Print Friendly, PDF & Email

اصغر طاهرزاده

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالْحُسَیْنِu فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»

۱- روایات متواتر مبنی بر توجه انبیاء و اولیاء به کربلا و حسینu قبل از واقعه کربلا، خبر از این نکته مهم می‌دهد که کربلا یک حقیقت آسمانی است که در هر دوران نور خود را می‌نمایاند تا حجاب‌هایی که نور دین را در حجاب برده‌اند بشکافد و مردم را متوجه حقیقت دین بنماید.

در روایت داریم که: «عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِu قَالَ نَعَى جَبْرَئِیلُu الْحُسَیْنَ إِلَى رَسُولِ‌اللَّهِ f فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ u وَ جَبْرَئِیلُ عِنْدَهُ فَقَالَ إِنَّ هَذَا تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ f أَرِنِی مِنَ التُّرْبَهِ الَّتِی یُسْفَکُ فِیهَا دَمُهُ فَتَنَاوَلَ جَبْرَئِیلu ُ قَبْضَهً مِنْ تِلْکَ التُّرْبَهِ فَإِذَا هِیَ تُرْبَهٌ حَمْرَاءُ».[۱]

زید شحّام، از حضرت ابى‌عبداللَّهu نقل نموده که حضرت فرمودند: جبرئیلu در خانه‏ام سلمه خبر شهادت حضرت امام حسین u را به رسول خدا f داد و شرح آن چنین است: حضرت امام حسینu در خانه ‏ام سلمه بر پیامبر اکرم f وارد شد در حالى که جبرئیلu در محضر رسول خداf بود، جبرئیل عرضه داشت: امّت شما این (امام حسینu) را خواهند کشت. رسول خدا f فرمودند: از آن خاکى که خون او در آن مى‏ریزد مقدارى را به من نشان بده.جبرئیلu یک مشت از آن را برداشت و وقتى به آن حضرت خواست نشان دهد خاک قرمز گردید. این تربت پیوسته نزد ام سلمه بود تا از دنیا رفت.

روایت فوق نشان می‌دهد حقیقت کربلا و حسینu در بین اهل آسمان مشهور بوده.

باز در روایت دیگر داریم؛ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِu قَالَ إِنَّ إِسْمَاعِیلَ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ – وَاذْکُرْ فِی‌الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ‌الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا- لَمْ یَکُنْ إِسْمَاعِیلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ«علیهما‌السّلام» کَانَ نَبِیّاً مِنَ الْأَنْبِیَاءِ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ فَأَخَذُوهُ فَسَلَخُوا فَرْوَهَ رَأْسِهِ وَ وَجْهِهِ- فَأَتَاهُ مَلَکٌ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی إِلَیْکَ فَمُرْنِی بِمَا شِئْتَ فَقَالَ لِی أُسْوَهٌ بِمَا یُصْنَعُ بِالْحُسَیْنِu».[۲]

حضرت ابى‌عبداللَّهu فرمودند: اسماعیلى که حق تعالى در کتاب عزیزش در باره او فرموده: «وَاذْکُرْ فِی‌الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ‌ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولا ً»[۳]، اسماعیل بن ابراهیم«علیهما‌السّلام» نبوده، بلکه مقصود از وى پیامبرى از پیامبران عظام بوده که حق تعالى وى را به طرف قومش مبعوث داشت، قومش او را گرفته و پوست سر و صورتش را کندند. پس فرشته‏اى از جانب حق تبارک و تعالى نزدش آمد، عرضه داشت: خداوند متعال من را به سوى تو فرستاده و امر کرده که به تو عرض کنم هر چه مى‏خواهى از او بخواه. او فرمود: من خواستارم که آنچه به حضرت حسینu از بلا و محنت مى‏رسد پیرو آن حضرت بوده و به من نیز آن‌ها متوجه گردد.

روایت فوق نشان می‌دهد که پیامبران پیشین در مصائب، رهبر خود را امام حسینu می‌شناسند و مایلند در آن مسیر و در آن وظیفه قرار گیرند که عامل رفع حجاب از دین و دیانت باشند.

۲- وقتی متوجه شدیم که کربلا و حسینu حقیقتی است که در طول تاریخ در حال فعالیت است و هرگز پایان نمی‌یابد و در واقع حسینu یک مژده است به پیامبرf که او مانع به حجاب‌رفتن حقیقت اسلام می‌شود؛ باید به نور حسینu و به کمک فرهنگ کربلا تاریخ امروز خود را ارزیابی کنیم و حجاب‌های تحمیل‌شده بر اسلام را بشناسیم و به نور حسینu آن‌ها را از چهره مقدس اسلام بزدائیم.

در هر سال روح و نور کربلا تجلی می‌کند تا بتوان زندگی را بازخوانی کرد و با کمک افقی که امام حسینu می‌نمایاند به معرفتی که باید دست یابیم، نایل شویم. و البته این نوع برخورد با حسینu و کربلا به شرطی است که آن را ماوراء واقعیتِ محسوس بنگریم، همچنان‌که ما قرآن را ماوراء شأن نزول آیات و سوره‌ها می‌نگریم وگرنه از حقیقت قرآن محروم می‌شویم و نور قرآن که یک نور همیشگی است با محدودشدن به شأن نزول، برای ما در حجاب می‌رود.

۳- پس هر سال جلوه‌ای از نور حسینu و کربلا به صحنه می‌آید تا حجاب‌های آن زمان را بنمایاند و معرفت شناخت آن حجاب‌ها و جرأت شکافتن آن‌ها را به شیعیان حسینu بدهد.

چندین سال کربلا و نور حسینu پیام داد؛ «باید به حقیقت اندیشید وبه عدالت، و نه به اکنون‌زدگی و رفاه»، که این دو؛ ساز و کار معاویه بود تا علیu را که نمایش حقیقت و عدالت است از صحنه خارج کند». ملتی که این پیام را گرفت عاشقانه پای در راه تحقق انقلاب اسلامی گذارد و خود را از هلاکت در ظلمات دوران رهانید.

آن‌هایی که هنوز به نور حسینu به حقیقت و عدالت نپیوسته‌اند، آماده شکافتن دیگر حجاب‌ها نیستند و نمی‌توانند به سلامت از دیگر حجاب‌ها بگذرند.

۴- کربلا آیینه نمایش انسان‌هایی است که در اُنس با حق سکنی گزیده‌اند و هر حجابی را که در هر دورانی مانع چنین اُنسی و چنین حضوری است، نفی می‌کنند و آن حجاب را در برابر جلال الهی به چیزی نمی‌گیرند و چون ندای حقیقت را به گوش جان شنیده‌اند،همواره متذکر معروف بزرگ یعنی اسلام حضوری، قلبی مربوط به اهل بیتh هستند و کربلا یک دنیا حضور قلب در محضر جلال الهی است.

چنین انسان‌هایی از یک طرف حق و حقیقت را با قلب خود احساس کرده‌اند و از طرفی حجاب‌های این حقیقت را می‌شناسند و در دفع آن می‌کوشند.

۵- حسینu؛ نه از فرهنگ ظلمانی اموی و یزیدی بی‌اطلاع بود و نه از نور اسلام بیگانه بود. و این دو شاخصه حسینu و کربلا است که می‌تواند منشأ تحولی اساسی در تاریخ شود و دوران خود را از ظلمات دوران نجات دهد.

مسلّم ظلمات این دوران فرهنگ مدرنیته است با همه پیچیدگی‌هایش،[۴] و مسلّم آن‌هایی که جانشان از نور قدسی منوّر نیست هرگز متوجه این حجاب مستور[۵] نمی‌شوند. و به عبارت دیگر؛ آن‌هایی که ظاهر زشتی‌های دنیای مدرن را بشناسند ولی از شناخت نور قدسی اسلام به نحو کامل برخوردار نباشند، هرگز ظلمات فرهنگ مدرنیته را نخواهند شناخت ،و هرگز از حجاب دوران خارج نمی‌شوند و به جای سیر به سوی بندگی خدا، در بند بندگی دوران ظلمانی خود فرو می‌افتند و توجیه‌کننده آن دوران می‌شوند. همان‌طور که بعضی از مقدسین، حسینu را نصیحت می‌کردند که با یزید امیرالمؤمنین درگیر نشود. این‌ها امروزه دین را با ملاک‌های غرب ارزیابی می‌کنند و به ساحت غیر قدسی غرب، قداست می‌بخشند. آزادی غربی که همان آزادی نفس امّاره است را حریت و آزادگی که آن آزادی از نفس امّاره است معنی می‌کنند، و برابری غربی را که از بین‌بردن مرزهای عفاف و حیات و حرمت‌ها است، همان مساوات و اخوت اسلامی معنی می‌کنند، و جدایی که ژان‌ژاک‌روسو مطرح می‌کند و منظور او آن است که وجدان را جای پیام انبیاء قرار دهد، به معنی فطرتی می‌گیرند که قرآن از آن خبر می‌دهد. این‌ها از ظلمات دوران نمی‌توانند بگذرند و متعلق به اردوگاه حسینu در این آخرالزمان نمی‌باشند.

اگر یک روز شهید مطهری«رحمه الله» فرمود یزید زمان موشه دایان وزیر جنگ اسرائیل است امروزباید به کمک نور حسین u جلو تر آمد ومتوجه شد امروز فرهنگ معاویه که یزید پرور وموشه دایان پرور است ،فرهنگ مدرنیته است که دارد انبوه ،انبوه جوانان مارا از بین می برد، واگر امروز غرب زدگی درست شناخته نشود ظلمات این دوران بیش از پیش قربانی می گیرد، در حالی که به کمک نور حسین u وکربلا می توان از این دوران گذشت

کربلا و نور حسینu آمده است که این ظلمانی‌ترین حجاب را بنمایاند و بشکافد، ومسلم مثل همان دوران کار سخت است، چون شعارهای فرهنگ اُموی، اسلامی بود و ظاهربینان ماوراء آن شعارها را نمی‌دیدند، امروز هم تشخیص ذات فرهنگ مدرنیته مشکل است، مگر به نور حسینu .

۶- همچنانکه عرض شد روایات متواتر حکایت از آن دارد که کربلا و حسینu قبل از حادثه سال ۶۱ هجری مورد توجه اولیاء الهی بوده و این نشان می‌دهد که حسینu و کربلا، سرّی است که اولیاء الهی با نور توحیدی خود آن را یافته‌اند و نیز روشن می‌شود که کربلا یک حقیقتی است که با نور حسینu در سال ۶۱ هجری ظهور زمینی پیدا کرد، تا انسان‌ها به نحو ملموس بتوانند با حقیقت قدسی آن، عامل زدودن حجاب از چهره منور اسلام است مرتبط شوند، مثل خانه کعبه که ظهور حقیقت قدسی بیت‌المعمور است.

در راستای فوق زمان و مکان بودن حقیقت کربلا، در روایت داریم؛

«اَلْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ f أَصْبَحَ صَبَاحاً فَرَأَتْهُ فَاطِمَهُ بَاکِیاً حَزِیناً فَقَالَتْ مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَأَبَى أَنْ یُخْبِرَهَا، فَقَالَتْ لَا آکُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّى تُخْبِرَنِی. فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ u أَتَانِی بِالتُّرْبَهِ الَّتِی یُقْتَلُ عَلَیْهَا غُلَامٌ لَمْ یُحْمَلْ بِهِ بَعْدُ… وَ هَذِهِ تُرْبَتُهُ».[۶]

معلى بن خنیس نقل کرده که وى گفت: در صبح روزى حضرت فاطمهi رسول خداf را گریان و محزون دیده پس عرضه داشت: اى رسول خدا شما را چه مى‏شود؟ پیامبر اکرمf از خبر دادن به ایشان امتناع نمودند.حضرت فاطمهi عرض کرد: نه غذا خورده و نه آب مى‏آشامم تا به من خبر دهید. پیامبر اکرمf فرمود: جبرئیل خاکى را برایم آورده که بر روى آن جوانى که هنوز مادرش به او باردار نشده کشته خواهد شد و این همان تربت و خاک او است.

این روایت می‌رساند پیامبرf قبل از آن‌که نطفه حضرت سیدالشهداءu بسته شود، کربلا را می‌دیدند و از حقیقت آن خبر می‌دهند.

و نیز در ورایت داریم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِu قَالَ کَانَ الْحُسَیْنُu مَعَ أُمِّهِ تَحْمِلُهُ فَأَخَذَهُ‏ رَسُولُ اللَّهِf فَقَالَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلِیکَ…کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى مُعَسْکَرِهِمْ وَ إِلَى مَوْضِعِ رِحَالِهِمْ وَ تُرْبَتِهِمْ… وَ یأْتیهِ قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّینَا لَیْسَ فِی الْأَرْضِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ لَا أَقْوَمُ بِحَقِّنَا مِنْهُمْ وَ لَیْسَ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ أَحَدٌ یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ غَیْرُهُمْ أُولَئِکَ مَصَابِیحُ فِی ظُلُمَاتِ الْجَوْرِ… وَ هُمْ قِوَامُ الْأَرْضِ..‏.»[۷]

از امام صادقu نقل شده که آن جناب فرمودند:حضرت امام حسینu را مادر گرامیشان دربغل داشتند، رسول خداf او را گرفته و فرمودند:خداوند متعال کشندگان تو را لعنت کند، … گویا اکنون لشکرگاه آنها را دیده و به جایگاه و محلّ دفن ایشان مى‏نگرم… سپس فرمودند: گروهى از دوستان ما خواهند آمد که در روى زمین کسى از آن‌ها عالم‌تر به خدا نبوده، و در اقامه حقّ ما کسی کوشاتر از آن‌ها نمى‏توان یافت، و روى زمین احدى غیر از ایشان نیست که مورد التفات و توجه باشد، ایشان چراغ‏هاى فروزانى بوده که در ظلمات جور و ستم مى‏درخشند… ایشان باعث قوام و استواری زمین مى‏باشند.

روایت فوق می‌رساند که اولاً؛ در افق حقیقت، کربلا ماوراء زمان و مکان، نمایان است. ثانیاً؛ امام حسینu شایستگی نمایش آن حقیقت را دارد تا به زیباترین شکل آن را بنمایاند. مثل آن‌که پیامبرf به کامل‌ترین شکل اسلام را به مردم رساند. ثالثاً؛ کربلا پس از خود، فرهنگ و مکتبی می‌شود و گروهی را می‌پروراند که چراغ‌های فروزان در نفی ظلمات دوران هستند و باعث قوام و استواری زمین می‌باشند.

۷- طبق روایت فوق اگر ملتی بتواند با نور قدسی کربلا مرتبط شود، می‌تواند حجاب ظلمانی زمان خود را بشکافد و چند قدم جهان بشریت را به سوی نور جلو ببرد و لذا باید کربلا را به نور حسینu در سیر تحقق پیام تاریخی آن، در هر مقطع از تاریخ نگریست، تا ببینیم نور حسینu در این سال‌ها پس از طی دوران گذشته، با چه حجابی از حجاب‌های ظلمانی درگیر می‌شود، تا آن‌هایی که می‌خواهند چون حسینu عمل کنند در رفع حجاب دوران، نقش‌آفرینی نمایند و از آن طریق به ساحت قرب الهی نزدیک شوند. اگر:

حقیقت را به هر دوری ظهوری است ز اسمی بر جهان افتاده نوری است

و اگر کربلا یک حقیقت متعالی است، ظهور امروزین آن نور جهت رفع ظلمات چیست؟

۸- وقتی کسی با حضور قلب در ساحت قرب الهی قرار گیرد، از ظهور حقیقت این دوران پیام لازم را خواهد گرفت، همچنان‌که امام خمینی«رحمه‌الله‌علیه» به نور حسینu متوجه تجلی حقیقت کربلا در دوران اخیر شد و فهمید چگونه می‌تواند در چنین عصری نقش‌آفرین شود و با رفع حجاب دوران، خود و پیروان خود را به ساحت قرب نزدیک کرد و این همان سلوک سیر از باطل به سوی حق و میهمان وحدت حقیقی‌شدن است که کربلا به ما نشان می‌دهد.

۹- حضرت امام خمینی«رحمه‌الله‌علیه» ابتدا با سیر عرفانی، قرآنی، جان خود را متوجه نور حقایق نمودند و لذا توانستند پیام حقیقت کربلا را درک کنند و در مواجهه با نور کربلا فهمیدند این نوردر دوران اخیر کلّ جهانِ کفر را نشانه رفته است، ودرهمین راستا شعور فهم ظلمات فرهنگ مدرنیته و قدرت مقابله با آن را یافتند، ندای حقیقت کربلا را با جان خود شنیدند و پا در میان گذاردند، و با این کار عصر ربانی بازگشت به اسلام قدسی شروع شد، و اسلام از دست روشنفکرانِ به ظاهر مسلمان که با چشم غرب به اسلام می‌نگریستند رهایی یافت، و روشن شد چگونه جامعه ای که از روح محمدیf دور شده، می‌تواند به کمک نور حسینu وکربلا به حقیفت دیانت باز گشت نماید.

سال‌های سال بود که برای نجات جامعه نسخه‌های جعلی می‌پیچیدند و همه‌چیز را عامل نجات می‌دانستند جز ایمان را، و نور کربلا در چنین دورانی باز به صحنه آمد تا بگوید؛ هیچ‌چیز مایه نجات نیست جز ایمان، و معلوم شدسال‌هاست به ما دروغ می‌گویند.

۱۰- حقیقت کربلا به نور حسینu همواره در طول تاریخ مردم را به عالم معنویت دعوت می‌کند و هرسال با همه توان کار خود را ادامه می‌دهد و حجابی از حجاب‌های حقیقت اسلام را پشت سر می‌گذارد، تا آرام‌آرام با تجلی کامل حقیقتِ کربلا، و ظهور حضرت مهدیg ،بشریت در عالم قدسی محمدی سُکنی گزیند.

۱۱- وقتی روشن شد انسان با استقرارِ قلب در ساحت قرب الهی، متوجه نور کربلا می‌شود، واز آن طرف، اگر کسی درست با کربلا برخورد کند آماده سیر به سوی ساحت قرب الهی می‌گردد، و رابطه متقابل و دوطرفه قلب و حقیقتِ کربلا برقرار می‌گردد. معلوم می شود انسان در مواجهه با کربلا، به عالَمی دعوت می‌شود که گویا حقیقتْ بی‌واسطه ظهور کرده و انسان درآن عالَم خود را در حضور خدا احساس می‌کند، و مثل عارفی که نیمه‌شب‌ها در مواجهه با انوار الهی بی‌تابانه اشک می‌ریزد، در رویارویی با حقیقت کربلا، اشک از چشم انسان جاری می‌شود. و این است که گفته می‌شود کربلا و حسینu عامل انکشاف حقیقت‌اند، و گلوی مبارک حسینu محل ظهور آن حقیقت، و پیامبرf و فاطمهi چنین گلویی را می‌بوسند، تا از این ظاهر به آن باطن منتقل شوند و در مواجهه با حقیقت کربلا است که اشک می‌ریزند.[۸]

۱۲- کربلا به عنوان عامل انکشاف حقیقت، مظهری است که انسان را از ظلمات ضد قدسی فرهنگ مدرنیته به سوی کشف راز دعوت می‌کند تا ندای حقیقت را با جان خود بشنود و ببیند چه اندازه مدرنیته انسان را به حجاب و ظلمت برده است، و تا طلب و تمنّای انسان را به سوی عالَم ایمانی تغییر دهد و شوقی متعالی در او شعله‌ور کند.

با مواجهه با کربلا انسان به حضور حقیقت می‌رود و قصه اشک در این مواجهه، قصه رفتن به حضور حقیقت‌ است ،که در صحنه کربلا با نور قدسی مدیریت امام حسینu تدوین شده.

هیچ صحنه‌ای به اندازه کربلا قدرت به حضوربردن ندارد و به همین جهت هیچ صحنه‌ای به اندازه کربلا قدرت جاری‌کردن اشک نخواهد داشت.

کربلا انسان را صاحب «وقت» و «حضور» می‌کند، به شرطی که سعی شود با حقیقت آن مواجه شویم و آن را حادثه‌ای اتفاق افتاده در درّه زمان نپنداشت، که در این صورت از فتوح راز و تحقق «وقت» توسط نور کربلا محروم می‌شویم.

حال در فرهنگ کربلا، فرهنگ‌های غیر قدسی با هر عنوانی و با هر ظاهری، به خوبی به عنوان حجاب ظلمانی شناخته می‌شود و اولیاء الهی با نور قدسی به جنگ آن برمی‌خیزند، جبهه‌ای که امید است در آینده اصحاب کربلا در مقابل ظلمات مدرنیته بگشایند.

۱۳- جلال و جمال[۹] خدا در حسینu تجلی نمود. حسینu متوجه است که اسلام در حجاب فرهنگ اموی معاویه قرار گرفته و اکثراًً اسلام را با قرائتی که امویان طرح می‌کنند می‌بینند، و در این شرایط هرکس هرچه از اسلام حقیقی بگوید، در افق اسلام اموی گم می‌شود. اما حسینu می‌داند خداوند در چنین شرایطی حقیقت کربلا را قرار داده که باید آن را طی کند، راهی که در آن راه، سر مبارک حسینu در بالای نیزه قرآن می‌خواند، و با این کار فضای اسلامِ قالبی و ضد قدسی فرو می‌ریزد و اندیشه ‌های سکولاریزه‌شده بُرد خود را از دست می‌دهد، و رویکرد جهان اسلام به بازخوانی اسلام، با قرائتی که فرهنگ کربلا متذکر آن بود، به صحنه می‌آید و روح روشنفکران امویانِ رومی‌زده که می‌رفت حتی نام اسلام را هم از صحنه تاریخ خارج کند، منزوی می‌شود و بدین طریق کربلا با نور حسینu هرسال جلو می‌آید و هرسال حجابی از حجاب‌هایی را که بر چهره اسلام نشسته است، می‌شکافد. امویانِ رومی‌زده حساب این فرهنگ را نکرده بودند که اگر حسینu شهید می شود ولی با شهادت او عصر ربانی اسلام محمدیf دوباره به جهان اسلام برگشت می کند و سخن رسول خداf که فرمود: «حسین منّی وَ اَنَا مِنْ حسین» تحقق عملی می‌یابد. همچنان که فرهنگ مدرنیته حساب کربلا و نور حسینu را نکرده‌اند و نگرانند چرا تشیع تمام برنامه‌های آنان را خنثی می‌کند، ولی شیعه با تمام وجود امیدوار است جهانی بسازد که دیگر نگران نباشیم هر روز جوانان ما و خانواده‌های ما در معرض فساد و اضمحلال باشند و ظلم و بی‌عدالتی میدان‌داری کند.

۱۴- حسینu اسلامی را نشان داد که باید در عالَم و آدم تصرف نماید و به جای آن‌که فرهنگ کفر به خود اجازه دهد مناسبات بشریت را رقم بزند، باید اسلام در جهان کفر تصرف نماید و همه مناسبات بشری صورت ایمانی به خود بگیرد و در دنیای کفر حسینu و شیعیان او از این جهت مورد قهر و غضب هستند.

حسینu از جمله معترضانی است که در پیشانی خود نوری از حقیقت دارد و مردم را به آن دعوت می‌کند و لذا او غیر از آن معترضانی است که خودخواهی آن‌ها انگیزه اعتراض آن‌ها است.

تعادل جمال و جلال الهی در حرکت حسین u موجب می‌شود که هم شیرازه حاکمیتی که حجاب نور محمدی شده است به هم بخورد، و هم جایگزینی دل‌انگیز پیشنهاد شود، و لذا روش حسین u غیر از روش آن‌هایی که حامل تعادل جمال و جلال الهی نیستند و در نتیجه؛ یا فریفته لیبرالیسم و چهره نرم نظام کفر می‌شوند، و یا بدون رعایت حکمت حسینی، همچون طالبان ادای مقابله با نظام کفر را در می‌آورند، در حالی‌که خود بازیچه کفراند.

تعادل جمال و جلال الهی در حرکت حسینu موجب می‌شود که حرکت او یک انتحار سیاسی و تلاش بی‌ثمر نگردد، چون در این نهضت هم حقْ درست شناخته شده و هم باطلْ به معنی حقیقی باطل‌بودن مورد حمله قرار می‌گیرد. و هر وقت در هر نهضتی چنین تعادلی برقرار باشد آن نهضت عقیم نخواهد ماند، و راز ماندگاری انقلاب اسلامی و ناپایداری طالبانیسم در همین نکته است.

۱۵- کربلا و نور حسینu، راه عبور از جنگل خوفناک و ظلمانی اتحاد اموی جاهلی و تجددمآب معاویه‌ای است،[۱۰] چیزی که بسیاری از مسلمانانِ غافل از حقیقتِ دیانت را فریب داده است. ابوسفیان پدر معاویه یک پا در رُم دارد و با قیصر و درباریان قیصر هم پیاله است، و یک پا درصحرا دارد و با قبیله‌های باقی‌مانده در فرهنگ جاهلیت زندگی می‌کند، و لذا است که معاویه هرکس را با هر گرایشی جذب می‌نماید و زیر پوشش اسلام، یا به رُم و تجددِ غرب‌مآبی می‌خواند، و یا به جاهلیت و روح قومیت‌گرایی. حال حسینu با ظهور حقیقت ایمان، این پرده ظلمانی را که سخت به بقای خود و هدم اسلام امیدوار است، می‌شکافد و نه‌تنها راه عبور از جاهلیت غربی، بلکه راه عبور از غرب‌مآبی رُمی را می‌نمایاند و این است که حسینu و فرهنگ کربلا برای همه تاریخ راه عبور از غرب قدسی ‌ستیز است به سوی اسلام قدسی.

۱۶- وقتی راه عبور از امویان متحد با تجدد رُمی، نشان داده شد، دیگر مهم نیست چند سالی دیگر یزید بماند یا نماند، و نیز مهم نیست که جهان اسلام در رسیدن به مقصد شتاب کند یا نکند، مهم آن است که جهت جهان اسلام تغییر کرد و از سقوط در فرهنگ جاهلیت اموی، و تجدد غربی نجات یافت. اساساً کربلا از قدرت، تعریف دیگری دارد. معیار پیروزی در فرهنگ کربلا کسب قدرت نیست، بقای آرمان‌های الهی و تثبیت یک حقیقت بزرگ است به نام اسلام، و لذا وقتی آن فرد از امام سجادu پرسید چه کسی پیروز شد؟ حضرت فرمودند: بگذار وقت اذان شود تا معلوم شود.[۱۱] حاکی از آن‌که‌ فرهنگ اموی، رُمی می‌خواهد نام پیامبرf را -که در اذان گفته می‌شود – از جامعه حذف کند، و کربلا نگذاشت، پس ما پیروز شدیم. همچنان که فرهنگ مدرنیته می‌خواهد هر حقیقت مقدسی را به موزه بسپارد و نور حسینu و کربلا در عالم غیب، فوق زمان و مکان، قرار داده شده است تا هرکس خواست حسین‌وار نگذارد اسلام در حجاب ظلمات فرهنگ مدرنیته فرو افتد، و تلاش کند امید برگشت به حیات معنوی را زنده گرداند.

۱۷- وقتی راه عبور از جامعه جاهلیت تجددزده به سوی دیانت پیدا شد، دیگر جاهلیت تجددزده نمی‌تواند با تبلیغات، ملاک‌های خود، خود را نگه دارد و افراد جامعه را به سوی خود دعوت کند، و دیگر تنفس در آن فضا برای مردم سخت می‌شود و ستیزِ سیاسی و فرهنگی در راستای تغییر جهت تمنیات جامعه برای پیدایی جامعه‌ای دیگر شروع می‌شود و به واقع فرهنگ کربلا به نور حسینu جامعه نوپای اسلامی را که می‌رفت در ارزش‌های اموی، رُمی مضمحل شود، به سوی ارزش‌های دینی سوق داد و این تغییر جهت مربوط به کلّ جهان اسلام بود.[۱۲]

جامعه‌ای که در زیر پوشش قالب‌های دینی، محتوای جاهلی گرفته است آنچنان حسّی‌زده است که نمی‌تواند به عالم معنویت نظر کند. این‌ها جز با شهادت ولی خدا و با صوت قرآن از سر بریده، بیدار نمی‌شوند. حضرت حسینu توانست عمق فاجعه دوری از اسلام را در روح جامعه نشان دهد. معاویه کفر را در خود پنهان کرده و امیدوار بود که با این روش امکان حیات امویان تا آخر حفظ می‌شود، ولی یزید با پیروزی ظاهری بر حسینu با ذوق‌زدگی هر چه تمام‌تر آن کفر را آشکار کرد، نه‌تنها علنی مشروب خورد بلکه بالصراحه اعلام کرد.

لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْک‏ فَلا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْی نَزَلَ

یعنی؛ بنی‌هاشم – پیامبرf و خانواده‏اش- با مُلک و حاکمیّت بازی ‏کردند – این‌ها دنبال حکومت بودند- در حالی که وحی و خبری از طرف خدا در کار نبود.

۱۸- با روشن‌شدن کفر اموی توسط نور کربلا، جهت جامعه به سوی دین برگشت و یک توبه تاریخی به وقوع پیوست و روز به روز روح فرهنگ اموی، رُمی بی‌رنگ و بی‌رنگ‌تر شد. و در حال حاضر نیز جهان اسلام با نور کربلا و حسینu نیاز به آنچنان توبه‌ای دارد، توبه‌ای که بتواند جهان اسلام را از کفر پنهانی به نام فرهنگ مدرنیته که در ذکر و فکر مردم لانه کرده است، به سوی حقیقت دیانت برگرداند، و تا چنین توبه‌ای صورت نگیرد، قالبْ قالبِ اسلام است ولی روح، روح غربی. الفاظ، اسلامی است ولی آسمان غیب و وَحی الهی تعیین‌کننده مناسبات بین جامعه نیست، و به همین جهت دینداری ما برای ما نتیجه‌بخش نیست و در مقابل دعوت به گرایش‌های کفر جهانی مقاومتی از خود نشان نمی‌دهیم.

امروز نور کربلا باز به مدد آمده است تا در تاریخ جهان اسلام، توبه‌ای دیگر صورت گیرد و با بازگشت به نور ایمانِ حضوری، قلبی – که اهل بیتh متذکر آن بوده و هستند – و با عبور از ظلمات روح مدرنیته، تمام مناسبات بشری روح ایمانی به خود بگیرد و بار دیگر جهان اسلام از خطر سقوط به درّه جاهلیت مدرن نجات یابد.

۱۹- وقتی قلب‌ها توانست با عالم معنا مأنوس شود و به سرمایه بزرگ معنویت دست یابد، دیگر «حقیقت» و «عدالت» محبوب خواهد بود و در چنین رویکردی نظرها به سوی انسان‌های قدسی معطوف می‌شود و لذا از حکومت علیu که حاکمیت حقیقت و عدالت بود نه‌تنها خسته نمی‌شوند، بلکه آن را غذای جان خود می‌شناسند و خدا را شاکرند که در این سختی‌ها، معنویت و عدالت در صحنه است. در چنین رویکردی نه حیله‌های معاویه کارساز است و نه تحریم‌های سازمان ملل و نه کشتارهای بُسربن ارطات، و نه تنگناهایی که برای شکست دولت عدالت‌گرا پدید می‌آورند. چون مردم با نور حسینu با حقیقت و عدالت عهد خود را محکم کرده‌اند. شرایط طوری است که به خوبی جای امید هست تا با حسینu و کربلا تاریخ امروز خود را به جلو ببریم و به جای این‌که توسط دنیای مدرن تصرف شویم، بتوانیم در عالم تصرف کنیم. و به جای این‌که جهان را ویران کنیم تا مطابق میل نفس امّاره ما باشد، خود را آن‌چنان تغییر می‌دهیم که شایسته قرب الهی گردیم، و به جای آن‌که تکنیک‌های پیچیده مقصد و مقصود بشر شود، زندگی با طبیعت الهی و مودّت و محبت با عالم و آدم، به بشریت باز گردد، و از همه مهم‌تر انسان‌ها به اهمیت ولایت الهی، به جای ولایت نفس امّاره پی‌برده، آن را پذیرا شوند و این شروع تاریخ حقیقی بشریت است.

«والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته»

[۱] – کامل الزّیارات، ص ۶۰٫

[۲] – بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۲۷- کامل الزّیارات، ص ۶۴٫

[۳]– سوره مریم، آیه ۵۴٫

[۴] – به کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» رجوع شود.

[۵] – «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَهِ حِجَابًا مَّسْتُورًا»، و چون قرآن بخوانى میان تو و کسانى که به آخرت ایمان ندارند پرده‏اى پوشیده قرار مى‏دهیم. سوره اسراء، آیه۴۵٫

[۶] – کامل الزّیارات، ص۶۲٫

[۷] – کامل الزّیارات، ص۶۹٫

[۸] – عَنْ أَبِی جَعْفَرٍu قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِf إِذَا دَخَلَ الْحُسَیْنُu جَذَبَهُ إِلَیْهِ ثُمَّ یَقُولُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَu أَمْسِکْهُ ثُمَّ یَقَعُ عَلَیْهِ فَیُقَبِّلُهُ وَ یَبْکِی یَقُولُ یَا أَبَتِ لِمَ تَبْکِی؟ فَیَقُولُ یَا بُنَیَّ أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّیُوفِ مِنْکَ.

عبد اللَّه‌بن‌محمّد‌صنعانى، از حضرت ابى جعفرuنقل کرده که آن جناب فرمودند: هر گاه حضرت حسین بن على«علیهماالسّلام» بر پیامبر اکرمf داخل مى‏شد حضرت او را به خود مى‏چسباندند وسپس به امیر المؤمنینu مى‏فرمودند: او را نگاه دار و پس از آن او را بوسیده و مى‏گریستند.حسینu عرض مى‏کرد: اى پدر چرا گریه مى‏کنى؟رسول خدا f مى‏فرمود: فرزندم جاى شمشیرها را بوسیده و مى‏گریم. ..‏. (کامل الزّیارات، ص۷۰ – بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۶۱). همچنان که علیu در مسیر صفین، بیست‌سال قبل از واقعه کربلا در مواجهه با سرزمین کربلا بی‌تابانه اشک ریختند(ارشاد، ج ۱، ص ۳۳۲).

[۹] – خداوند با تجلی اسم جلال خود، نفی غیر می‌کند و با تجلی اسم جمال، خود را می‌نمایاند.

[۱۰] – جهت مشخص‌شدن اتحاد بین امویان و رومیان برای حذف اسلام اهل‌بیتh، به کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» پاورقی صفحات ۲۶ تا ۳۰ رجوع شود.

[۱۱] – عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِu قَالَ لَمَّا قَدِمَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ- وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ( صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ) اسْتَقْبَلَهُ إِبْرَاهِیمُ بْنُ طَلْحَهَ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ- وَ قَالَ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ مَنْ غَلَبَ- وَ هُوَ یُغَطِّی رَأْسَهُ وَ هُوَ فِی الْمَحْمِلِ- قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ- إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاهِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم‏ ( بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ج‏۴۵ص ۱۷۷) هنگامى امام حسین شهید شد و على بن الحسینu آمد، ابراهیم بن طلحه- ابن عبید اللَّه از آن بزرگوار استقبال کرد و بحضرت سجاد که در میان محمل بود گفت: یا على بن الحسین! چه کسى غالب شد؟ امام سجاد به او فرمود: هر گاه خواستى بفهمى چه کسى غالب و فاتح شد در موقع نماز اذان و اقامه بگو.

[۱۲] – در راستای تغییر کلی جهت اسلام از فرهنگ اموی، رُمی به طرف اسلام قدسی، می‌توان به عنوان اشاره دانست که عثمان‌بن‌زیاد گفت: دوست داشتم همه فرزندان زیاد تا قیامت ذلیل باشند و حسین‌بن‌علی کشته نشود. (طبری، ج۴ ص۳۷۵ و حماسه حسینی ج۳ ص۲۱۶) مرجانه، مادر ابن‌زیاد گفت:«یا خَبیث! قَتَلْتَ اِبْنَ‌ رَسُولِ‌‌الله، وَالله لا تَرَی الْجَنَهَ اَبَداً» (تذکره سبط، ص۲۵۹) یحیی‌بن‌الحکم، برادر مروان گفت: بین شما و پیامبر خدا در روز قیامت جدایی افتاد، من دیگر در هیچ کاری با شما شرکت نمی‌کنم. (طبری، ج۵ ص۳۵۹ و حماسه حسینی ج۴ ص۳۵۲) هند زن یزید وقتی خبر شهادت حسین را شنید، خود را در لباس مخصوص مستور کرد و از اندورن به مجلس مردان آمد و گفت: آیا این سر حسین فرزند فاطمه است؟! تو برای او گریه و عزاداری کن، خدا بکشد ابن‌زیاد را که در کشتن او تعجیل کرد. (طبری، ج۳ ص۳۵۴) پسر یزید خود را از خلافت خلع کرد و بر یزید و بر معاویه لعنت فرستاد و حق را به جانب حسین و علی«علیهما‌السلام» داد و از همه مهم‌تر؛ امر کربلا این بود که پرده نفاق حاکمان دیده شد و حساب سلطنت از دین جدا شد. پس از شهادت حسینu ابن‌زیاد در مسجد کوفه منبر رفت و گفت:«اَلْحَمْدُلله اَظْهَرَ الْحَقَّ وَ اَهْلَهُ وَ نَصَرَ اَمِیرَالْمُؤْمِنین یَزِیدَ وَ حِزْبَهُ، وَ قَتَلَ الْکَذّابَ‌ إ‌بْنَ الْکذّاب اَلحُسَیْنَ وَ شِیعَتَهُ»؛ که در این‌جا «عبدالله‌بن‌عنیف‌ازدی‌غامدی» که نابینا بود، به پا می‌خیزد و می‌گوید:«پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و کسی که تو را به حکومت عراق فرستاده است.» ، عاقبت کشته می‌شود ولی اجازه نداد ابن‌زیاد جو را به نفع خود تغییر دهد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet