پرسش از پايان جنگ در واقع به علت آن معطوف نميباشد؛ زيرا هر جنگي در نهايت به پايان ميرسد. اين پرسش از ملاحظات ديگري از جمله نحوه پايان جنگ و مقايسه آن با وضع ديگري ، که ميتوانست جنگ در بستر آن به پايان برسد متأثر است.
اينگونه استدلال ميشود که اگر قرار بود جنگ با راه حل سياسي پايان پذيرد، چرا اين اقدام پيش از اين ، به ويژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ هچنين تغيير موقعيت نظامي ايران در ماههاي پاياني جنگ و پذيرش قطعنامه ۵۹۸ يک سال پس از تصويب آن ، اين سؤال را مطرح کردکه چرا قطعنامه ۵۹۸ همزمان با تصويب آن در تيرماه ۱۳۶۶ پذيرفته نشد؟
به اين سئوال بدين گونه ميتوان پاسخ گفت که، پذيرش قطعنامه ۵۹۸ از سوي ايران اساسا متأثر از تحولات نظامي در ماههاي پاياني جنگ بود، که به نحو غير منتظرهاي موازنه را به زيان ايران و به نفع عراق تغير داد. اين موضوع به همان اندازه که در تغيير موضع ايران براي پايان دادن به جنگ تأثير داشت در مطرح کردن پرسش درباره نحوه پايان جنگ نيز اثر گذاشت. منش و بينش سياسي امام خميني (ره) و فرصت شناسي ايشان، با توجه به اوضاع داخلي و بينالمللي ، در پذيرش قطعنامه از مهمترين علل قبول قطعنامه ۵۹۸ بود. نظر به اينکه ماهيت سياست عراق و حاميانش خنثي سازي و مهار تهاجمات ايران بود. در نتيجه، به هر نحو از پذيرش برتري ايران و ارائه امتياز به آن خودداري ميکردند. و همين سياست تا اندازهاي در طولاني شدن جنگ مؤثر بود. در حاليکه امتياز دادن به ايران و متقاعد ساختن اين کشور ميتوانست براي پايان بخشيدن به جنگ کمک نمايد، چنان که تصويب قطعنامه ۵۹۸ واکنش مثبت ايران را به دنبال داشت.۱
ايران قطعنامه را رسما نپذيرفت ولي آن را رد نيز نکرد و عملا همکاري با دبيرکل سازمان ملل را آغاز کرد. تا علاوه بر چانهزني براي جابجايي بندهاي قطعنامه، اجرا شدن آن را ممکن سازد. حاصل اين همکاري اين بود که به محض آنکه ايران قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفت امکان اجراي آن فراهم شد و تنها ترديد عراق در پذيرش قطعنامه و حمله مجدد به ايران اجراي آن را به تأخير انداخت.
زمينههاي صدور قطعنامه
در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ رزمندگان اسلام در يک حمله غافلگيرانه، فاو را تصرف کردند، که اين امر باعث نگراني شديد جهان غرب، شوروي سابق و کشورهاي ساحلي خليجفارس گرديد. آمريکا که به پايداري جمهوري اسلامي ايران مطمئن شد، تصميم گرفت به هر شکل ممکن خود را به ايران نزديک کند، از اينجا بود که حادثه رسوايي ايران ـ کنترا اتفاق افتاد. با وجودي که دولت آمريکا به منظور تحريم تسليحاتي ايران، بر کشورهاي ديگر فشار وارد مي آورد اما مخفيانه به ايران سلاح ارسال ميکرد، آمريکاييان دلايل اين اقدام را کمک به آزادي گروگانهاي آمريکايي در لبنان، نزديکي به دولت ايران، و خاتمه دادن به جنگ ايران و عراق عنوان کردند. لکن اين امر بر روابط آمريکا با ديگر کشورها، خصوصا کشورهاي عرب منطقه، تأثير نامطلوبي گذاشت و آمريکا نيز که از نزديکي به دولتمردان ايران نااميد شده بود در سياست خود يک چرخش تند و سريع به وجود آورد و سياست حمايت قاطع از عراق و اعراب ، و مخالفت خصمانه با ايران را پيش گرفت.
آمريکا در همين راستا در دو جبهه وارد عمل شد:
الف) در جبهه نظامي، با تقويت ناوگان خود در خليج فارس و تشويق متحدان خويش به اعزام ناوهاي بيشتر به منطقه، عملا دشواريهايي را براي عمليات ايران بوجود آورد؛ و از سوي ديگر دست عراق را براي هر گونه اقدامي در خليج فارس باز گذاشت و ا طلاعات نظامي آواکسها و ماهوارهها را از وضع جبههها در اختيار عراق قرار داد.
ب) در جبهه سياسي نيز به دولتها فشار فزاينده وارد کرد که از فروش اسلحه به ايران جلوگيري کنند، و در شوراي امنيت نيز کوشيد که کشورهاي عضو را به تصويب قطعنامهاي درباره تحريم فروش اسلحه به ايران موافق سازد.۲
در ۱۶ دي ۱۳۶۵ ايران حمله بزرگ خود را به جنوب بصره در قالب عمليات کربلاي ۵ آغاز کرد و فشارهاي فوقالعاده سنگيني را به ماشين جنگي دشمن وارد آورد. دکوئيار، دبير کل سازمان ملل، متعاقب اين عمليات از اعضاي دائمي شوراي امنيت خواست که براي خاتمه دادن به جنگ با يکديگر همکاري کنند که اين امر با پاسخ مثبت سفراي اين کشورها روبرو شد. در اين مذاکرات، آنها در احتمال اين که جنگ تهديدي عليه صلح باشد» را مورد بررسي قرار دادند تا بدين وسيله راه را براي استفاده از اختيارات مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد هموار کنند».۳
پس از شروع مذاکرات، اعضاي شوراي امنيت در مورد صدور قطعنامهاي در راستاي فصل هفتم، که چارچوب جديدي را براي فعاليتهاي دبيرکل و اقدامات پيگيرانه وي از جمله تحريمهاي اقتصادي فراهم ميکرد، به توافق رسيدند.
از طرفي، وزارت خارجه ايران از پاييز ۱۳۶۵ تا تصويب قطعنامه ، هيأتهاي مختلفي را جهت تأثيرگذاري بر طرح اين قطعنامه به کشورهاي مختلف اعزام کرد. تا جايي که تهيه کنندگان پيش نويس قطعنامه مجبور شدند در مقابل ديپلماسي فعال ايران بندهاي ۶، ۷ و ۸ را در آن بگنجانند، که تا اندازهاي متضمن نظرهاي ايران بود.۴
اما بايستي خاطرنشان ساخت که عامل مهم صدور قطعنامه ۵۹۸، عملياتهاي متعدد رزمندگان اسلام در خاک عراق بود که شامل مجموعه زنجيرهاي عمليات کربلا ، فتح و نصر ميشود.
اگرچه قطعنامه ۵۹۸ انتظار کامل جمهوري اسلامي ايران را برآورده نکرد، اما در مقايسه با قطعنامههاي قبلي سازمان ملل از ويژگيهاي خاصي برخوردار بوده است. مخصوصا بند شش قطعنامه که در باب تعيين آغازگر جنگ است، با توجه به اهداف اوليه شوراي امنيت در جنگ، براي جمهوري اسلامي ايران پيروزي نسبتا بزرگي به حساب ميآيد؛ زيرا در سايه مقاومت رزمندگان و حرکت ديپلماسي فعال توانسته است شوراي امنيت را متقاعد سازد که صلح بدون تعيين متجاوز بر خلاف عدالت و امنيت، و در واقع عين ظلم ميباشد(متن کامل قطعنامه در پايان مقاله آمده است).
نگاه تحليلگران سياسي و نظامي به قطعنامه ۵۹۸
نگاه تحليلگران و کارشناسان مسائل سياسي و نظامي را ميتوان به دو نگاه مثبت و منفي تقسيم نمود.
الف) نگاه مثبت
تحليلگران مسايل سياسي و نظامي که به قطعنامه نگاه مثبت داشته و آن را از نظر شکلي و ماهوي برخاسته از اعتقاد شوراي امنيت دانستهاند، اهم اظهاراتشان عبارتند از:
• قطعنامه ۵۹۸ تحت عنوان «منازعه بين ايران و عراق» صادر شده است و بر خلاف قطعنامههاي قبلي اعلان «وضعيت مابين ايران و عراق» نميباشد.
• قطعنامه ۵۹۸ مفصلترين قطعنامه، و از نظر حجم و عبارت دقيقترين آنها ميباشد.
• قطعنامه فوق برخاسته از نظر حاکم در شوراي امنيت و نگراني عميق آن به ادامه جنگ بين ايران و عراق است.
• قطعنامه ۵۹۸ توصيه نامه نيست بلکه حالت آمرانه بودن آن غالب و قوي است.
• قطعنامه ۵۹۸ به اتفاق آرا صادر شده است.
• اين قطعنامه راه حل جامع بينالمللي براي برقراري صلح عادلانه و شرافتمندانه در منازعه ايران و عراق است.۵
ب) نگاه منفي
اهم اظهارات تحليلگراني که به قطعنامه نگاه منفي دارند عبارتند از:
الف: اگر قطعنامه ۵۹۸ از اعتقاد اعضاي شوراي امنيت برخاسته، چرا اين اعتقاد در سالهاي اوليه تجاوز، که افکار جهاني در انتظار تصميم جدي شوراي امنيت بود، برنخاست؟
ب: اگر قطعنامه ۵۹۸ ناشي از نگراني عميق شوراي امنيت از ادامه جنگ ايران و عراق است، موقعي که رژيم عراق از زمين و هوا و دريا به خاک کشور ما حمله ميکرد و زنان و کودکان بيدفاع مناطق مرزي ما را به خاک و خون ميکشيد، اين نگراني عميق بوجود نيامد؟ و چرا هنگامي که رزمندگان اسلام در خاک دشمن با عملياتهاي پي در پي خود در صدد تنبيه متجاوز برآمدند، نگراني شوراي عميق ميشود؟
ج: اگر قطعنامه ۵۹۸ پيام آور صلح عادلانه و شرافتمندانه بود، چرا امام راحل (ره) پذيرش آن را به منزله جام زهر دانست؟ اگر صلح عادلانه است چرا زهر است؟ آيا تحليلگران خوش بين متوجه اين تناقض شدهاند؟
گروهي هم هدف شوراي امنيت را در صدور قطعنامه ۵۹۸ اين چنين بيان ميکنند:
۱ـ اعاده حيثيت سازمان ملل متحد در درجه اول به عنوان نهاد حافظ صلح بينالمللي .
۲ـ جلوگيري از سقوط صدام؛ حاميان بينالمللي صدام به خوبي دريافتند که ايران با تصميمات تهاجمي خود در جنگ ممکن است رژيم صدام را به سقوط بکشاند، لذا به اين نتيجه رسيدند که ايجاد حرکت سياسي تازهاي در منطقه ضروري است تا نقش عمليات رزمندگان ايران را در ايجاد تحولات سياسي منطقه بياثر نمايد.۶
جمهوري اسلامي ايران و قطعنامه ۵۹۸
جمهوري اسلامي ايران در روز صدور قطعنامه طي نامهاي که دبيرکل سازمان ملل براي وزير امور خارجه ارسال کرد ، به طور رسمي از قطعنامه و مفاد آن مطلع شد.
ايران قطعنامه را نه رد کرد و نه پذيرفت. در اين راستا، هاشمي رفسنجاني ، جانشين فرماندهي کل قواي وقت، چنين اعلام کرد:
«ما خواستار آن هستيم که اول متجاوز معرفي، و بعد راه براي حل مسائل جدي هموار شود. معلوم است که محاکمه و تنبيه متجاوز و بازپرداخت غرامت از همين اقدام آغاز خواهد شد. اگر اين جابجايي دربندها انجام گيرد، راه هموار خواهد شد».
علياکبر ولايتي، وزير خارجه وقت، نيز عدم مشورت با ايران در مورد تصويب قطعنامه و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلايل عدم پذيرش قطعنامه ذکر کرد و آن را نشان دهنده خط مشي غير عادلانه و يک طرفه شوراي امنيت دانست. تهران اعتقاد دارد حضور نظامي گسترده آمريکا در خليجفارس و اسکورت کشتيهاي کويتي، با بند پنجم قطعنامه، که از کشورهاي جهان خواستار خويشتنداري شده بود، تناقض آشکار دارد.
ولايتي تصريح کرد که ما دليلي نميبينيم قطعنامهاي را که براي تحميل عقايد ناعادلانه و غير منصفانه است، بپذيريم. او صريحا گفت: «قطعنامه شوراي امنيت مود قبول ما نيست».
با توجه به اين اظهار نظرها، در بررسي موضع جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه مي رسيم که دو نوع برخورد با قطعنامه کاملا قابل تمايز ميباشد. يک گروه از افراد اعتقاد داشتند که قطعنامه را بايد صريحا و کلا رد کرد، يعني همان رويدادي که در مورد ديگر قطعنامههاي شوراي امنيت اتخاذ کرده بودند. ولي گروه ديگري به سياست نه رد و نه قبول اعتقاد داشتند. اين گروه با توجه به آمريت قطعنامه و صدور آن بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد و لازم الاتباع بودن آن و نيز سياستهاي هماهنگ شرق و غرب در جهت پايان بخشيدن به جنگ ايران و عراق ، اين موضع را نسبت به قطعنامه ۵۹۸ اتخاذ کرده بودند؛ تا از طرفي با تبليغات شديدي که بر اثر رد کردن قطعنامه ناشي ميشد، مواجه نشوند و از طرف ديگر با تمسک به تقدم بخشيدن به اجراي بند ۶ قطعنامه بر ديگري بندهاي آن مستمسکي بر عدم پذيرش قطعنامه داشته باشند. مهمترين دليل اتخاذ اين سياست نسبت به قطعنامه ۵۹۸، اولا، بدبيني شديدي بود که ايران به علت سابقه عملکرد شوراي امنيت، نسبت به آن داشت؛ به طوري که سکوت معنيدار شورا پس از گذشت ۷ سال از جنگ تحميلي، عامل مهمي در تشديد اين بدبيني بود. ثانيا، به دليل موقعيت برتر نظامي خود در جبهه ها در زمان صدور قطعنامه، سعي داشت امتيازات بيشتري به دست آورد.
امام خميني (ره) و تعيين استراتژي دفاع
پذيرش قطعنامه ۵۹۸ و تغييرات استراتژي دفاع از داخل که اتخاذ آن حتمي مينمود، مقولهاي بود که اعلام آن براي افکار مردم، خصوصا احساسات پاک و پر شور رزندگان ما کاملا قابل توجيه نبود و به زمينهسازي در فاصله زماني مناسب نياز داشت، و از طرف ديگر نيز به لحاظ شرايط منطقهاي و بينالمللي ايجاد شده ، ولي تطويل زمان ميتوانست هر روزش به ضرر ما باشد، مضافا اينکه امام در بيان سياستهاي عمومي و کلان خود پيرامون انقلاب اسلامي هيچ ملاحظه و رودربايستي با کسي نداشت. در چنين اوضاع و احوال امام خميني(ره) که تعيين کننده خط مشي دفاعي در طول هشت سال دفاع مقدس بود، تصميم گرفت پس از اعلان پذيرش رسمي قطعنامه از سوي مسوولين حرف آخر با مردم را در مورد جنگ نيز خود بزند.
دفاع از ديدگاه امام راحل (ره) را ميتوان به دو نوع دائمي و غير دائمي تقسيم کرد:
استراتژي «دائمي» يا «کلي» که حفظ اسلام و مصالح مسلمين ميباشد، استراتژي «غيردائمي» که اتخاذ شيوه دفاع در جهت حفظ اسلام است، يعني اگر دشمن با ابزار نظامي به جنگ ما ميآيد، لزوما ما هم بايد با ابزار و ادوات نظامي دفاع کنيم؛ يا اگر دشمن با ابزارهاي فرهنگي و سياسي به ميدان ميآيد ما هم بايد با ابزار فرهنگي و شيوههاي سياسي مناسب از خود دفاع کنيم و همه اين شيوهها بايد در راستاي استراتژي کلي حفظ اسلام و مصلحت جامعه باشد. از اين رو دشمن تا زماني که در جبهههاي نظامي به ما حمله ميکرد، وظيفه ما دفاع نظامي بود و هنگامي که پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ استراتژي ضربه را از جبهه نظامي به جبهه سياسي کشاند ما هم لازم بود متناسب با اين جبهه، شيوه دفاعي اتخاد ميکرديم. به همين دليل امام راحل (ره) فرمود که من به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده تا چند روز قبل معتقد بودم و اکنون به دليل حوادث پيش آمده و … با قبول قطعنامه موافقت ميکنم.۸
اگرچه امام (ره) با قبول قطعنامه، موقعيت نظام جمهوري اسلامي را در شرايط بوجود آمده حفظ کرد و پس از هشت سال مبارزه، دشمن را از اشغال حتي يک وجب خاک ايران نااميد کرد که در تاريخ جنگها بيسابقه است، لکن اين تصميم به منزله پايان مبارزه نبود، بلکه تغيير استراتژي و اتخاذ شيوه جديدي از مبارزه در جبهه سياسي بوده است. به طوري که ايشان در اين زمينه فرمودند: «قبول قطعنامه از طرف جمهوري اسلامي ايران به معنا حل مسأله جنگ نيست. با اعلام اين تصميم، حربههاي تبليغاتي جهانخواران عليه ما کند شده است».۹
علل قبول قطعنامه از سوي امام (ره)
امام خميني (ره) پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ در جهت حفظ و استحکام نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران ، خطاب به ملت ايران در رابطه با اتخاذ اين تصميم، اينچنين فرمودند:
در مورد قبول قطعنامه که حقيقتا مسأله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصا براي من بود، اين است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم؛ ولي به واسطهي حوادث و عواملي که از ذکر آن فعلا خودداري ميکنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي کارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي کشور، که من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم. و خدا ميداند که اگر نبود انگيزهاي که همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. اما چاره چيست که همه بايد به رضايت حق تعالي گردن نهيم ….
من در اينجا از همه فرزندان عزيزم در جبهههاي آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوي در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نمودهاند، تشکر و قدرداني ميکنم. و همه ملت ايران را به هوشياري و صبر و مقاومت دعوت ميکنم. در آينده ممکن است افرادي آگاهانه يا از روي ناآگاهي در ميان مردم اين مسأله را مطرح نمايند که ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد. اينها يقينا از عوالم غيب و از فلسفه شهادت بيخبرند و نميدانند کسي که فقط براي رضاي خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگي نهاده است حوادث زمان به جاودانگي و بقا و جايگاه رفيع آن لطمهاي وارد نميسازد….
خداوندا ، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشيدهام، و در برابر عظمت و فداکاري اين ملت بزرگ احساس شرمسازي ميکنم ….
اکيدا به ملت عزيز ايران سفارش ميکنم که هوشيار و مراقب باشيد، قبول قطعنامه از طرف جمهوري اسلامي ايران به معناي حل مسأله جنگ نيست، و هنوز دشمن از شرارتها دست بر نداشته است؛ و چه بسا با بهانهجوييها به همان شيوههاي تجاوزگرايانه خود ادامه دهد. ما بايد براي دفع تجاوز احتمالي دشمن آماده و مهيا باشيم، و ملت ما هم نبايد فعلا مسأله را تمام شده بداند… در هر شرايطي بايد بنيه دفاعي کشور در بهترين وضعيت باشد ….
من باز ميگويم که قبول اين مسأله براي من از زهر کشنده تر است؛ ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم. و نکتهاي که تذکر آن لازم است اين است که در قبول اين قطعنامه فقط مسئولين کشور ايران با اتکاي خود تصميم گرفتهاند و کسي يا کشوري در اين امر مداخله نداشته است …. ۱۰
امام(ره) در ادامه ميفرمايند: ما در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ به صلحي پايدار فکر ميکنيم و اين به هيچ وجه تاکتيک نيست، ولي سلحشوران ارتش اسلام بايد خود را آماده کنند که اگر دشمن دست به حملاتي زد، جواب مناسبي به آن بدهند.۱۱
همانطور که ذکر گرديد امام خميني (ره) با درايت و هوشياري و بصيرت و آگاهي کامل از مسائل داخلي و بينالمللي قطعنامه ۵۹۸ را بر خلاف قطعنامههاي قبلي شوراي امنيت در مورد پايان جنگ و برقراري آتش بس، پذيرفت. قبول اين قطعنامه فقط با هدف حفظ اسلام و نظام جمهوري اسلامي ايران در برابر حملات و آسيبهاي دشمنان اسلام و مستکبرين بود. درک و فهم اتخاذ چنين تصميمي از سوي امام (ره) تنها با قرار گرفتن در ظرف زماني تصويب قطعنامه و اوضاع داخلي و بينالمللي آن زمان اماکن پذير ميباشد.
متن قطعنامه ۵۹۸
قطعنامه ۵۹۸ داراي يک مقدمه و ده بند است که در جلسه ۲۵۷۰ شوراي امنيت با اتفاق آراء به تصويب رسيد. بندهاي قطعنامه بر اساس مواد ۳۹ و ۴۰ منشور سازمان ملل متحد به شرح زير ميباشد:
۱ـ مطالبه ميکند که به عنوان اولين قدم به سوي يک حل و فصل از طريق مذاکره، ايران و عراق به يک آتش بس فوري اقدام کنند و تمام عمليات نظامي را در زمين، دريا و هوا متوقف کنند و همچنين تمام نيروها را بيدرنگ تا سرحدات شناخته شده بينالمللي باز گردانند.
۲ـ از دبيرکل درخواست ميشود که گروهي از ناظران سازمان ملل متحد را براي تأييد، تحکيم، نظارت بر آتشبس ، و عقبنشيني به مرزها اعزام کند. به علاوه از دبيرکل درخواست ميشود که ترتيبات ضروري را براي مشاوره با طرفين انجام دهد و گزارش آن را به شوراي امنيت تسليم کند.
۳ـ شورا اصرار دارد که پس از توقف مخاصمات فعال، بلادرنگ اسراي جنگي را بر اساس کنوانسيون سوم ژنو در ۱۲ اوت ۱۹۴۹ آزاد کند و عودت داده شوند.
۴ـ از ايران و عراق دعوت ميشود که با دبيرکل در خصوص به اجرا در آوردن اين قطعنامه و در کوششهاي ميانجيگرانه براي کسب يک حل و فصل جامع، عادلانه ، شرافتمندانه و مورد قبول طرفين در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همکاري کنند.
۵ـ از تمامي دولتهاي ديگر دعوت ميشود که حداکثر خويشتنداري را به عمل آورند و از هر اقدامي که ممکن است به تصاعد و گسترش بيشتر مخاصمه منجر شود، احتراز جويند و بدين گونه به اجرا در آوردن قطعنامه حاضر را تسهيل کنند.
۶ـ از دبيرکل درخواست ميشود که ضمن مشورت با ايران و عراق، مسأله تفويض کار تحقيق در باب مسئوليت مخاصمه به هيأتي بيطرف را بررسي کند و در حداقل مدت ممکن به شورا گزارش دهد.
۷ـ عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نياز به کوشش در جهت نوسازي با امدادهاي بينالمللي درخور، زماني که مخاصمه پايان پذيرد، تصديق ميشود و در همين خصوص از دبيرکل درخواست ميشود که هيأتي از کارشناسان را براي پژوهش در باب مسأله نوسازي تعيين کند و به شوراي امنيت گزارش دهد.
۸ـ به علاوه از دبيرکل درخواست ميشودکه با مشورت با ايران و عراق و ساير کشورهاي منطقه، طرق افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
۹ـ از دبيرکل درخواست ميشود که شوراي امنيت را در مورد به اجرا در آوردن اين قطعنامه به طور مداوم مطلع کند.
۱۰ـ شوراي ا منيت تصميم دارد که براي در نظر گرفتن اقدامات بيشتر و تضمين اجراي اين قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتي تشکيل دهد.۱۲
پي نوشتها
۱- جهت مطالعه بيشتر رجوع کنيد به:
محمد دروديان ، پرسشهاي اساسي جنگ، تهران : مرکز مطالعات و تحقيقات جنگ ، ۱۳۸۰٫
۲ – منوچهر پارسا دوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ايران، تهران: شرکت سهامي انتشار، بهار ۱۳۷۱ ، ص ۶۷۴٫
۳ – کامرون هيوم ، سازمان ملل متحد، ايران و عراق، ترجمه هوشنگ راسخي عزمي ثابت ، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه ۱۳۷۶، صص ۱۵-۲۱۴٫
۴ – علياکبر ولايتي، تاريخ سياسي جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۷۶، ص ۲۰۴٫
۵ – اسماعيل منصوري لاريجاني ، تاريخ دفاع مقدس ، تهران : انتشارات اسليمي ، ۱۳۸۰، صص ۲۱۰-۲۱۱٫
۶ – همان ، ص ۲۱۲٫
۷ – علياکبر ولايتي ، پيشين ، ص ۲۲۱٫
۸ – اسماعيل منصوري لاريجاني ، پيشين ص ۲۱۸٫
۹ – روزنامه اطلاعات ، ۳۰/۳/۱۳۶۷٫
۱۰ – پيام به ملت ايران ، ۲۹/۴/۱۳۶۷ ، صحيفه امام ، جلد ۲۱ ، صص ۹۲-۹۶٫
۱۱ – بيانات خطاب به فرمانده سپاه ، ۳۱/۴/۱۳۶۷ ، صحيفه امام ، جلد ۲۱ ، ص ۱۰۱٫
۱۲ – اسماعيل منصوري لاريجاني ، پيشين ، صص ۲۰۹-۲۱۰٫