سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی در مصلای قم با سخنرانی حجتالاسلام صدوق/ ۱۸
در این دوران، اسلام با کفر درگیر شده و امّت اسلامی در معرض خطر سجده بر سازمان ملل (در امور سیاسی)، علوم جدید (در امور فرهنگی) و دلار (در امور اقتصادی) و انقطاع در برابر زندگی مرفّه و مدرن است از اینرو اگر جبههای گسترده برای حذف فیزیکی نظام جمهوری اسلامی فراهم شده، به دلیل آن است که این نظام، سجده بر خدای متعال و جلوگیری از سلطهی بتپرستی مدرن بر امّت اسلامی را دنبال میکند.
گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار شد.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار شد.
این نشستها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار شد.
از ویژگیهای این سلسله نشستها دوطرفه بودن آن بود، به نحوی که حضار در هر جای بحث می توانستند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهمترین محورهای جلسه هجدهم سلسله نشستهای «گفتمان انقلاب اسلامی» را از نظر میگذرانید:
۱٫ روشن شد که پس از دلدادگی امپراطوریهای اسلامی نسبت به زندگی مدرن که به فروپاشی و تجزیهی آنها منجر شد، پرچم دفاع از اسلام در برابر کفر بر زمین افتاد و فقهای شیعه مأموریت یافتند تا برای جلوگیری از بازگشت امّت اسلامی به جاهلیت و بتپرستی مدرن قیام کنند که این حرکت در سیر تکاملی خود به پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی منتهی گشت و لذا اسلامیتِ انقلاب و مدیریت میدانی حضرت امام خمینی بر همین اساس مستدلّ میشود؛ همانطور که حضرت اباعبداللهالحسین برای مقابله با هدف یزید مبنی بر بازگرداندن مسلمین به جاهلیت و کفر و شرک جلیّ، از تقیه خارج شد و قیام بینظیر عاشورا را رقم زد.
از سوی دیگر بیان شد که همزمان با مدیریت میدانیِ انقلاب ـ که برخاسته از شب قدر و برگرفته از فرهنگ تمامی انبیاء و صحف الهی است ـ خلأهای فکری و علمی جدیدی برای نظام جمهوری اسلامی پدید آمد و در قالب چالش «اسلامیت علوم» بروز کرد؛ یعنی سوالات نوینی در مقابل روحانیت و فقهاء و حوزههای علمیه پیرامون اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی و… قرار گرفت که پاسخ روشنی برای آن وجود نداشت. گرچه با استناد به بخشهایی از منابع دینی، برخی ادعاها در این زمینه مطرح میشد، اما هیچگاه دقت تخصصی و اجتهادی که برای استنباط احکام صلاه و صوم و حج و… توسط فقهای عظام شیعه انجام میگیرد و حاصل آن به شارع مقدس منتسب شده و حجیت آن احراز میگردد، در این موضوعات انجام نشد و تفقّه در این عرصه به فرهنگ جاری در حوزههای علمیه تبدیل نگشت.
۲٫ مقدّمهای که برای ورود به بحث «اسلامیت علوم» ضرورت دارد، ناظر به تبیین جدیدی از معنای پرستش و خداپرستی است. در ادراکات متداول، خداشناسی به معنای اعتقاد نظری و تصدیق ذهنی نسبت به وجود خدای متعال به وسیلهی نوعی از استدلال است که در ادامه، به باور نسبت به معاد و نبوّت و عدل و امامت به عنوان چارچوب اعتقادی برای مکلّف منتهی میشود. هنگامی که در ادبیات تخصصی حوزه، اعتقادات به عنوان یک مقولهی نظری و ذهنی و فردی مطرح شود، تنها چیزی که در عرصهی عمل و اجتماع موضوعیت مییابد، اوامر و نواهیِ فقهی است و در نتیجه، فلسفهی قیام و مدیریت به رعایت واجبات و محرّمات در زندگی مردم منحصر میگردد. در این صورت، جریان زندگی اجتماعی بمثابه یک موضوع عقلائی و مشترک در میان نوع بشر تلقّی میشود و گرچه سبک زندگی کفار و منافقین به حلال و حرام مشروط میگردد اما اصلِ این نحوه از زندگی مورد پذیرش قرار میگیرد؛ زیرا در صورتی که عقلائی بودنِ «شیوهی زندگی و تإمین معاش» پذیرفته شود، خروج موضوعیِ آن از خطابات شرعی، کاملاً واضح خواهد بود. البته این ادراک برای دوران پس از غیبت کبری تا چند دههی گذشته، سالم و بیاشکال و دارای کارآمدی بوده اما در دوران کنونی کفایت نمیکند؛ زیرا در این دوران اسلام با کفر درگیر شده و امّت اسلامی در معرض خطر سجده بر سازمان ملل (در امور سیاسی) علوم جدید (در امور فرهنگی) و دلار (در امور اقتصادی) و انقطاع در برابر زندگی مرفّه و مدرن است. گرچه استفاده از این امور مجاز است اما انقطاع و سجده در مقابل آنها جائز نیست؛ همانطور که انبیاء الهی نیز از سنگ و چوب استفاده میکردند و از نور خورشید و ماه و ستارگان بهره میبردند اما پرستش آنها را باطل میدانستند.
در مقابل باید توجه داشت از هبوط حضرت آدم تا برپایی قیامت، خداپرستی صرفاً یک امر فردی و نظری نیست؛ گرچه هر فرد نیز باید موضع خود را در این مورد مشخص کند و نسبت به آن پاسخگو باشد. اما آنچه از فرهنگ انبیاء و روح کتب الهی بر میآید، آن است که خداپرستی یک امر اجتماعی و عینی بوده که در عالَم خارج با دستگاه طواغیت و شیاطین درگیر است و به جای آنکه یک امر درونی برای انسان تلقّی شود، در عینیت مورد هجمه قرار گرفته و ابلیس به دنبال آن است که تمامی مخلوقات را به سجده و انقطاع و تسلیمشدن در برابر اوامر و نواهی خود وادار کند. در واقع فرهنگ قرآنی همواره به ما یادآور میشود که شیطان به عنوان عدوّ مبین، خداپرستی و توحید و اعتقادات بشر را در محیط جوامع مورد حمله قرار داده است و لذا چه دستگاه خداپرستی و چه دستگاه ابلیس دارای قدرت عینی هستند و قدرت طرف مقابل را محدود میکنند و گاه غالب شده و گاه مغلوب میشوند.
در بیانی دقیقتر، نماز و سجود و رکوع و ذکر و… که در میان دینداران بمثابه «عبادت» محسوب شده و پرستش خدای متعال بر آنها صدق میکند، افعالی هستند از قبیل خمکردن بدن یا قرار دادن سر بر روی خاک و خارجکردن صدا از حنجره از طریق ارتباط با هوا و… که همگی از امور مادّی محسوب میشوند. یعنی عبادت و پرستش یک امر بسیط نیست بلکه دارای کیفیت و ماهیت مادّی است و تحقق آن در خارج، از طریق فعل (بمثابه یک امر مرکّب) انجام میشود. بنابراین اگر به افعالی از قبیل رکوع و سجده و ذکر، «عبادت» و خداپرستی اطلاق میشود، به این دلیل است که خدای متعال خواسته تا این فعل انجام شود و هر کسی به آن اقدام کند، تسلیم قول و ارادهی الهی شده و به آنچه خدا برای او پسندیده، عمل کرده است. پس از آنجا که این خصوصیات و جزئیات عملی توسط خدای متعال معیّن شده و از سوی انبیاء به ما ابلاغ گشته، صحیح است که بر این افعال مادّی، عنوان عبادت و پرستش اطلاق شود. دستگاه ابلیس نیز برای گمراهکردن بندگان، آداب و مناسکی جعل میکند و افعالی را معین مینماید و معابدی به راه میاندازد تا از این طریق، دیگران را در برابر ارادهی خود تسلیم کرده و آنان را به پرستش خود دعوت کند.
۳٫ حاصل همهی این مباحث در موضوع پرستش و عبادت، آن است که ابلیس تمامی مقدورات اعمّ از انسانها و جوامع و طبیعت را تسخیر میکند تا اهواء و شهوات خود را تخلیه کند. در مقابل و با پرستش خدای متعال و سجده بر او و تسلیم در برابر انبیاء، انسانها و جوامع خود را در راه اهدافی خرج خواهند کرد که خدای متعال از زندگی این دنیا در نظر داشته که همانا رشد و تکامل و آرامش بندگان است تا با اعطاء مداوم از سوی خدای متعال، نعمتهایی که مخلوقات از آن بهره میبرند همواره افزایش پیدا کند و تقرّب دائمی به علم و قدرت الهی، بهجت و لذّت معنوی را برای آنان رقم بزند. اما در صورت پرستش دستگاه طغیان و سجده بر آن، انسانها و جوامع به جای تکامل به سوی تجزیه حرکت میکنند و به جای آنکه چیزی به آنها اضافه شود، مرتّباً از آنان کاسته شده و داشتههایشان در راه اهداف طواغیت خرج میشود.
از اینرو اگر جبههای گسترده برای حذف فیزیکی نظام جمهوری اسلامی فراهم شده، به دلیل آن است که این نظام، سجده بر خدای متعال و جلوگیری از سلطهی بتپرستی مدرن بر امّت اسلامی را دنبال میکند اما قدرتهای مسلط جهانی فقط سجده بر خود را بر میتابند و به دنبال آن هستند که تمامی مقدورات جهان در جهت مدیریت آنان صرف شود. این در حالی است که تمامی انبیاء برای نجات بشر از غل و زنجیر و إصر و اغلالی آمدهاند که توسط کفار بر عموم بندگان تحمیل شده و سورهای از سُوَر قرآن نیست که نشانی از درگیری خداپرستی با پرستش ائمّهی کفر و سجده بر هوای نفس و دنیا نداشته باشد و در مقابل طواغیت برخوردی عتابآمیز نکرده باشد و موضعی قهرآمیز در برابر آنان نگرفته باشد. در واقع مواضعی که جمهوری اسلامی در برابر امریکا و استکبار جهانی و جاهلیت مدرن اعلام میکند، به فرهنگ قرآن باز میگردد که قیام برای حفظ کلمهی توحید و نبوّت را وظیفهی آحاد مسلمین میداند و لذا اعتراض برخی نخبگان به این مسإله، چیزی جز جهل به روح دین و ادبیات وحی نیست. به عبارت دیگر بزرگی و کبریاء، مخصوص خدای متعال است و هر مخلوقی مدّعی این وصف شود، توحید را نپذیرفته و اگر این خُلق را به یک نظام اجتماعی تبدیل کند، نظام استکبار را پدید آورده تا همگان را به تسلیم و سجده در برابر کبریاء خود وادارد. به همین دلیل بود که حضرت امام هیچگاه حاضر نشد تا از اصطلاحات بلوک شرق استفاده کند و دم از مبارزه با امپریالیسم و… بزند و برای مقابله با دستگاه مادّیِ سرمایهداری، از ادبیات مادّیِ کمونیستی بهره ببرد بلکه با اقتداء به قرآن و روایات، شعار خود را مواجهه با مستکبرین و طواغیت و کفر جهانی قرار داد. امروز نیز مقام معظم رهبری تصریح میکنند که «بر فرض مذاکره در موضوعات منطقهای، امریکا به مصالحه در این امور راضی نمیشود بلکه به دنبال تسلیمکردنِ نظام در تمامی عرصههاست و خواستار دستبرداشتن از اسلام و ولایت فقیه و قانون اساسی خواهد شد.» زیرا کفار، فقه و احکام الهی را به قوانینی ضدّ انسانی تعبیر میکنند و با این بیشرمی، عملاً مدّعیِ ضدّیت خالق با مخلوق خود میشوند!
۴٫ بنابر آنچه گذشت، لازم است تا ظرفیت موجود در فهم از دین ارتقاء پیدا کند چرا که معنای خداپرستی در قرنهای گذشته ـ که شیعه در ضعف و انزوا قرار داشته ـ بر مبنای عقل نظری تبیین شده و تأکید شده که باور به اعتقادات حقّه امری تقلیدی نیست و باید از روی دلیل باشد و تقلید و تبعیت منحصر به اوامر و نواهیِ فقهی است. اما حضرت امام خمینی این حقیقت قرآنی را وارد زندگی مردم ایران کرد که اعتقادات یک امر نظری نیست بلکه خداپرستی نیز دارای احکام عملی است که تنها بر اساس تبعیت از ولیفقیه به عنوان نوّاب عامّ حضرت ولیعصر و حافظ دینداری در برابر کفر و نفاق، قابلیت تحقق مییابد. تا زمانی که این مسأله به صورت استدلالی و تخصصی روشن نشود و در ادامهی آن مأموریت جامعهی مؤمنین در جهت حرکت به سوی ظهور مشخص نگردد، بحث از اسلامیتِ علوم و پاسخ به سوالات پیرامون مدیریت اسلامی، اقتصاد اسلامی، هنر اسلامی و… برای حل مشکلات نظام اسلامی، معنایی نخواهد داشت زیرا ادبیات تخصصی حوزه در عرصهی عمل، تنها وظیفهی خود را فهم و ابلاغ احکام واجبات و محرّمات میداند و باقی امور در زندگی اجتماعی را مقولههای عقلائی تلقّی میکند که خطابات شارع ناظر به آنها نیست.
البته معارف موجود در ادبیات حوزه اعمّ از عرفان و اخلاق و تفسیر و کلام و فلسفه و… همگی محترم هستند و در زمان خود، خدمتگزاری لازم را انجام دادهاند ولی امروز صحنهی جدیدی برای دفاع از اسلام پدید آمده که برای حضور در آن، ارتقاء ظرفیت این معارف ضروری است. در واقع ظرفیت فهم غیرمعصوم از دین، هیچگاه با علم معصوم و فهم او از قرآن برابری نمیکند و لذا نمیتوان قابلیت تکامل برای ادراکات موجود را نفی کرد. در روایات نیز ذکر شده که پس از پایان ماجرای خضر و موسی، پرندهای با نوک خود به جابجایی آب دریا مشغول بود و در این میان جبرئیل نازل شد و به این دو نبیّ الهی یادآور شد که تمام مباحث آنان پیرامون علم الهی در مقایسه با علم ائمّهی معصومین، همانند مقدار آبی است که این پرنده از این دریا برداشته است. در این صورت چگونه میتوان ادعا کرد که آنچه فقهاء و عرفاء و فلاسفه از دین فهمیدهاند، عیناً همان چیزی است که بر قلب پیامبر اکرم نازل شده و رشد و ارتقائی برای آن متصوَّر نیست؟! آیا چنین ادعایی با انفتاح باب اجتهاد سازگاری دارد؟! پس باید پذیرفت که ظرفیت غیرمعصوم برای فهم از دین حتی در برزخ و بهشت نیز به ظرفیت فهم معصوم نمیرسد بلکه همواره باید در حال تقرّب به آن علوم نورانی باشد تا از این طریق، تکالیفی که در شب قدر برای علماء و پرچمداران توحید رقم میخورد، به دقت معین شود و با تکیه به فرهنگ قرآن و تفقّه در آن، به مقابله با تهدیداتی پرداخت که کفر مدرنیته برای به زانو درآوردن امّت دینی و جمهوری اسلامی پدید آورده است.
امروزه دستگاه استکبار با طرّاحی تحریمها به دنبال اثبات این توهّم است که زندگی بدون تسلیم و سجده بر ابرقدرتها ممکن نیست و این در حالی است که قدرت و علم بیپایان الهی از طریق قرآن و روایات در اختیار ماست و قطعاً راههایی برای بطلان این القاء شیطانی وجود دارد؛ گرچه علماء سلف به دلیل عدم ابتلاء به این مسائل، چنین احکامی را استنباط نکرده باشند. لذا هنگامی که حوزههای علمیه وارد این مسیر شوند و جاهلیت مدرن و جهاد کبیر با آن را موضوع دروس خارج و سایر پژوهشها قرار دهند، عنایات حضرت ولیعصر برای دستگیری از خدمتگزاران خود و باز کردن این راه برای آنها بالعیان مشاهده خواهد شد. این مسأله بمثابه «موضوع امتحان» برای حوزههای علمیه، متدیّنین و محبّین اهلبیت در دوران کنونی است و همه در مقابل کلمهی توحید و حفاظت از پرستش خدای متعال مسئولاند و دیگر نمیتوان با اکتفاء به عزاداری و سینهزنی و عبادات فردی، مشکلات کشور را به گردن دانشگاهیان یا مدیران نظام انداخت و با ادّعای اتّصال به ائمّهی هدی، از ورود به مسائل اجتماعی ابا کرد و تکیه به تقدّس فردی را ادامه داد. بلکه معضلات کشور را باید بر مبنای دین و دینداری مرتفع کرد و از نقطهی نور باید ظلمات را به چالش کشید و از سجده بر علم و تکنولوژی احتراز کرد و عظمت را در دستگاه خدای متعال جستجو نمود و همانطور که انقلاب اسلامی یک سبک زندگی جدید در امور «امنیتی و دفاعی و سیاسی» را برای مستضعفین به ارمغان آورده، «فرهنگ و اقتصادِ» الهی را نیز پدید آورد و با طراحی یک زندگی سالم و تولید نرمافزارها و سختافزارهای متناسب با آن قبل از ظهور حضرت ولیعصر، وفای شیعه به قرآن و اهلبیت و آمادگی آن برای حکومت جهانی را به منصّهی ظهور رساند.
——————————————–