Print Friendly, PDF & Email

 

 

سایت ساجد – وقتی سخن از موسس تنها انقلاب اسلامی در قرون گذشته به میان می آید، نام درخشان “روح الله موسوی الخمینی” به چشم می خورد. شخصی که توانست با تفکرات خود، شرق و غرب را به زانو در بیاورد. اما همین شخص که تمام قدرتهای جهانی را به سخره گرفت و در عصر استبداد و استکبار، حکومت اسلامی را تاسیس کرد، در مقابل یک قشر، سرش را به پایین می اندازد و در مقابل عظمت معنوی و جایگاهشان احساس حقارت و یاس می نماید. امام خمینی در چندین جمله متعدد، تنها در مقابل یک قشر خود را حقیر می شمارد؛ گرچه این منش، ناشی از روح بلند ایشان است اما بیان این سخن که “من در مقابل شما احساس حقارت می کنم”، نسبت به علما و فضلا و عرفا و دانشمندان مطرح نشده است. نسبت به هیچ جایگاه و مرتبه فقهی و علمی مطرح نشده است بلکه این رهبر بزرگ خود را در مقابل جوانانی که برای اسلام خون داده اند و مجاهدت کرده اند، حقیر می شمارند.

 تاریخ، مثل این جوانان سراغ ندارد

قطعا امام خمینی، این رهبر بزرگ اسلامی نه اهل شعار دادن بود و نه تملق. هر گاه سخنی را بیان فرمودند جز حق و حقیقت نگفتند. پس چه روحیه و منشی، چه رفتار و اخلاقی را در جوانان مجاهد مشاهده کردند، که بارها خود را در مقابل آنان حقیر شمردند و نسبت به آن شخصیت های بی همتا احساس کوچکی می کردند؟ چه اتفاقی در قلوب آن جوانان افتاده بود که پیر جماران، به نورانیت چهره های آنان رشک می برد؟ ایشان در ابتدای شروع جنگ و در همان ماه های اول، برای نخستین بار سخن از شخصیت والای رزمندگان اسلام در طول تاریخ می نمایند و می فرمایند:

” تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانى مثل جوانهاى ایران ما سراغ ندارد و ملتى مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجاى تاریخ- جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود- سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند؟ این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و این طور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزى ارتش و سپاه پاسداران و سایر قواى مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهره‏ هاى نورانى و بشّاش شما، و به این گریه‏ هاى شوق شما حسرت مى‏ برم. من احساس حقارت مى‏ کنم. من وقتى با این چهره‏ ها مواجه مى‏ شوم. و این قلبهائى که به واسطه توجه به خداى تبارک و تعالى این طور در چهره‏ ها اثر گذاشته است، احساس حقارت مى‏ کنم. من غیر از دعا که بدرقه شما کنم چیزى ندارم که به شما بکنم. من چطور به این احساسات خداگونه و به این توجهاتى که شما به خداى تبارک و تعالى دارید، و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بی نظیر شما، چطور من مى‏ توانم از شما ستایش کنم؟ (۱)

 

براى خودم حقارت قائل مى ‏شوم

امام خمینی در صحیفه خود، از شخصیتها، گروه ها و جایگاه های مختلفی در کشور یاد می کنند اما هرگز در مقابل هیچ کدام از آنها چنین سخنانی را بیان نداشته اند. امامی که در سخنرانی کوبنده خود در ایام انقلاب اسلامی، چنان محکم بر علیه حکومت شاهنشاهی و دولت سرسپرده غربی سخنرانی می کنند، بعد از چند سال چه معنویتی را در چهره رزمندگان اسلام می بینند که این چنین در مقابل آن متواضع می شوند؟ آیا امام حتی یکبار شده بود که از کسی بی جهت ستایش بکند و یا برای گروهی، جایگاهی را نسبت بدهند که شایسته اش نباشند؟ در دفاع مقدس چه شرایطی حاکم بود که اما اینطور واکنش نشان می دهند:

“من گاهى وقتى اینها را، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که‏] مى‏ بینم، براى خودم حقارت قائل مى‏ شوم؛ اگر این پاسدارى است که در کنار سنگر نماز شب مى‏ خواند و جانش را در محل خطر قرار مى‏ دهد، اگر این سربازى است که در جبهه جان خودش را در خطر مى‏ بیند و نماز شبش را مى‏ خواند و وصیت مى‏ نویسد- آن طور وصیتها- اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه مى‏ گویم؟ تکلیف ملت هم این است که با تمام این چیزهایى که براى حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه این قواى مسلح که در جبهه‏ ها مشغول فعالیت هستند، با آن هواى گرم و آن ناگواریها، اینها [را] کمک کنند، همه پشتیبان باشند و اظهار کنند پشتیبانى خودشان را به اینها، روح بدهند به اینها. (۲)

 

قبور شهدا و ابدان معلولان، به عظمت روح جاوید آنان شهادت مى‏ دهد

وقتی سخن از تربیت اسلامی به میان می آید، بسیاری از کارشناسان در بین تحلیل های متعدد و مختلف به دام می افتند و نمی توانند راهکاری ساده و روشن بیان کنند اما چه دانشی در قلوب پدران و مادران شهدا ریشه انداخته بود که رهبر کبیر انقلاب اسلامی را اینطور نسبت به مجاهدتهای خود تحت تاثیر قرار می دهند:

“مفتخریم که مادران دلیرى که عزیز از دست داده‏ اند و پدران عزیزى که جوانانشان شهید شده ‏اند آن چنان با ما برخورد مى‏ کنند که گویى عروسى عزیزان و جوانانشان را جشن مى‏ گیرند. و این جانب هر وقت با این عزیزان معظم برخورد مى‏ کنم یا وصیتنامه انسان‏ساز شهیدى را مى‏ بینم احساس حقارت و زبونى مى‏ کنم. اینان سند ایمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند، و قبور شهدا و اجساد و ابدان معلولان، زبان گویایى است که به عظمت روح جاوید آنان شهادت مى‏ دهد، و شکایتى اگر دارند از آن است که به فیض شهادت نرسیده‏ اند و یا در حالى که به ثواب شهادت رسیده‏ اند، مى‏ نالند که چرا نمى‏ توانند براى دفاع به جبهه ‏ها برگردند، و فریاد «جنگ جنگ تا پیروزى» را سر مى‏ دهند.” (۳)

خود را ملامت مى‏ کنم و بر حال خویش تأسف مى‏ خورم

در جایی دیگر وقتی موضوع رشادتهای رزمندگان اسلام را به امام می رسانند، وجود ایشان را بهجت زایدالوصفی فرا می گیرد. آیا صرفا پیروزی در میدان جنگ قلب امام را شاد می کرد؟ آیا اینطور نبود که روحیه حاکم در جبهه ها بود که بیش از هر چیزی مورد توجه امام قرار داشت؟ و در پیامی، اینچنین مجاهدان اسلام را مورد محبت و لطف خویش قرار می دهند و از این موضوع سخن می گویند که ایشان هرگز نمی توانند از عهده ثنا و تشکر مجاهدات رزمندگان اسلام بربیایند؟

“این جانب هر وقت با یکى از این چهره‏ ها رو به مى‏ شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره نورانى‏ اش مشاهده مى‏ کنم احساس شرمسارى و حقارت مى‏ کنم و هر وقت در تلویزیون، مجالس و محافل این عزیزان که خود را براى حمله به دشمن خدا مهیا مى‏ کنند، و مناجات و راز و نیازهاى این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مى‏ نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست نمى‏ گنجند، خود را ملامت مى‏کنم و بر حال خویش تأسف مى‏ خورم. اکنون ملت ما دریافته است که: «کُلُّ یَومٍ عاشُورا وَ کُلُّ ارْضٍ کَرْبِلا». مجالس حال و دعاى اینان شب عاشوراهاى اصحاب سید الشهدا را در دل زنده مى‏ کند.

جوانان عزیزم و فرماندهان محترم، شما توقع نداشته باشید که من بتوانم از عهده ثناى شما و شکر عمل شما برآیم‏.” (۴)

 

از خداوند تعالى ولى نعمت و حافظ امت سپاسگزارم

این امام بزرگ، با شناخت نسبت به روح بزرگ رزمندگان، شهدا و خانواده های آنان، این چنین به مقامات و مراتب معنوی آنها حسرت می خورد. قطعا چنین شناختی از مقام معنوی رزمندگان نیز چنین اظهار نظرهایی را نیز در پی دارد:

” این جانب هنگامى که این جوانان عزیزِ در عنفوان شباب را، که با گریه از منِ عقب مانده تقاضاى دعا براى شهادت مى‏ کنند، مشاهده مى‏ کنم از خود مأیوس و از آنان شرمنده مى‏ شوم و هنگامى که عکسهاى متعدد این شهیدان نورس نورانى را مى‏ نگرم و ارزشهاى انسانى و مقامات الهى آنان، که خود از آنها به مرحله‏ هایى دور هستم غبطه مى‏ خورم و چون به مادران و پدران این جوانان و نوجوانان شهید برخورد مى‏ کنم و آن شجاعتها و شهامتهاى فوق تصور را از آنان مشاهده مى‏ کنم احساس حقارت نموده، به پیشگاه پیامبر بزرگ اسلام- صلى اللَّه علیه و آله- و حضرت بقیه اللَّه- روحى لمقدمه الفداء- به خاطر چنین امتى و پیروانى متعهد و مجاهد تبریک عرض مى‏ کنم و از خداوند تعالى ولى نعمت و حافظ امت سپاسگزارم‏.” (۵)

 ما بازماندگان در حسرت شهادت …

در قسمتی دیگر، امام خمینی آنچه را که در جبهه ها می گذرد و آنچه را که در قلوب رزمندگان اسلام و مردم رخ می دهد را فوق تصور فلاسفه و عرفا و هنرمندان یاد می کنند. از دیدگاه رهبر جهان اسلام، چنین مقامی نه در کلاس درس و اجتهاد و نه در ساختمان های مجلل دانشگاهی و نه در کاخهای مدیریتی حاصل می شود بلکه فقط و فقط باید در خاکریز نبرد با دشمن و در زندگی ساده جبهه ها جستجو کرد:

“ما بازماندگان و عقب افتادگان در آرزوى آن و این باید روز شمارى کنیم و حسرت شهادت و شهید و شهیدپروران این چنانى را، که با ایثار ثمره حیات خود عاشقانه به این شهیدان شاهد افتخار مى‏ کنند، به گور بریم و از شجاعتهاى بى ‏نظیر شهیدان و دوستان اسیر و مفقودشان و آسیب دیدگان و اشتیاق زاید الوصف اینان براى بازگشت به میدان شهادت احساس خجلت و حقارت کنیم. زنان و مردان و کودکان نمونه‏ اى که در زیر بمبارانها و از بستر بیمارستانها سرود شهادت سر مى‏ دهند و با دست و پاى قطع شده بازگشت به جبهه‏ هاى انسان‏ساز را آرزو مى‏ کنند، فوق آنچه ما تصور مى‏ کنیم و فلاسفه و عرفا به رشته تحریر در مى‏ آورند و هنرمندان و نقاشان عرضه مى‏ کنند، مى‏ باشند.” (۶)

آنچه که در این گزارش آورده شد، تنها بخش کوچکی از چندین مورد دیگر در صحیفه امام خمینی است که در خصوص فرهنگ موجود در ۸ سال دفاع مقدس در تفکر ایشان دیده می شود. امروز اگر قرار است نسبت به مقام جامعه ایثارگران، آزادگان و خانواده شهدا کاری صورت بگیرد تنها در حوائج مادی خلاصه نمی شود بلکه مسئولین و مردم، بیش از پیش در مقابل این خانواده های بزرگ، تعظیم کنند.

 تنظیم: میثم امینی

………………………………………………………………………………….

۱- ۱۵ آذر ۱۳۵۹- سخنرانى در جمع پاسداران پادگان امام حسین و ولى عصر

۲- ۱۰ تیر ۱۳۶۰- سخنرانى در جمع روحانیون تهران

۳- ۲۱ بهمن ۱۳۶۰- پیام به ملت ایران به مناسبت چهارمین سالگرد پیروزى انقلاب

۴- ۱۰ فروردین ۱۳۶۱- پیام به فرماندهان نظامى و تجلیل از رشادتهاى رزمندگان در عملیات فتح المبین

۵- ۲۱ بهمن ۱۳۶۱- پیام به رزمندگان و ملت ایران

۶- ۶ شهریور ۱۳۶۲- پیام به ملت ایران و تجلیل از مقام و منزلت شهیدان

 

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet