Print Friendly, PDF & Email

نقش علما در عصر انتظار
پـيش از ورود به بحث لازم است قلمرو موضوع مشخّص شود. منظور از علما در اين عنوان ، عالمان ديـنـى يـعنى فقها هستند و منظور از پاسدارى ، اعمّ از احيا، حفظ، نشر و گسترش معارف دينى و سـتـيـز در بـرابر تجاوزگران به حريم دين است . مراد از دين نيز مجموعه معارف و اعتقادات ، اخـلاقـيـّات و امور تربيتى و احكام و مسائل عملى است كه از آن به قوانين و مقرّرات موضوعه يا به اصطلاح فقها (فقه ) تعبير مى شود.
بـسـتـر بحث از نظر زمانى ، عصر انتظار يعنى از زمان غيبت صغرى (۲۶۰ هجرى قمرى ) است ، چـون عـصر قبل از غيبت صغرى ، عصر حضور ائمّه : است و در عصر حضور گرچه فقها و عالمان ديـنـى بـودنـد، ليـكن به علّت حضور امامان : تحت الشّعاع قرار داشتند؛ بدين معنا كه مرجعيّت آنـان در صـورت دسـترسى نداشتن مردم به ائمّه : بوده است و مردم در حدّ امكان سعى مى كردند بـه مـنـبـع و مـرجـع اصـلى مـراجـعـه كـنـنـد.
خـود فـقـهـا نـيـز مـشـكـلات و مسائل خود را تا حدّ مقدور با آن بزرگواران در ميان مى گذاشتند.
جايگاه عالمان دينى
عالمان دينى به لحاظ دانشى كه مى اندوزند و نيز به سبب رابطه ولايى با پيشوايان معصوم و رسـالت و مـسـؤ وليـّت خـطـيـر پاسدارى ، آگاهى بخشى و تربيتى كه دارند در شريعت از رتبت و جايگاه بلندى برخوردارند كه از دو منظر بدان اشاره مى شود.
الف ـ منظر آيات
۱ ـ (وَ جـَعـَلْنـا بـَيـْنـَهـُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتى بارَكْنا فيها قُرًى ظاهِرَةً وَقَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِىَ وَ اَيّاماً آمِنِينَ)(سباء: ۱۸)
و ميان ايشان (مردم ) و آبادى هاى بركت يافته ، آبادى هاى آشكارا قرار داديم و سير در آن ها را حـتـم و مـعـيـّن كـرديـم (و بـه آنـهـا گـفـتـيـم 🙂 شـب هـا و روزهـا در ايـن آبـادى هـا بـا ايـمـنـى (كامل ) سفر كنيد!
در چـنـديـن روايت (۷۸)، امامان : (قراى ظاهره ) را دانشمندان وعالمان دينى دانسته اند كـه مـيان مردم و (قراى مباركه ) يعنى معصومين : قرار دارند و مردمان را با ارشادها و راهنمايى هـاى خويش به (قراى مباركه ) مى رسانند و مردم از حركت در اين مسير در هر شرايطى احساس امنيّت مى كنند.
۲ ـ (فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لَيَتَفَقَّهُوا فِى الدّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)(توبه : ۱۲۲)
چرا از هر گروهى از آنان (مؤ منان ) طايفه اى كوچ نمى كند تا در دين (و معارف و احكام اسلام ) آگـاهـى يـابـنـد و بـه هـنـگـام بازگشت به سوى قوم خود آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار)
بترسند و خوددارى كنند.
مـنـظـور از تـفـقـّه در ديـن ، فـراگـيـرى هـمـه مـعـارف و احـكـام اسـلام ، اعـم از اصـول و فـروع اسـت . بـنابراين آيه ياد شده دليل روشنى است بر اين كه همواره گروهى از مـسـلمـانـان بـه عـنـوان انـجـام يـك واجـب كـفـايـى بـايـد بـه تـحـصـيـل عـلم و دانـش در زمـيـنـه تـمـام مـسـائل اسـلامـى بـپـردازنـد و پـس از فـراغـت از تحصيل به ارشاد و هدايت مردم همّت گمارند.
ب ـ منظر روايات :
۱ ـ (تَفَقَّهْ فِى الدّينِ فَاِنَّ الْفُقَهاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِياءِ)(۷۹)
در دين تفقّه كن ! زيرا فقيهان ، وارثان پيامبرانند.
در اين روايت ، حضرت على (ع )ضمن دستور به تفقّه در دين ، فقها راوارثان انبيا معرفى كرده است .
۲ ـ (اَمَّا الْحـَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها اِلى رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْهِمْ)(۸۰)
در حوادث و رخدادهايى كه پيش مى آيد به راويان احاديث ما رجوع كنيد كه آنان حجّت من بر شما هستند و من / ۴۹حجّت خدا بر آنان مى باشم .
در اين توقيع شريف ، حضرت حجّت (عج ) تكليف شيعيان را در عصرغيبت مشخص ‍ كرده و آنان را در رخـدادهـاى اجـتـماعى به راويان احاديث كه همان فقها هستند ارجاع داده است و در فلسفه دستور خود تاءكيد كرده كه فقها حجّت آن حضرت در ميان مردم و وى حجّت خدا بر آنان است .
رسالت ها و ويژگى ها
عـالمان دينى در سمت جانشينى پيامبر(ص )و امامان معصوم : از آغاز غيبت صغراى دوازدهمين امام تا كـنـون بـا تـحـمـّل رنـج هـا و سـخـتـى هـاى (تـفـقـّه در ديـن ) و نيل به مقام اجتهاد و نيز برقرارى رابطه معنوى و پيوند ولايى با امام زمان خويش و تخلّق به اخـلاق رسـول اللّه (ص )و الگـوگـيرى از خطّ مشى عملى و زندگى زاهدانه و مجاهدانه امير مؤ منان ۷، توانسته اند پاسداران امين و مخلصى براى اسلام عزيز، تكيه گاه مورد اعتمادى براى پيروان مكتب اهل بيت : و پيشگامان جهاد و مبارزه با ستمگران ، طاغوت ها و تجاوزگران به حريم اسـلام و مـرزهـاى مـسـلمـانـان در عرصه هاى فكرى و فرهنگى ، بلكه نظامى باشند. بخشى از رسالت ها و ويژگى هاى عالمان دينى از اين قرارند:
۱ ـ مرزبانى از عقيده اسلامى
دشـمـنـان عـقـيده و انديشه اسلامى همواره ـ به صورت فردى و گروهى ـ مى كوشيدند افكار و اذهـان مـردم را از اعـتـقادات و معارف حقّه دين ، تهى كنند. اين تلاش در دوران غيبت ، ابعاد گسترده تـرى پـيـدا كـرد. فـقـهـاى اسـلام ، شـاخـص تـرين قشرى بودند كه در سنگر هدايت و ارشاد و تعليم و تربيت به مرزبانى عقيده اسلامى همّت گماردند و در هر عصرى با استفاده از جايگاه وعظ و خطابه ، نوشتن كتاب هاى ارزنده ، تشكيل حوزه هاى بزرگ علمى و درسى و بحث و مناظره بـا سـران مخالفان و مكاتب الحادى ، جوامع اسلامى و تشنگان حقيقت را از چشمه سارهاى قرآن و سـنّت معصومين : سيراب نموده ، شياطين انس و رهزنان ايمان و عقيده مسلمانان را از دستيابى به اهـداف شـوم خـود مـاءيـوس مـى كـردنـد. امـام عـسـكـرى (ع )در ايـن زمـيـنـه از قول امام صادق (ع )مى فرمايد:
عـلمـاى شـيـعيان ما مرزبانان مرزى هستند كه شيطان و لشكريانش از آنجاقصد هجوم دارند. آنان شـياطين را از يورش به حريم شيعيان ما باز مى دارند و نمى گذارند او و پيروان معاندش بر پيروان ما مسلّط شوند.(۸۱)
و نيز در روايتى ديگر از زبان پدرش امام هادى (ع )فرمود:
اگـر بـعـد از غـيـبـت قـائم مـا عـالمـانى نباشند كه از دين حمايت كنند ومردم را به سوى قائم ما فـراخـوانند و شيعيان ناتوان را از وقوع در دام هاى شيطان و پيروان سركش او برهانند، كسى بـاقـى نـمـى مـانـد مـگـر آن كـه از ديـن خـدا بـرمـى گـردد. ليـكـن عـالمـان ديـنـى زمـام دل هـاى شـيـعـيـان ضـعـيف را در دست مى گيرند و همچون سكّانداران كشتى ، آنان را از خطرات و تهديدها نجات مى دهند. آنان بهترين انسان ها در پيشگاه خداوند هستند.(۸۲)
امام خمينى (ره ) در مقام بيان اين نقش عالمان دينى مى فرمايد:
تـرديـدى نـيـسـت كـه حـوزه هـاى عـلمـيـّه و عـلمـاى مـتـعـهـّد در طـول تاريخ ‌اسلام و تشيّع ، مهم ترين پايگاه اسلام در برابر حملات ، انحرافات و كجروى هـا بـوده انـد. عـلمـاى بـزرگ اسـلام در هـمـه عـمـر خـود، تـلاش نـمـوده انـد تـا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ، ترويج نمايند.(۸۳)
۲ ـ حفظ و گسترش علوم اسلامى
آنـچـه از عـلوم اسـلامـى ـ اعـمّ از فقه ، تفسير، كلام ، فلسفه ، اخلاق و… ـ هم اكنون در اختيار ما است ، حاصل تلاش ها و مجاهدت هاى انديشمندان دينى در حوزه معرفت دينى است . عالمان دينى در ايـن سـنـگـر در دو مـحـور ايـفـاى نـقـش كـردنـد. نـخـسـت ، مـسـائل عـلوم اسـلامـى را از سـرچـشـمـه هـاى اصـيـل آن ـ قـرآن و سـنـّت ـ بـدون دخل و تصرف ، استخراج و تنظيم و سازماندهى موضوعى كردند و ديگر، در حفظ و نگاهبانى از اصـول و فـروع آن از دسـتـبـرد تـحـريـف گـران و تـفـسـيـر به راءى كنندگان ـ كه همواره مى كوشيدند نظرات فردى يا حزبى خود را به عنوان نظرات دينى در جامعه اسلامى عرضه / ۴۹كنند ـ نـهـايـت سـعـى خـود را بـه كـار گـرفـتـنـد. بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در اين زمينه مى فرمايد:
اگـر فـقـهـاى عـزيـز نـبـودنـد مـعـلوم نـبـود امـروز چـه عـلومـى بـه عـنـوان علوم قرآن و اسلام و اهـل بـيـت : به خورد توده ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و آثار و احاديث پيامبر بـزرگـوار و سـنـّت و سـيـره معصومين : و ثبت و تبويب و تنقيح آنها در شرايطى كه امكانات ، بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت ، همه امكانات خود را به كار مى گـرفـتـنـد، كـار آسـانـى نـبـوده اسـت كه بحمداللّه امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بـركـتـى هـمـچـون كـتـب اربـعـه (۸۴) و كـتـاب هاى ديگر متقدّمين و متاءخّرين ـ از فقه و فـلسـفـه ، ريـاضـيـات و نـجـوم و اصـول و كـلام و حـديـث و رجـال و تـفـسـيـر و ادب و عـرفـان و لغـت و تـمـامـى رشـتـه هـاى مـتـنـوّع عـلوم ـ مـشـاهـده مى كنيم .(۸۵)
۳ ـ تكيه گاه محرومان
بيشتر عالمان دينى همچون سلف صالح خويش ؛ پيامبران و رهبران الهى از ميان قشرهاى متوسّط و مـحـروم جـامـعـه برخاسته و خود، زندگى ساده اى داشته اند؛ از اين رو، با درد دردمندان آشنا بودند و محروميّت ها و مشكلات آنان را به صورت عينى لمس كرده ، همواره پشتيبان و تكيه گاه محرومان و مستضعفان بوده اند.
تـاريـخ مـبارزات شيعه گواه اين واقعيّت است كه فقهاى گرانقدر، همواره در كنار مردم مسلمان ، طـعـم فـقـر و تـنـگـدستى ، زندان و شكنجه و اسارت را چشيده و در عرصه هاى خون و شهادت ، الگوهاى صادقى براى مردم بوده اند.
صـدهـا سال است كه روحانيّت اسلام ، تكيه گاه محرومان بوده است . هميشه مستضعفان از كوثر زلال مـعـرفت فقهاى بزرگوار، سيراب شده اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان ـ كه به حقّ، از جهاتى افضلِ از دِماء شهيدان است ـ كه بگذريم ، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مـقـدّسـات ديـنـى و مـيـهـنـى خـود، مـرارت هـا و تـلخـى هـايـى مـتـحـمـّل شده اند و همراه با تحمّل اسارت ها و تبعيدها، زندان ها و اذيّت ها و آزارها و زخم زبان ها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدّس حقّ، تقديم نموده اند.(۸۶)
در شرح حال صاحب معالم ، فرزند شهيد ثانى نوشته اند: وى فقط به خاطر همگون بودن با تنگدستان و مستمندان و تسلّى آنان و عدم تشبّه به ثروتمندان ، هرگز قوت بيش از يك هفته يا يك ماه را نمى اندوخت .(۸۷)
از زبان اطرافيان امام خمينى (ره ) نقل شده است :
هـواى نـجـف بسيار گرم بود. بعضى از اوقات نزديك به ۵۰ درجه مى رسيد. روزى با چند نـفـر از بـرادران خـدمـت امـام رسيديم و گفتيم : آقا! اين گرما شديد است و شما هم پيرمرد. چون هـواى كـوفه بهتر است و مردم به آنجا مى روند، شما هم به آنجا برويد. امام در جواب فرمود: مـن چطور براى هواى خوب به كوفه بروم در صورتى كه برادران من در ايران در زندان به سر مى برند.(۸۸)
هـنـگـامى كه امام در حومه پاريس به سر مى بردند و در ايران نفت كمياب شد و مردم از نظر گرم كردن خانه هاى خود در فشار بودند، امام فرمود: من براى همدردى با ملّت ايران اتاق خود را سرد نگاه مى دارم .(۸۹)
۴ ـ ساده زيستى
ساده زيستى و زهد و پرهيز از زرق و برق و تجمّلات و جلوه هاى دنيوى از بارزترين ويژگى هـاى پـيـشـواى ديـنـى اسـت . شـايـد بـتـوان گـفـت يـكـى از عـوامـل مـهـمّ جـذب مـردم بـه ديـن مـقـدّس اسـلام ، بـى پـيـرايـگـى رسول خدا(ص )و رويگردانى وى از دنيا بوده است . امير مؤ منان (ع )در وصف وى مى فرمايد:
روى زمـيـن مـى نـشـسـت و به دست خود پاى افزار خويش و جامه اش راوصله مى زد و بر خرِ بى پـالان سـوار مـى شد و ديگرى را بر ترك خود سوار مى كرد. پرده اى بر در خانه او آويخته بـود كـه تـصـويـرهـايـى داشـت . يـكـى از زنان خويش را گفت : اين پرده را از من پنهان كن كه هرگاه بدان مى نگرم ، دنيا و / ۴۹زيورهاى آن را به ياد مى آورم .(۹۰)
چـنـين زيست كه توانست جهانى را دگرگون كند و قلب ها را به تسخيرخود درآورد و پيامش به جان هاى انسان هاى شيفته بنشيند و دل هاى سخت و بى عاطفه را نرم و لطيف سازد.
مـعـصـومـان : نيز زندگى فوق العاده ساده اى داشتند و تاريخ پر است از رويدادهاى مؤ يّد اين مطلب .
امير مؤ منان (ع )گهگاه در نامه ها و خطبه هاى خويش به زندگى ساده خود اشاره كرده ، مى فرمايد:
(وَاللّهِ لَقـَدْ رَقـَعْتُ مِدْرَعَتى هذِهِ حَتّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ راقِعِها وَ لَقَدْ قالَ لى قائِلٌ اَلا تَنْبِذُها عَنْكَ؟ فَقُلْتُ: اغْرُبْ عَنّى فَعِنْدَ الصَّباحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرى (۹۱).)
بـه خـدا سوگند، اين جامه پشمين خود را چندان پينه كردم كه از پينه كننده ، شرمسارى بردم . يـكـى به من گفت : آن را دور نمى افكنى ؟! گفتم از من دور شو، كه بامدادان ، مردم ، شبروان را مى ستايند.
زهد و ساده زيستى پيشوايان معصوم : به وارثان و راويان احاديث آنان ، يعنى عالمان دينى به ارث رسيده است . به عنوان نمونه :
مـلا صـدرا مى گفت : چون بخشى از گناهان ، نتيجه پرخورى و شكم پرورى است ، بايد در صرف غذا امساك كرد و همواره اين شعر سعدى را مى خواند:
• اندرون از طعام خالى دار
• تا در آن ، نور معرفت بينى
مـلا صـدرا در شـبـانـه روز يـك وعـده غـذا مـى خـورد و غـذايـش فرقى با غذاى طلاّب نداشت و در فـصـل تابستان به صرف مقدارى ميوه اكتفا مى نمود. او با آن كه از بزرگ ترين علماى عصر خـود بـود، بـا سـادگـى زيـسـت مـى كـرد. هـر كس كارى با او داشت مى توانست در هر ساعتى از ساعات روز بدون واسطه او را ببيند و مشكلش را با وى در ميان بگذارد.(۹۲)
زهـد وحـيـد بـهـبهانى به اندازه اى بود كه لباس هايش كرباس و تابدار (قماشى است كه نـخـش را تـاب داده ، بـافـنـد) بـود و غـالب آنـهـا را هـمسرش مهيّا مى كرد. در مدّت عمر به جمع زخارف دنيوى توجه نداشت . كناره گيرى از زراندوزان ، شيوه او بود و مصاحبت با مستمندان را خوش ‍ داشت .(۹۳)
شيخ انصارى ، آن مرجع كلّ فى الكلّ شيعه آن روزى كه مى ميرد با آن روزى كه به صورت يـك طـلبـه فقير دزفولى وارد نجف شده فرقى نكرده است . وقتى كه خانه او را نگاه مى كنند، مى بينند مثل فقيرترين مردم زندگى مى كند.
دارايـى شـيـخ هـنـگـام درگـذشـت او، مـعـادل ۱۷ تـومـان پـول ايـرانـى بود كه همان مقدار هم مقروض بود. بازماندگانش قدرت قيام به لوازم معمولى اقـامه عزا نداشتند و يكى از ثروتمندان ، شش شبانه روز به تمام مراسم و لوازم مجلس ختم و ترحيم او قيام كرد.(۹۴)
اوائلى كـه امـام [خـمـيـنـى (ره )] بـه نـجـف آمـدنـد حـاضـر نـمـى شـدنـد در مـنـزل ، كـولر بـاشـد تـا اين كه يكى از برادران اصرار كرد و گفت : آقا! در اين هواى گرم ، زنـدگـى بـدون كـولر مـمـكـن نـيست ، مردم گرمشان مى شود و امام حاضر شدند كولر خريدارى شـود. هـمـچـنـيـن بـا هـزار مـكـافـات حـاضـر شـدنـد كـه بـراى منزل چند پتو بخريم .(۹۵)
۵ ـ پرچمدارى جهاد و شهادت دشـمنان اسلام بارها براى محو و نابودى اين آيين آسمانى دست به انواع توطئه هاى فرهنگى ، سياسى و اقتصادى زده اند، اما هر بار نخستين قشرى كه در برابر آنها قد برافراشته و از اسـلام حـمـايـت كـرده انـد فـقـهـا و عالمان دينى بوده اند. رهبرى نهضت هاى حق طلبانه شيعى در طـول تـاريـخ اسـلام ، از قـيـام عليه سامانيان گرفته (۹۶) تا نهضت تنباكو و قيام پانزده خرداد، با فقهاى بزرگ بوده است .
كـمتر رخداد مهمّى در تاريخ شيعه مى توان يافت كه بدون حادثه خونين تمام شده باشد و در ايـن راه بـجز افراد با ايمان و سربازان با حميّت ، علماى بزرگى جان خويش را تقديم كرده اند.
عـالمـان شـيـعـه در اثـر تـعـليـمات پيشوايان دينى ، با حضور در عرصه هاى جهاد و ستيز با سـتـمـگـران و طـاغـوت هـاى زمان خويش ، منشور (شهداى فضيلت ) را رقم زدند و لازم بود اين مـنـشـور، / ۴۹جـمـع آورى و مـكتوب گردد تا آن كه علاّمه امينى بخشى از آن را در كتابى تحت عنوان (شـهـداء الفـضـيـلة ) گـرد آورد و در آن ، شـرح حال ۱۳۰ تن از برجسته ترين عالمان شهيد شيعه را نوشت .
كـتاب (شهداء الفضيله ) بر اين پندار پوچ كه علماى شيعه تا ديروز خواب بوده اند و بى خـبـر از مـصـالح تـوده هـا بـا سـلاطـيـن و جـائران زمـان خـويـش سـازش كـرده انـد، مـهـر ابـطـال زد و نـمـودارى از آن هـمـه تـلاش هـا، درگيرى ها، مبارزه ها و شهادت ها را ترسيم كرد. البـتـّه كـتـاب هـاى فراوان ديگرى پيرامون مجاهدت هاى عالمان دينى و نهضت هاى شيعى همچون سـيـد جـمـال الديـن اسـدآبـادى ، نـهـضـت تـنباكو، جنبش مشروطيّت ، انقلاب عراق و بيرون راندن انگليسى ها از آن كشور، مبارزات علماى ايران با رضا خان ، ملّى شدن صنعت نفت ، مبارزات شيخ مـحـمـد خيابانى و بالاخره انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى و ياران روحانى شهيد آن گرامى ، نوشته شده كه تا اندازه اى كوشش هاى علماى شيعه در راه آزادى ملّت ها و تحقق آرمان هاى الهى را روشن كرده است .
در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى ، علماى اسلام اوّلين كسانى بوده اند كه بر تارك جبينشان ، خون و شهادت ، نقش بسته است . كدام انقلاب مردمى ـ اسلامى را سراغ كنيم كه در آن ، حوزه و روحـانـيـّت ، پـيـش ‍ كـسـوت شهادت نبوده اند و بر بالاى دار نرفته اند و اجساد مطهّرشان بر سنگفرش هاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است ؟ در ۱۵ خـرداد و در حـوادث قـبل و بعد از پيروزى ، شهداى اوّلين ، از كدام قشر بوده اند؟ خدا را سـپـاس ‍ مـى گـذاريـم كـه از ديـوارهـاى فـيـضـيـّه گـرفـتـه تـا سلّول هاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محلّ خدمت تا خطوط مقدّم جبهه ها و ميادين مين ، خون پاك شهداى حوزه و روحانيّت ، افق فقاهت را گلگون كرده است .(۹۷)
مجتهدان بزرگى چون سيد محمّد مجاهد، فرزند صاحب رياض و ملاّاحمد نراقى در جبهه جنگ عليه دولت اشغالگر روس ، آية اللّه محمدتقى شيرازى ، معروف به ميرزاى دوّم ، آية اللّه كاشانى ، سـيـد مـحـمّد سعيد حبوبى و آية اللّه حكيم در جبهه نبرد عليه انگليس تجاوز كار، شركت جسته انـد، هـمـچـنين افرادى مانند آية اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى ، آية اللّه ميرزاى نائينى و مرحوم شـهـرسـتـانـى از عـراق بـه ايـران تـبـعـيـد شده و شخصيّت هايى مانند آية اللّه سيد محمّدتقى خوانسارى به اسارت و زندان رفته اند.(۹۸)
رفع يك ابهام
در ايـن جـا مـمكن است اين سؤ ال براى برخى سطحى نگران مطرح شود كه عالمان دينى با اين مـجـاهـدت هـا و مـواضـع ظـلم سـتـيـزى كـه داشـتـنـد و در رفـتـار و عـمـل نـيـز نـشان دادند، چگونه برخى از آنان ـ آن گونه كه در شرح حالشان نوشته اند ـ با سلاطين جور، مرتبط بوده و به دربار آنان آمد و شد داشتند؟ پاسخ : در شرح حال گروهى از رجال برجسته دينى مانند سيد مرتضى ، سيد رضى ، خواجه نـصـيـر طـوسـى ، عـلاّمـه حـلّى ، علاّمه مجلسى ، شيخ بهايى و… آمده كه اينان با سلاطين زمان مـرتـبط بوده اند. قبل از اينان مى توان از برخى شخصيّت هاى برجسته از ياران امامان : مانند عـلى بـن يـقـطـيـن ، عـبـداللّه نـجـاشـى ، ابـوالقـاسـم بـن روح ، مـحـمـد بـن اسـمـاعـيـل بـن بـزيـع و نـوح بـن دَرّاج نـام بـرد كـه بـا خـلفـاى جـور آمـد و شـد داشـتـه اند.(۹۹)
بدون شك ، اين بزرگواران ، براى اقدام خود، حجّت شرعى داشتند و هدف آنان از اين كار، حفظ و پـاسدارى از دين و خدمت به تشيّع و شيعيان بوده است ؛ اينان كه پايه گذاران علوم اسلامى هـستند و اين همه ميراث هاى گرانبهاى علمى را در اختيار ما گذارده اند و اگر اينان نبودند ما هيچ سـرمـايـه عـلمـى نـداشـتـيـم . چگونه ممكن است شخصيّتى چون علاّمه مجلسى كه آن همه روايات پيرامون تحريم كمك به ستمگران را گردآورده است ، خود، دربارى باشد؟ پاسخ اين ابهام را از زبان امام خمينى (ره ) چنين مى شنويم :
امـّا خـوب ، ايـن تاريخ صد ساله ، صد و چند ساله اخير، در دست است . ما يك خرده جلوترش مى رويـم ، مـى بـيـنـيـم كـه يـك طـايـفـه از عـلمـا، ايـن هـا گـذشـت كـرده انـد از يـك مـقـامـاتـى و مـتّصل شده اند به يك سلاطينى ، با اين كه مى ديدند كه مردم ، مخالفند؛ ليكن براى ترويج ديـانـت و تـرويـج تـشـيـّع اسـلامـى و تـرويـج حـقّ، ايـنـهـا مـتـّصـل شـده اند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده اند، خواهى نخواهى براى ترويج مـذهـب ، مـذهب تشيّع . اينها آخوند دربارى نبودند. اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مى كـنـنـد. ايـنها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند. نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كـه مـثـلاً مـجـلسـى ، مـحـقـّق ثانى ، نمى دانم شيخ بهايى رضوان اللّه عليهم با اينها روابط داشـتـنـد و مـى رفـتـنـد سـراغ ايـنـهـا، هـمـراهـى شـان مـى كـردنـد، خيال مى كردند كه اينها مانده بودند براى جاه و عزّت ، احتياج داشتند به اين كه سلطان حسين و شـاه عـبـاس به آنها عنايتى بكنند. اين حرف ها نبوده در كار. آنها گذشت كردند، مجاهده نفسانى كردند، براى اين كه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند.
در يك محيطى كه اجازه مى گرفتند كه (شش ماه ديگر اجازه بدهيد كه ما حضرت امير را سبّ كنيم …!) ايـنها در يك همچو محيطى كه سبّ حضرت امير اين طورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيّع هـيـچ خـبـرى نـبـوده و هـيـچ اسـمـى نـبـوده ، ايـنـها رفته اند مجاهده كرده اند. مردم آن عصر شايد اشـكـال بـه آنـهـا داشـتـنـد، از بـاب نـفـهـمـى ، چـنـانـچـه حـالا هـم اگـر كـسـى اشكال كند، نمى دانند قصّه را…
زمان ائمّه هم بودند. على بن يقطين از وزرا بود. در زمان ائمّه هم بودند. حضرت امير بيست و چند سـال بـه واسـطـه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت ، تبعيّت از اينها كرد، براى اين كه يـك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود. ساير ائمّه هم گاهى مسالمت مى كردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مى كنيم .(۱۰۰)
محمد بن اسماعيل بن بزيع از امام رضا(ع )نقل مى كند كه فرمود:
خدا را در درگاه ستمگران ، كسانى است كه برهان و رهنمودهاى خويش را به وسيله آنها درخشان و نـورانـى مـى سـازد. آرى خداوند متعال چنين كسانى را از چنان تمكّنى برخوردار مى نمايد كه بـتـوانند در مقام حمايت از اولياءاللّه ، شرّ و ستم ظالمان را از آنان دفع نمايند و امور مسلمانان را به وسيله آنان به صلاح مى آورد.
ايـن گـونـه اشـخـاص ، پـنـاهـگـاه مـسـلمـانـان در بـرابـر عـوامـل زيـانـبـار هـستند و همه شيعيان نيازمند به آنان روى مى آورند و مؤ منان در سايه مساعى و مراقبت هاى ايشان ، از بيم و هراس ، ايمن هستند… .
شـهـيـد ثـانـى ضـمـن نـقل اين روايت و پس از بيان علّت نزديك شدن برخى علما به سلاطين مى افـزايـد:
بـا چنين توجيهى مى توان ميان رواياتى كه ورود در كار سلاطين را نكوهش ‍ مى كند و احاديثى كه ارتباط با سلطان و اهل دنيا را تجويز مى نمايد، جمع كرد.(۱۰۱)
پرسش
۱ ـ جايگاه فقه و فقها را با توجه به آيه ۱۲۲ سوره مباركه توبه بيان كنيد.
۲ ـ نقش عالمان دينى در حفظ و گسترش علوم اسلامى چيست ؟ ۳ ـ مـهم ترين عامل موفقيّت پيشوايان دينى در تبليغ دين و جذب مردم به آن چه بود؟ توضيح دهيد.
۴ ـ چرا يك رهبر و عالم دينى بايد زاهد و غير وابسته به دنيا و زخارف دنيوى باشد؟ ۵ ـ نقش عالمان دينى را در جنبش ها و نهضت هاى شيعى به اختصار بيان كنيد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی