Print Friendly, PDF & Email
سلسله نشست‌های گفتمان انقلاب اسلامی در مصلای قم با سخنرانی حجت‌الاسلام صدوق/ ۱۶

/ کدام عقلانیت نظامی بود که در مقابل دکترین جنگ مُدرن مقاومت کرد؟

بعد از انقلاب، موج تقاضاها برای تبیین نظر اسلام پیرامون عناوینی مانند اقتصاد، مدیریت و…، به سوی حوزه‌های علمیه سرازیر شد. لذا مراکز دانشگاهی و حوزویِ نوینی شکل گرفت؛ این مراکز مبتنی بر این پیشنهاد بود که روحانیون در سطح اجتهاد تجزّی، در علومی مانند جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و… نیز به سطح دکتری برسند تا با تلفیق این دو نوع تخصص، نیازمندی‌های علمی نظام برطرف شود. اما آنچه در عمل برای جریان دین در رفتار نظام اتفاق افتاد، «ملاحظه‌ی عدم مخالفت قوانین با احکام اسلام» بود که نمی‌توانست تأمین‌کننده‌ی «احراز موافقت دین با قوانین و ساختارها» باشد.
گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشست‌های گفتمان انقلاب اسلامی هم‌زمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار می‌شود.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشست‌های گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار می‌شود.
این نشست‌ها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار می‌شود و شرکت در این برنامه برای عموم مردم آزاد است.
یکی از ویژگی‌های این سلسله نشست‌ها دوطرفه بودن آن است، به نحوی که حضار در هر جای بحث می‌توانند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهم‌ترین محورهای جلسه شانزدهم سلسله نشست‌های «گفتمان انقلاب اسلامی» را از نظر می‌گذرانید:
۱٫ قیام امام خمینی (قدس‌سره) و مدیریت ایشان در زمانی روی داد که چند صد سال از رنسانس گذشته بود و مدیریت بشری در مقیاسی جهانی و در افقی بسیار پیچیده و فراگیر و همه‌جانبه قرار داشت. اما مدیریت حضرت امام به نحوی اعجازآمیز، مدیریت متداول را به چالش می‌کشید و صحنه‌ی میدانیِ انقلاب اسلامی و عقلانیت جاری در این بخش را به شکلی پیامبرگونه هدایت می‌کرد. به همین دلیل، بخش نخبگانی کشور اعمّ از حوزه و دانشگاه باید سال‌های متمادی بر این مدیریت میدانی متمرکز شوند و آن را موضوع تحقیقات گسترده‌ی خود قرار دهند تا روشن شود که جریان‌یافتن تصمیمات الهیِ حضرت امام در صحنه‌ی عمل، با استفاده از چه عقلانیتی انجام شده است.
به عنوان نمونه اولین عامل در دکترین جنگ مدرن، «نسل‌کشی» است تا مردم شهرهای خود را ترک کنند و از نظام حاکم جدا شوند. دومین عامل، «نابودی زیرساخت‌های توسعه» از قبیل نیروگاه‌ها، سدها، بیمارستان‌ها، مدارس و… است تا نیازهای اولیه‌ی زندگی مردم ـ که امروزه توسط تکنولوژی فراهم می‌شود ـ قابل تأمین نباشد و معلوم شود که مقاومت مردم هزینه‌های سنگینی در پی دارد و دولت مرکزی وادار به تسلیم گردد. چرا که حیات دولت، وابسته به مردم و مدیریت زیرساخت‌ها برای تأمین نیازهای عمومی است و با نابودی این دو رکن، چیزی برای دولت باقی نمی‌ماند و روند تسلیم‌شدن آن سرعت می‌گیرد.
بعد از این دو عامل است که تازه نوبت به «حمله به ماشین جنگیِ» آن کشور و نابودی آن می‌رسد. در این دکترین، «نیروی هوایی» بمثابه متغیر اصلی است و برتری در قدرت هوایی، باعث توانمندی در نسل‌کشی و نابودی زیرساخت‌ها شده و منجر به پیروزی می‌شود. بر این اساس، روشن بود که نظام جمهوری اسلامی نمی‌تواند در مقابل ارتش عراق و قدرت‌های جهانی و بین‌المللی مقاومت کند زیرا نیروی هوایی و سایر مقدورات نظامی عراق، به مدرن‌ترین تجهیزات غربی و شرقی مجهز شده بود و دلارهای نفتیِ مرتجعین منطقه، تمامی نیازهای حکومت بعثی را برای پیروزی بر اساس دکترین جنگ مدرن فراهم می‌کرد.
لذا بنی‌صدر با توجه به همین عقلانیت نظامی، مقاومت را غیرممکن می‌دانست و تأکید داشت تا با قبول آتش‌بس و واگذاری اراضی اشغالی، سرزمین‌های باقی‌مانده حفظ شود. مشاوره‌های تخصصی که توسط کارشناسان نظامی در ارتش جمهوری اسلامی به سران نظام ارائه می‌شد، همین نتیجه را در برداشت زیرا محاسباتِ «سخت‌افزار محور» در دانش جنگ مدرن با مقایسه‌ی تعداد هواپیماها، تانک‌ها، توپ‌ها و سایر ادوات نظامی و وضعیت آرایش جنگی، حکم می‌کرد که تداوم دفاع امکان‌پذیر نبوده و لازم است مسأله‌ی جنگ با توسل به مذاکرات سیاسی خاتمه پیدا کند.دقت در جنگ‌های روی‌داده در دهه‌های اخیر همانند جنگ عراق، یمن، سوریه، لبنان، غزّه و… نیز نشان می‌دهد که پس از چند ماه درگیری، بحث آتش‌بس و مذاکره مطرح می‌شود و طرف ضعیف‌تر در جنگ هنگامی که توان مقاومت در خود نمی‌بیند، مراجعه به روش‌های دیپلماتیک را پیشنهاد می‌دهد تا از این طریق، میزان قدرت باقیمانده‌ خود را حفظ کند.
۲٫ اما حضرت امام چنین روش‌هایی را نمی‌پذیرفت و دفاع اسلامی را به ادوات و سخت‌افزارهای نظامی وابسته نمی‌دانست بلکه به قدرت خدای متعال تکیه داشت اما مسأله‌ی بسیار مهم این است که قدرت خدای متعال چگونه وارد صحنه‌ی دفاع مقدس و مدیریت میدانیِ آن شد؟ کدام عقلانیت نظامی بود که در مقابل دکترین جنگ مدرن مقاومت کرد و حتی پس از آن نیز به الگویی برای ملّت‌های مظلوم در عرصه‌هایی مانند جنگ غزّه، لبنان، یمن و… تبدیل شد؟ به نظر می‌رسد پاسخ این سئوال در این نکته نهفته است که در دفاع مقدس، این «نیروی زمینی» بود که جایگزین «نیروی هوایی» شد و بمثابه متغیر اصلی برای مقاومت در دکترین جنگ الهی قرار گرفت. گرچه قدرت نظامی صدام، باعث نسل‌کشی و نابودی زیرساخت‌ها شد و خسارت‌های سنگینی را رقم زد و موجی از آوارگان را به سراسر کشور فرستاد، اما نظام اسلامی توانست با تکیه بر نیروی زمینی شهادت‌طلب و بدون نیاز به نیروی هوایی پیشرفته و حجم عظیم ادوات نظامی مدرن، در برابر یک دشمن تا به دندان مسلّح و یک جنگ جهانی مقاومت کند و تسلیم نشود. همچنان که روح برادری و اخلاق اسلامی در میان ملّت ایران، بحران آوارگان جنگی را تا حدّ زیادی مرتفع کرد و حتی تعداد زیادی از پناه‌جویان خارجی را نیز پذیرا شد. بنابراین نظام اسلامی بدون نسل‌کشی و تعرض به زیرساخت‌های زندگی مردم عراق، در عرصه‌ی عمل به سراغ ماشین جنگی صدام رفت و با تبدیل نیروی زمینی به متغیر اصلی در صحنه‌ی نبرد و پشتیبانی نیروی هوایی و نیروی دریایی از آن، وضعیت جبهه‌ها را دگرگون کرد و صحنه‌ی جنگ را مدیریت نمود.
البته وضعیت نیروی زمینی ایران نیز قابل مقایسه با نیروی زمینی دشمن نبود، زیرا رژیم عراق هیچ محدودیتی از نظر اسحله، آموزش، نیروی انسانی، تدارکات و… نداشت و صدها تانک را در یک منطقه‌ی بسیار کوچک وارد عمل می‌کرد. جمهوری اسلامی چنین امکاناتی برای تجهیز نیروی زمینی خود نداشت اما به عنوان نمونه، با استفاده از روحیه‌ی شهادت‌طلبی و ترکیب آن با سلاحی ساده مانند آر.پی.جی و وسیله‌ای مثل موتورسیکلت، بخش بزرگی از کارآیی تانک‌های دشمن را از بین برد و خطوط مقدم نبرد را به عرصه‌ی شکار تانک‌ها و ادوات مکانیزه‌ی بعثیون تبدیل کرد. حتی موتور سیکلت نیز در جنگ‌های مدرن دارای یک جایگاه و کارآمدی خاص و یک تعریف تخصصی است و هنگامی که ارتباط قرارگاه فرماندهی یا سایر خطوط با خط مقدم قطع می‌شود یا احتمال شنود سیستم مخابراتی توسط دشمن می‌رود، از این وسیله برای انتقال پیام فرماندهی به نیروهای عمل‌کننده استفاده می‌شود. امادر مدیریت میدانیِ دفاع مقدس، کارآمدی این وسیله تغییر کرد و در جهت تسریع شکار تانک‌ها بکارگرفته شد. همچنان که به دلیل کمبود تانک در جبهه‌ی خودی، تعریف وکارآمدی این کالای نظامی نیز تغییر یافت و از وسیله‌ای برای تک و حمله به خاکریز دشمن، به ابزاری برای تثبیت خطِ تصرّف‌شده‌ و پدافند تبدیل شد. پس ادوات نظامی مدرن، در صحنه‌ی میدانی دفاع مقدس در  شکل جدیدی بکارگیری شدند و مورد استفاده قرار گرفتند؛ بدون آن که یک پژوهش آکادمیک و تخصصی در دانشکده‌های جنگ پیرامون این مسائل انجام شده باشد. یعنی اصل این مطلب قابل انکار نیست که دفاع مقدس بر اساس دکترین متداول جنگ اداره نشد بلکه یک عقلانیت جدید در عرصه‌ی میدانی جنگ ظهور و بروز یافت و الا جهت‌گیری و مدیریت الهیِ حضرت امام، قابلیت جریان در مدیریت دفاع مقدس را پیدا نمی‌کرد و مقاومت ملّت ایران در جنگ هشت‌ساله ممکن نمی‌شد.
عرصه‌ سیاسی نیز بر همین منوال مدیریت شد، زیرا در کشورهای جهان، استراتژی‌های نظامات توسط احزاب حاکم تهیه و تدوین می‌شود زیرا تعیین استراتژی دارای تخصص و علمی بسیار پیچیده است که شامل یک‌سری کلیات نیست و برای هر کشوری و در هر شرایط زمانی و مکانی، صورتی مخصوص پیدا می‌کند. اما انقلاب اسلامی در سی‌وهفت سال گذشته بر اساس حزب‌گرایی و تحزّب اداره نشده بلکه استراتژی انقلاب توسط ولایت‌فقیه تعیین شده و بدنه‌ی آن در روحانیت و حوزه‌ها و نمازهای جمعه و مساجد و هیئات شکل گرفته است. در عرصه‌ی امنیتی نیز دستگاه‌های جاسوسی برای دستیابی به اخبار و آنالیز آن و اقدام بر مبنای تحلیل توسط بخش عملیاتی، یک روند علمی و بسیار پیچیده را طی می‌کنند که در هماهنگی با دستگاه‌های امنیتی منطقه و بین‌الملل صورت می‌گیرد و محرمانه‌ترین بخش در هر نظام است اما مقابله‌ی نظام جمهوری اسلامی با مشکلات و بحران‌های امنیتی، از طریق حضور مردم و تکیه به «اطلاعات سی‌وشش میلیونی» و بر مبنای استقلال کامل از دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی خارجی انجام شد.
۳٫ پس در یک جمع‌بندی باید گفت که قدرت‌های جهانی بر اساس عقلانیت دکترین‌های سیاسی، دفاعی و امنیتی به انقلاب اسلامی هجمه‌ور شدند و حضرت امام و یاران ایشان و مردم به شکلی نوین و بی‌سابقه در مقابل این هجمه‌ پیچیده ایستادگی کردند. گرچه برخی از این نوآوری‌ها در قالب خاطره در مناسبت‌های گوناگون ذکر می‌شود اما مراکز آکادمیک موجود در امور دفاعی و سیاسی و امنیتی، نه تنها قدرت تبیین و تحلیل از این مدیریت را ندارند بلکه با مطالعه‌ی این تصمیم‌ها مرتّباً از خطاها و اشتباهاتی که رخ داده، سخن خواهند گفت! در واقع هیچ‌یک از ابعادِ سیاسی، دفاعی امنیتی در انقلاب بر مبنای عقلانیت موجود مدیریت نشده و به همین دلیل، رفتار امام و رهبری قابل فهم برای دستگاه‌هایی مانند سی‌.آی.‌ای نیست و دائماً به دنبال تأسیس سفارتخانه یا مراکز جاسوسی در ایران هستند تا شاید از طریق حضور مستقیم و کسب اخبار و اطلاعات، درکی از روند تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در نظام اسلامی پیدا کنند. بنابراین باید با تولید هزاران پایان‌نامه با موضوع محاسبات میدانیِِ انقلاب در عرصه‌های مختلف، راه طی‌شده به دقت تحلیل شود و اعجاز آن مشخص گردد و با استخراج عقلانیت و تخصص از این مجاهدات عملی، به طراحی راهی همه‌جانبه برای تداوم انقلاب همّت گماشت و با ساده‌سازی آن، دانشجویان و طلاب و عموم مردم را به عقلانیت الهیِ امام و رهبری مسلّح کرد. روشن است که وظیفه‌ی اصلی در این زمینه، بر دوش نخبگان حوزه و دانشگاه است و جهت‌گیریِ تولید علم در این نهادها باید تغییر کند؛ همچنان که تحقق این امر به یک «منطق» و چارچوب علمی محتاج است و الا این ضرورت حیاتی نیز همانند بسیاری موضوعات دیگر، به یک شعار تکراری تبدیل خواهد شد و نیاز نظام اسلامی را برطرف نخواهد کرد.
۴٫ اما به موازات مدیریت صحنه‌ی میدانی انقلاب ـ که به صورت اعجاز آمیز پیش می‌رفت ـ مسائلی نیز وجود داشت که از محیط جنگ و درگیری‌های سیاسی و امنیتی فاصله داشت و در موضوعاتی مانند اقتصاد، تجارت، رسانه، بانک، دانشگاه، آموزش و پرورش و… انعکاس می‌یافت. یعنی این بخش‌ها نیز باید اداره می‌شدند و لذا از حضرت امام درخواست می‌شد تا شکل مدیریت در این ابعاد را نیز معین کنند. این در حالی بود که نحوه‌ برخورد با این موضوعات و اداره‌ی این عرصه‌ها به صورت یک دانش و تخصص مدوّن در سراسر دنیا جریان داشت و متخصصین دانشگاهی در ایران نیز به تبع وضع موجود در جهان، قادر بودند تا مدیریت این مسائل را به عهده بگیرند. اما به دلیل پیروزی انقلاب و تلاش برای تحقق اسلام در زندگی اجتماعی، چگونگی اداره‌ی امور بر اساس دین به یک چالش نظری بزرگ برای مدیران نظام و دانشگاهیانِ انقلابی تبدیل شده بود. البته به دلیل هجمه‌های شدید دشمن برای ریشه‌کن کردن انقلاب اسلامی و تمرکز همگان برای مقابله با مسائل نظامی و امنیتی، چالش‌های نظری فوق در سطح نخبگان مطرح می‌شد و  در میان عموم مردم رواج پیدا نمی‌کرد.
 حضرت امام این خلأها را امری طبیعی می‌دانست و علی‌رغم قرار داشتن در بالاترین از سطح تسلط بر معارف موجود حوزه، ادعایی برای پاسخگویی به این سوال‌ها نداشت و کار را به حوزه و نهادهای حوزوی مانند جامعه‌ی مدرسین و… ارجاع می‌داد و این نهادها نیز با ملاحظه‌ی ناتوانی خود برای پاسخگویی، مجدّداً بحث را به برخی فضلاء رجوع می‌دادند که قبل از انقلاب، مباحثی را در این زمینه مطرح کرده بودند.
در واقع سوال‌های زیادی پیرامون علوم دانشگاهی و ساختارهای مدرن و جایگاه آنها در اداره‌ی نظام اسلامی پدید آمد و موج تقاضاها برای تبیین نظر دین پیرامون این پرسش‌ها در قالب عناوینی مانند اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، هنر اسلامی، علم دینی و…، به سوی حوزه‌های علمیه سرازیر شده بود تا معلوم شود آیا دین نسخه‌ای ارائه کرده که قابلیت هماوردی با علوم کاربردی موجود در دانشگاه‌ها را داشته باشد یا خیر؟  هنگامی که چنین نیازی برای پیش‌برد انقلاب به وجود آمد، ابتدائاً به آموزش برخی مباحث جدید برای طلاب و روحانیون مبادرت شد تا احتیاجات فوری نظام برطرف شود اما در ادامه، مراکز دانشگاهی و حوزویِ نوینی شکل گرفت تا حل این چالش به نحوی دقیق‌تر پی‌گیری شود. این مراکز مبتنی بر این پیشنهاد بود که روحانیون همراه با برخورداری از اجتهاد در سطح تجزّی، در علومی مانند جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و… نیز به سطح دکتری برسند تا با تلفیق این دو نوع تخصص، نیازمندی‌های علمی نظام برطرف شود. پس فارغ از مدیریت میدانی انقلاب بلکه در عرصه‌ی تخصصی و اکادمیک، صدها موسسه‌ی علمی و دهها دانشگاه تأسیس شده و تا با صرف بودجه و نیروی انسانی قابل توجهی، متکفل پاسخگویی به چالش «اسلامیتِ علوم» باشند. اما آنچه در عمل برای جریان دین در رفتار نظام اتفاق افتاد، «ملاحظه‌ عدم مخالفت قوانین با احکام اسلام» توسط شورای نگهبان بود که نمی‌توانست تأمین‌کننده‌ «احراز موافقت دین با قوانین و ساختارها» باشد. گرچه در بازنگری قانون اساسی، «مجمع تشخیص مصلحت نظام» با توجه به همین خلأ تأسیس شد اما تشخیص مصلحت در این نهاد نیز توسط ادبیات حوزه انجام نمی‌شود بلکه متولّی این مهم، کمیسیون‌های تخصصی و ادبیات دانشگاه هستند که این به معنای تداوم روند گذشته و باقی‌ماندن چالشی است که ذکر شد.
بنابراین باید روشن کرد که عقلانیت و علوم پس از انقلاب اسلامی، در دو عرصه‌ «میدانی و مدیریتی» و «تخصصی و آکادمیک» چه سیری را طی کرده است، چرا که زندگی در قرن بیستم، وابسته به علم و دانش است و به همین دلیل، تحقق «اسلام در عمل» و حضور دین در حیات اجتماعی و سایر آرمان‌های انقلاب، از یک‌سو با فرهنگ مدرنیته و واقعیات ناشی از آن مواجه است و از سوی دیگر با قرآن و روایات و فهم از آنها توسط فقهای شیعه روبروست. لذا نسبت بین «ادبیات حوزه» و «ادبیات دانشگاه» در عرصه‌ی اداره‌ی کشور، مقوله‌ای است که از ابتدای انقلاب اسلامی مطرح بوده و همچنان مورد توجه مسئولان و نخبگان است و طرح موضوعاتی همچون الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، سبک زندگی اسلامی، تحوّل در حوزه، اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و… و مطالبه‌ی آنها از نخبگان حوزوی و دانشگاهی، حلّ همین چالش را دنبال می‌کند. در واقع سفارش‌های علمیِ حضرت امام و مقام معظم رهبری به عنوان کسانی که در نوک پیکان و در خط مقدم مبارزه با کفر جهانی قرار دارند، تشریح ضرورت‌هایی است که نظام اسلامی برای تداوم حرکت خود به حلّ آنها نیازمند است.
——————————————–

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet