گروه معارف – رجانیوز: سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی همزمان با ایام ماه مبارک رمضان، هر روز بعد از نماز ظهر و عصر در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار شد.
به گزارش رجانیوز، سلسله نشستهای گفتمان انقلاب اسلامی از آغاز ماه مبارک رمضان، با حضور اقشار مختلف مردم در مصلای قدس شهر مقدس قم برگزار شد.
این نشستها پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری و با محوریت موضوعاتی همچون جهاد کبیر، اسلامیت انقلاب، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی و منزلت زن و خانواده در اسلام و نظام و با ارائه و سخنرانی حجت الاسلام صدوق از استادان و فضلای حوزه علمیه قم برگزار شد.
از ویژگیهای این سلسله نشستها دوطرفه بودن آن بود، به نحوی که حضار در هر جای بحث می توانستند نسبت به مسائل مطروحه نظر خود را ارائه کنند.
در ادامه خلاصه و مهمترین محورهای جلسه بیست و پنجم سلسله نشستهای «گفتمان انقلاب اسلامی» را از نظر میگذرانید:
۱٫ همانطور که خدای متعال در قرآن کریم فرموده، تمامی انبیاء به «لسان قوم» خود مبعوث شدهاند: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه» اما مقصود از این تعبیر، تنها زبان عبری، عربی و… نیست بلکه اشاره به ادبیاتی دارد که وسیلهای برای اسارت و استثمار آن قوم شده است؛ یعنی پیامبران الهی با در نظرگرفتنِ فرهنگی که مردم به آن گرفتار بودند، سخن میگفتند و آیاتی متناسب با آن وضعیت میآوردند تا همگان بیدار شوند و با درک از ظلمات و مفاسدی که به آن دچارند، به سوی نجات و سعادت حرکت کنند.
حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبریحفظهالله نیز گرچه با زبان فارسی، جهان اسلام و جامعهی شیعیان را مورد خطاب قرار میدهند، اما همواره غل و زنجیرهایی را که امروزه به پای امّت اسلامی بسته شده، تشریح میکنند و راه نجات از وضع کنونی را تبیین مینمایند. در واقع ادبیاتی که اکنون مسلمین با آن مواجهاند، فرهنگ مدرنیته است که با هزاران زبان و لسان، کلمهی توحید و خداپرستی را مورد تهدید قرار داده و لذا برای مقابله با این تهدید، شناخت عمیق و نخبگانی از فرهنگ مدرنیته امری ضروری است.
۲٫ گفته شد که آنچه نظام جمهوری اسلامی به آن مبتلاست، مدل ادارهی غربی است که میتوان آن را به یک ماشین تشبیه کرد که از ترکیبِ سیستمهای «سوخترسانی»، «برقرسانی» و «مکانیکی» به وجود آمده است؛ یعنی سوخت ماشین مدیریتی در نظام سرمایهداری، تنوّع و مد، فاصلهی طبقاتی در الگوی درآمد و ایجاد نیاز و تحریک بدون ارضاء نیاز است که این سه به خُلق «حرص و حسد و محرومیت (تجاوز)» باز میگردد. برقرسانی به این ماشین نیز از طریق «مکانیزم عرضه و تقاضا در سه سطح خُرد، کلان و توسعه» انجام میشود که همانند دینام و پلاتین در یک اتومبیل، موجبات احتراق و سوختوساز را پدید میآورد.
این مکانیزم در سطح خُرد آن، «عرضه و تقاضای کالا» را شکل میدهد و به عوامل تولید در کارخانجات باز میگردد و همراه شدنِ «تولید انبوه» با «تنوّعگرایی» در نهایت، موجب جریان «خُلق اسراف» در جامعه میشود. از سوی دیگر، در کشوری مانند ایران، برای تعیین محل هزینهی یارانهها و درآمد نفت و تسهیلات بانکی، اختلافاتی وجود دارد اما در نظام سرمایهداری، «قدرت هزینهکردِ صاحبان شرکتهای بزرگ» باعث ایجاد جلال و جبروت مادّی میشود و با جلب اعتماد اجتماعی، جاذبهای را به وجود میآورد که بسیاری از سرمایهها را بدون احتیاج به قوانین و مجوّزات، به سوی بخش خصوصی و قشر سرمایهدار سوق میدهد و تخصیصها را عملاً به دست آنان میسپارد. پس این مکانیزم در سطح کلان، «عرضه و تقاضای ثروت» را شکل میدهد و بازار پول را به علّتِ تعادل در چهار بازار تبدیل میکند و کیفیت و کمّیتِ تولید ناخالص ملّی (GNP) را رقم میزند. در این صورت، وزن و قیمتِ تولید ناخالص ملّی که در رقابت بین کشورها معین میشود، باعث جریان «خُلق تفاخر» در میان ملّتها و فخرفروشی در سطوح جهانی، بینالمللی و منطقهای میگردد.
اما مکانیزم عرضه و تقاضا میان انسان و جهان و بهینهی این رابطه، به معنای «خوض در دنیا» و غوطهوری در آن است و توجه به راندمان و افزایش بهرهوری در مقیاس جامعه و تمدّن، هنگامی که بر اساس مبانی مادّی انجام شود، جریان «خُلق استکبار» را در پی میآورد. لذا در عرصهی علوم مدرن همانند دانش ژنتیک، ادعای خَلق و آفرینش مطرح میشود و با تولید فنّآوریهای جدید و رفاه حاصل از آن، فراهمآوردنِ بهشت دنیوی برای بشریت القاء میگردد و به جای طرح شبهات نظری، عالَم آخرت به صورت عملی نفی میشود؛ زیرا قدرت علمی و تکنولوژیک باعث شده تا الگوی مصرفی که در گذشته مخصوص به پادشاهان و خاندان سلطنتی بوده، در میان عموم مردم رواج پیدا کند. به عنوان مثال، تنها درباریان بودند که برای بهرهمندی از هوای خنک در فصل گرما و هوای گرم در فصل سرما، میتوانستند به ییلاق و قشلاق در قصرهای تابستانی و زمستانی مبادرت کنند اما امروزه همهی شهروندان در خانههای خود میتوانند از طریق سیستمهای گرمایشی و سرمایشی، به هوای مطبوع در تمامی فصول دسترسی داشته باشند. همچنان که لباسهای نرم و لطیف و رنگارنگ و غذاها و طعمها و خوردنیهای متنوّع، مخصوص به اهالی دربار بوده و رعیّت عموماً از پارچههای زبر و چند نوع غذای ساده و محدود استفاده میکردند اما در دوران کنونی، اقشار متوسط نیز از البسه و اغذیهی گوناگون و با کیفیت بهره میبرند و دلدادهی این نحوه از زندگی شدهاند و برای دستیابی به این مواهب و تداوم آن، به هر نوع خُلق رذیله رضایت میدهند. البته تبیین دقیق از این حقائق، نیازمند مباحث تخصصی و آکادمیک است، اما در این نشستها به طرح آن متناسب با فرهنگ عمومی اکتفاء میشود.
۳٫ پس از بیان سیستم سوخترسانی و برقرسانی در ماشین ادارهی کشور، نوبت به بدنهی ماشین و سیستم مکانیکی آن میرسد: امروزه برای فعالیت اقتصادی همه باید در چارچوب قوانین شرکتها عمل کنند، اما قوانین شرکتها در مقایسه با احکام شرکت در رسالههای عملیه دارای تفاوت ماهوی است. زیرا شرکت اسلامی ماهیتاً یک عقد جائز است و همزمان با افزایش تعداد شرکاء، احتمال فروپاشی آن افزایش مییابد و زمینهای برای تجمّع ثروت به نحو پایدار فراهم نمیکند. اما قوانین شرکتها به نحوی طراحی شده که عقد شرکت در عمل به یک عقد لازم تبدیل گردد و تفکیک مدیریت از مالکیت (تبدیل اموال به سهام) باعث میشود تا علیرغم افزایش اعضاء، نه تنها ثبات شرکت با مانعی روبرو نشود بلکه «تجمّع ثروت» پدید آید و از اینرو، شرکتهایی همانند فورد و… شکل میگیرند که عمری بیش از صد سال دارند. به عبارت دیگر، شرکت در نظام سرمایهداری بمثابه «سلول اولیهی جامعه» است و موجب «تکاثر ثروت» میشود.
سپس این شرکتها در «شبکهی بانکی» از حالت سلولی خارج شده و همانند دست و پا و چشم و گوش و…، به «اندام» تبدیل میشوند؛ یعنی بانکها هدایت و جهتدهی به شرکتها را بر عهده میگیرند که این کار با تکیه به ابزاری بنام «پول» انجام میگیرد و شکل نوینی از «ربا» را نتیجه میدهد؛ رفتاری که در ادبیات دینی، بمثابه «جنگ با خدا و رسول خدا» شمرده شده است. در همینجا باید اشارهای به تعریف پول کرد تا شکل نوین ربا روشن شود و معلوم گردد که نمیتوان پول در شکل مدرن آن را بر «مقوله اعتباری»، «حواله» یا سایر عناوین فقهی منطبق نمود. در گذشته، هر شخصی تولید مازاد بر نیاز خود را به بازار میآورد و آن را با جنس دیگری که به آن نیاز داشت، معاوضه میکرد و معاملات به صورت تهاتری انجام میشد. پس از آن و با ضرب مسکوکات، یک واحد برای معاملات معین شد تا اجناس در ازای سکّه مبادله شوند و سپس اسکناس نشر پیدا کرد که در این سطح، کارآمدی پول (اعمّ از سکه و اسکناس) در «تسهیل مبادله» و رهایی از مشکلات تهاتر نمود مییابد؛ اما کارآمدی پول به این سطح محدود نمیشود. زیرا در تولید یک کالا و برای محاسبهی سهم عوامل تولید در آن (مانند ماشینآلات، کارگر، سرمایه، مواد اولیه و…) به یک واحد برای ارزشگذاری نیاز است؛ همانطور که برای وزنکردن اشیاء یا مسّاحی نیز از یک واحد مخصوص استفاده میشود. پس سطح دوم از کارآمدی پول، تعیین واحد ارزشگذاری برای تعیین قیمتِ بقیهی عوامل تولید است. اما هنگامی که بحث از توازن ارزی به میان میآید و ارز فینفسه مورد معامله قرار می گیرد، کارآمدی پول در سطحی بالاتر تجلی پیدا میکند و به شاخصهی کمّی برای سجدهی یک ملّت بر دنیا تبدیل میشود و اگر در قرآن کریم «ربا» بمثابه جنگ با خدا و رسول شمرده شده است، نباید به ربای مکیل و موزون منحصر شود بلکه معنای فوق نیز باید مدنظر قرار گیرد.
در مرحلهی بعد، سازمان برنامه و بودجه با طراحی برنامههای توسعه، بمثابه «مغز» عمل میکند و بانک مرکزی همانند «قلب» وظیفهی پمپاژ خون به این اندامها را بر عهده میگیرد. در نتیجه، دستگاهی پدید میآید که دارای حیات اجتماعی است! گرچه رقابت سالم و منافع ملّی و مصالح مردم را نابود کند و در عمل، موجب «توسعهی کفر و دنیاپرستی» شود. در این سطح از بحث روشن میشود که ما در واقع با یک «ماشین» مواجه نیستیم بلکه آنچه در برابر ماست، یک «موجود زنده و ارگانیک» است که برخلاف ماشین، نیازی به تعویض قطعات ندارد بلکه تمامی اجزاء آن از ابتدا تا انتهای عمر به فعالیت خود ادامه میدهند. پس غرب در مدل مدیریتی خود از سطح ساخت ماشین نیز عبور کرده و توانسته یک ارگانیزم را در مقابل جامعهی بشری قرار دهد. البته آنچه گذشت، تحلیل عقلانیت دینمحور از مدل ادارهی غربی است و الا کفار در گزارش از رفتار خود به وجود اخلاق رذیلهای همانند اسراف، استکبار، حرص، حسد و… اعتراف نمیکنند؛ همانطور که رفتار نظامی و سیاسی و امنیتی خود را زیر نقاب صلح و دموکراسی و حقوق بشر پنهان میکنند.
۴٫ البته غرض از این اشارهای بسیار اجمالی به مبحث شرکت و بانک (پول) و برنامههای توسعه، توجهدادن همگان به این نکتهی اساسی بود که عقلانیتِ قبل از رنسانس و منطق صوری و مفاهیمی مانند بناء عقلاء و…، نمیتواند درک صحیح و دقیقی از فرهنگ مدرنیته و محصولات آن ارائه دهد و هجمهای را که توسط این تمدّن بر کلمهی توحید و خداپرستی وارد شده، تبیین نماید. البته پیش از انقلاب و در زمانی که شیعه به حاکمیت و قدرت نرسیده بود و فقهای بزرگوار توانی برای تصرف در شئون اجتماعی نداشتند، استفاده از عقلانیت پیش از رنسانس برای پاسخگویی به مسائل مستحدثه و تصحیح اعمال مکلفین و رفع گرفتاری آحاد مومنین کفایت میکرد و تطبیق سوق مسلمین بر بازار موجود یا تطبیق حواله بر پول مدرن و… قابل قبول بود. اما در دورهای که بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه تحت اختیار مؤمنین قرار گرفته و شرایطسازی و حکومت بر شرایط به دست دین و مذهب افتاده، باید به نحو دیگری با این مسائل پیچیده برخورد کرد.
در واقع تحلیل عقلانیت دینمحور از مدل ادارهی غربی ـ که اجمالی از آن در این مباحث مطرح شد ـ نشان میدهد که این ماشین پیچیده بر نُه خلق رذیله استوار شده است: «حرص، حسد و محرومیت» در سیستم سوخترسانی؛ «اسراف، تفاخر، استکبار» در سیستم برقرسانی؛ «تکاثر، ربا، توسعهی کفر» در سیستم مکانیکی. هنگامی که در ادارهی یک کشور از چنین ماشینی استفاده شود، تمامی روابط اجتماعی را کفر و شرک آلوده میکند و بنابر تبیین نوینی که از خداپرستی و کفر ارائه شد، کلمهی توحید را ـ که مبنای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است ـ مورد تهدید جدی قرار میدهد. در این صورت، مسائل متداولی مانند مشکلات مناطق آزاد و خطرات شیوهی قراردادهای جدید نفتی و ناهنجاری در واردات کالا و تعرفههای آن و… اهمیت اساسی نخواهد یافت بلکه بحث از مقولاتی مانند تجارت جهانی، استراتژی صنعت، تکنولوژی متمرکز، برنامههای توسعه و چگونگی ارتباط آنها با دین و مکتب مطرح میشود. اگر مقام معظم رهبری بر ضرورت پیوست فرهنگی برای پروژههای بزرگ تأکید دارند، آیا نباید روشن شود که پیوست فرهنگی برای مدل ادارهی غربی چیست و این ماشین چه فرهنگی را وارد کشور اسلامی میکند؟! آیا استفاده از این مدل و بالتبع جریان اخلاق رذیلهای که ذکر آنها به صورت فشرده گذشت، چیزی از توحید و دینداری باقی میگذارد؟! اگر به این ریشهها توجه نشود، تدوین اسناد بالادستی نیز نمیتواند حرکت ساختارها را به نحو صحیح، جهتدهی کند.
۶٫ در ادامهی این سلسله مباحث و پس از ارائهی تحلیل از عملکرد مدل ادارهی غربی و تبیین کفرآمیز بودن آن، لازم است تا مدیریت میدانیِ نظام جمهوری اسلامی در برخورد با این ماشین پیچیده نیز به صورت نخبگانی تشریح شود. زیرا حضرت امام و مقام معظم رهبری با تکیه به اسلام و نفی روشهای غربی و شرقی در ادارهی کشور، به معادلات ناشی از این مدل اداره تن ندادهاند، اما باید معلوم گردد که تنندادن به این محاسبات و معادلات، چگونه محقق شده و چه رفتارهایی را پدید آورده و چه حوادثی را رقم زده است. در واقع مدیریت هوشمندانه و داهیانهی حضرت امام و مقام معظم رهبری با انجام یکسری عملکردها، نظم مدل ادارهی غربی را به هم ریخته و کارآمدی آن را در بسیاری ابعاد متوقف نموده و جهتگیری نظام را حفظ کرده که این امر، جای شکر و مسرّت فراوان دارد؛ بر خلاف تحلیلهایی که بر مبنای ادبیات توسعه ارائه میشود و رفتار نظام را تماماً غلط تلقی میکند و با توصیه به بازگشت هر چه سریعتر از مسیر انقلاب، به دنبال آغاز حرکتِ مادّی و کفرآمیز برای دستیابی به توسعه است. سپس باید راه برونرفت از وضعیت موجود مشخص گردد و وضعیت مطلوب نیز که همانا ایجاد تمدّن نوین اسلامی قبل از ظهور حضرت ولیعصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف است، ترسیم شود.