Print Friendly, PDF & Email

در میان رجال سیاسی عصر پهلوی کم نبودند خاندان وابسته به استعمار انگلیس، که در دهه‌های بیست و چهل با سلطه امریکا به سوی قدرت غالب تمایل پیدا کردند. و یا پدران وابسته به لندن و فرزندان متمایل به واشنگتن و شاید هم همزمان وابسته به هر دو قدرت بودند!
در میان صدها رجال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی  … دهه ۱۳۲۰ – ۱۳۵۰، عبدالله گله‌داری، نماینده دوره چهاردهم و از خواص پیروان سیدضیاءالدین طباطبایی تا پایان دوران پهلوی شهرت به انگلیسی بودن داشت. نه تنها پس از انقلاب، که قبل از انقلاب مطرح بود، و این را خودش با کمال گستاخی و بیشرمی مطرح و از آن دفاع می‌نمود! در مصاحب‌های که با  گیتی شهباز دختر حسن شهباز، مدیر مجله ره‌آورد چاپ امریکا (شماره ۳۱) داشت، می‌گوید:
«من پیغام‌های دوستانه‌ای را بین حکومت انگلیس و دولت ایران ردوبدل می کردم».
سپس اضافه می‌کند:
«ما از خاندان گله‌داری هستیم و اهل گله‌دار که بخشی از بلوکی است در فارس و این منطقه جزء ارباب جمعی قشقائی‌هاست. جمعی از خاندان ما به بندرلنگه رفتند. دسته ای به بندرعباس، جد من شیخ عبدالله گله‌داری که اهل عرفان بود و جزو طریقه قادری در بندرعباس مستقر شد. بعداً به دبی و عربستان مهاجرت کردند. پسردایی‌ام پس از استقلال امارات متحده عربی، از طرف انگلیس‌ها مقرری ماهانه می‌گرفت که حداقل ۱۰۰۰ روپیه و حداکثر ۴۰۰۰ روپیه در ماه بود. چون بسیار مورد اعتماد آنها بود. سه تا از پسرعموها و نوه‌عموهای من در کنسولگری‌های انگلیس در بندرعباس و کرمان کار می‌کردند. یکی از آنان وقتی شاه فقید، رضاشاه از طرف انگلیس‌ها به جزیره موریس تبعید شد، در سر راه کرمان مترجم کلنل فالکنز کنسول انگلیس با شاه بود. بعداً محمدرضا شاه هم به دستور پدرش یک نشان لیاقت برای او فرستاد که آن هم در خانواده ما هست. من ۷۷ سال دارم و از این هفتاد و هفت سال، فقط ۲۲ سال در ایران بودم و بقیه عمر ۵۵ ساله‌ام را در خارج از ایران گذراندم. تحصیلات من در هند بود. بعد سال‌ها در ممالک  عربی ماندم. بعد به انگلیس رفتم. وقتی جنگ جهانی شروع شد به ایران آمدم و عضو کلوپ تهران شدم. این کلوپ مال انگلیس‌ها بود. کیا مرا با مستر تراث آشنا کرد که در آن سال‌ها، بعد از سفیر بالاترین مقام را داشت و همین سرآغاز دوستی و رابطه من با مقامات انگلیس شد.    یک دیپلمات قدیمی انگلیسی بود که سال ها در ایران خدمت کرده بود. و فارسی را بسیار خوب و روان صحبت می‌کرد. وقتی فهمید که من از خاندان گله‌داری هستم و پسرعموی گله‌داری‌هایی هستم که در کنسولگری‌های انگلیس در کرمان و بندرعباس کار می‌کنند، به من اعتماد کرد و مرا به دوستی پذیرفت. از آن تاریخ به بعد رفت‌وآمد من با مقامات انگلیسی شروع شد. در اولین فرصت مرا به سرریدر بولارد سفیر کبیر انگلیس در ایران  معرفی کرد. ریدر بولارد یکی از استعمارگران متکبر انگلیسی بود و حقیقت این است که از شاهان ایرانی بدش می‌آمد. من به زبان‌های عربی، انگلیسی، هندی، آلمانی و فارسی تسلط دارم. در سال‌های جنگ جهانی دوم من وکیل مجلس بودم و در آن دوران مداخله انگلیس‌ها یک امر اجتناب‌ناپذیر بود. انگلیس ها و روس‌ها مملکت را اشغال کرده بودند، تا مبادا منافع آنها در خلیج [فارس] و سراسر هند در خطر بیفتد. برای انگلیس‌ها، نفت ایران حیاتی بود.»
گله‌داری نسبت به نفوذ و سلطه انگلیس‌ها در ایران و خلیج فارس می‌گوید:
«بی‌تردید هیچ مأموری به  جنوب نمی‌رفت تا انگلیس‌ها موافقت نمی‌کردند. مثال بزنم. سرهنگ البرز پدرزن عماد کیا بود. کیا از تراث خواهش کرده بود که  موافقت کند او در مقام رئیس شهربانی به اهواز برود. تراث درباره‌اش تحقیق کرد و به وزارت کشور اطلاع داد که سرهنگ البرز را به خوزستان بفرستد. سپهبد امیراحمدی وزیر کشور بود. زیر بار نرفت کیا تلفنی به تراث اطلاع داد که سپهبد از اعزام سرهنگ خودداری می‌کند، در آن موقع من در دفتر تراث بودم. تراث به انگلیسی ناسزایی به سپهبد گفت و بعد گوشی را برداشت و با خشونت به وزیر کشور گفت : شما کار ما را معطل کرده‌اید. دلیلی دارد؟ من از پاسخ سپهبد امیراحمدی بی‌خبرم، ولی این را می‌دانم که فردای آن روز سرهنگ البرز به طرف محل مأموریت خود حرکت کرد.»
در انتخابات دوره چهاردهم علیرغم تأکید شاه در مورد وکیل شدن دکتر مصطفی مصباح‌زاده از بندرعباس، انگلیس‌ها گله‌داری را به وکالت رساندند. این را هم گله‌داری در مصاحبه گفته و هم فردوست در خاطرات خود یادآور می‌شود. با آن که مصباح‌زاده از نظر سیاسی شدیداً به انگلیسی‌ها متمایل بود، گله‌داری به وکالت رسیده و این به زور انگلیس‌ها بود. گله‌داری با افتخار از ارتباطات خود با سفیر انگلیس یاد می‌کند و می‌گوید حامل پیام از شاه به سفیر و بالعکس بوده است. در مجلس شورای ملی حافظ منافع انگلیس بود و در برابر روس‌ها ایستادگی می‌کرد. فراکسیون اقلیت به رهبری طاهری و مدیریت سیدضیاء در مجلس جولان خاصی داشتند. و گله‌داری همواره میان مجلس و سفارت و دیدار با تراث و… در تردد بود.
در مجموعه اسناد ساواک، گله‌داری وابسته به سیا و مدافع امریکا معرفی می‌شود. در اینجا سه فرضیه قابل توجه است :
    آیا گله‌داری نعل وارونه می‌زد؟
    احتمال جاسوس دوجانبه بودن وی می‌رود؟
    رجال سیاسی با تغییر قدرت تسلط، به طرف قدرت غالب می‌روند.
در هر سه مورد ما شواهد و قرائنی داریم. در نعل وارونه مواردی بوده که جواسیس نقش خود را درست بازی می‌کردند. و در مصداق دوم هم موارد زیادی بود، در مورد سوم، بخصوص پس از کودتای امریکایی ۲۸  مرداد ۱۳۳۲ بسیاری از رجال به سوی واشنگتن رفتند و لندن را ترک  کردند و در خدمت سیا و ایالات متحده قرار گرفتند.
در سند زیر به خوبی عدم اعتماد ساواک به گله‌داری و گزارش‌های او پیداست:
از : ۳۱۵
به : عرض می‌رسد
درباره: شیخ عبدالله گله‌داری فرزند شیخ احمد
منظور: تشریح وضعیت کلی نامبرده بالا.
خلاصه سابقه: در تاریخ ۲۵/۳/۵۱ یادشده طی مرقومه‌ای به عنوان مقام ریاست ساواک، ضمن شرح خدماتش درگذشته به موضوع ممنوع‌الخروج بودن خود بعد از بازگشت به کشور، اشاره و درخواست نموده که از وی رفع سوءظن شود. که مراتب به استحضار ریاست معظم ساواک رسید مقرر فرمودند «نامه‌هایی که از گذشته نوشته چه از دوبی و کویت و آمریکا از ادارات کل دوم و هشتم دریافت دارید و یک گردش کار از این جریان تهیه نمائید و موضوع ممنوعیت خروج از ایران چه بوده موضوع بانک صادرات و مبل چیست» که در اجرای اوامر صادره موضوع به ادارات کل دوم و هشتم اعلام اینک پاسخ‌های واصله به همراه خلاصه سابقه موجود در این اداره کل از عرض می‌گذرد:
۱- نامبرده در دوره چهاردهم از بندرعباس به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب و با گروه سیدضیاءالدین طباطبایی همکاری داشته که بعداً به ایالات متحده امریکا مسافرت و به تابعیت آن کشور درآمده و به عنوان نماینده چند کمپانی امریکایی و آژانس فروش املاک در آمریکا به منطقه خلیج‌فارس رفت‌وآمد دارد.
۲- برابر سوابق موجود ناصر قشقایی در تاریخ ۱۹/۱۱/۴۶ از طریق سوئیس و از آنجا به آمریکا عزیمت نموده و در آنجا اظهار داشته که مایل است در کویت با عبدالله گله‌داری تماس حاصل نماید.
۳- عبدالله گله‌داری در مورخ ۲۷/۱۲/۴۶ نامه‌ای از دوبی به نمایندگی ساواک در کویت ارسال و در آن تقاضای ملاقات را به منظور در اختیار گذاردن اطلاعاتی در زمینه‌های مختلف نموده است.
۴- عبدالله گله‌داری مجدداً چندین نامه پی‌درپی به عنوان رئیس ساواک بندرعباس ارسال که در این نامه‌ها مصراً تقاضا شده بودکه چون وی دارای اطلاعات باارزشی می‌باشد ترتیبی داده شود که در کویت با نمایندگی ساواک تماس حاصل نماید و یا نماینده‌ای از طرف ساواک به دوبی یا کویت اعزام تا مشارالیه اطلاعاتش را در اختیار قرار دهد که نمایندگی کویت در تاریخ ۱۵/۲/۴۷ با عبدالله گله‌داری ملاقات و مذاکراتی صورت گرفته که اداره کل هشتم به استناد سوابق موجود در اداره کل دوم اعلام داشته که چون شخص موصوف با حفظ هویت ایرانی تابعیت امریکایی اخذ کرده و ظرف چند سال اخیر چند بار به کویت و شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس مسافرت و به انحا مختلف  کوشش نموده که خود را به ساواک نزدیک نماید و به عنوان این که از جریانات پشت پرده‌ای که در آمریکا علیه ایران می‌گذرد اطلاع دارد به نمایندگی‌های کویت و آلمان و همچنین به ساواک بندرعباس مراجعه و اخبار بی‌ارزشی در اختیار گذارده است بنابراین چون احتمال داشت یکی از علل کوشش وی برای نزدیکی به ساواک مأموریتی باشد که از جانب مقامات آمریکایی به عهده وی گذارده شده، لذا از شهربانی کل کشور خواسته شد که تاریخ ورود و خروج او را به کشور شاهنشاهی اطلاع و به ساواک‌های خوزستان و بندرعباس نوشته شد که در موقع اقامت وی در ایران از نامبرده مراقبت به عمل آید که نامبرده چگونگی موضوع را مبنی بر کنترل ورود و خروجش به کشور طی عریضه‌ای به حضور ریاست ساواک معروض که مقرر گردید «با اداره کل سوم و اگر اداره کل هشتم مخالفتی ندارد موافقت شود».
اوامر صادره به اداره کل دوم و سوم ابلاغ که چون ادارات کل ذیربط در مورد تردد وی به کشور نظر خاصی نداشتند لذا به شهربانی کل کشور اعلام شد که از مشارالیه رفع مظنونیت به عمل آمده است و من‌بعد تاریخ ورود و خروج وی را اعلام ننمایند. ضمناً از موضوع بانک صادرات و خرید و فروش مبل تاکنون اطلاعی واصل نشده است.
این صحیح نیست وقتی که من سوابق امری را می‌خواهم ادارات همه چیز را در اختیار نگذارند و از کارمندان خود حمایت کنند و اگر باید من در این موارد کمیسیونی از اداره بیاورم و رسیدگی نمایند جای تأسف است! ۲۷/۴/۵۱ [دستخط نصیری]
آقای صالحی
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید ۲۷/۴/۵۱

آن چه در اسناد ساواک به خوبی پیداست، ارتباط گله‌داری با اردشیر زاهدی و مکاتبات بسیار او با  ساواک و دربار و ارائه گزارش درباره بحرین و دیگر شیوخ منطقه است. او با محافل آمریکایی ارتباط تنگاتنگ داشت و دوران نهضت اسلامی همواره با روحانیت و انقلاب مخالفت می‌ورزید و بعد از پیروزی انقلاب هم تلاش بسیار می‌کرد تا با وزیر خارجه وقت دکتر ولایتی ملاقات داشته باشد که موفق نشد . او برای برخی از شخصیت‌های نظام هم نامه‌هایی نوشت که همگی بدون پاسخ ماندند. گله‌داری پس از انقلاب در امریکا در میان ایرانیان به سخنرانی‌های مذهبی می‌پرداخت! و به هنگام ازدواج ایرانیان با یکدیگر نقش عاقد شرع را بازی می‌کرد

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet