانستند ضدانقلاب را شکست دهند و جنگ را اداره کنند و سایر مسئولین نیز با تدابیر مختلف، نیازهای فوری مردم برای زندگی را برطرف نمایند.