Print Friendly, PDF & Email

 

نویسنده: اصغر طاهرزاده

دسته‌بندی: امام حسین(ع)، کربلا،

شرح این متن در جلسه شنبه (۹۴/۷/۲۵) توسط استاد انجام گردیده است

 

باسمه تعالی

 

نگاه تاریخی اصحاب امام حسین(ع)به زمانه‌شان را در گفتار آن‌ها می‌توان جستجو کرد. آنگاه که مثلاً حنظله بن اسعد شبامی در آخرین مراحل جنگ خطاب به کوفیان می‌گوید: «ِیا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ یَا قَوْمِ لَا تَقْتُلُوا حُسَیْناً فَیُسْحِتَکُمْ اللَّهُ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏ ثُمَّ تَقَدَّمَ فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ رَحِمَهُ اللَّه‏» (الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، ج‏۲، ص: ۱۰۵) اى مردم بیم دارم امروز هم کارى کنید که مانند روز احزاب به آسیب مبتلا گردید. امروز از اراده‌ی شوم خود دست بردارید تا فرداى قیامت به عذاب خدا معذب نشوید اى مردم خون حسین(ع) مریزید تا در نتیجه از شکنجه‌ی خدا آسوده باشید و بدانید دروغ نمى‏گویم زیرا ثابت است آدم دروغگو زیانکار است. پس از این به آهنگ پیکار برآمده شهید شد.

حنظله آنچنان در روحانیت امام غرق بود که جنگ و رعب و تنعمات این جهان نتوانست او را از امام جدا کند و هر دو در یک کوی در زمین کربلا خوابیدند تا دعای او که خواست پیوستگی او در بهشت با امام اش بیشتر از این جهان باشد و امام برای اجابت آن‌ دعا آمین گفت، محقق شود. زیرا او راز وحدت روح را می‌شناخت و معجزه‌ی اتحاد روان‌ها را تجربه کرده بود که چگونه اگر انسان از خودبینی و خودخواهی و خودپرستی رها شود زمینه‌ی حاصلخیزیِ روح او، راه او را به سمت روح‌های بزرگی چون حسین(ع) می‌کشاند. چیزی که اصحاب حسین(ع) به‌خوبی درک کردند و توانستند در کنار امام آن صحنه‌ها را به‌دست بشر به ظهور برسانند.

معجزه‌ی چشم‌پوشیدن از خود، به ظهوررسیدن هدف بزرگی است که تا حال در حجاب بود. وقتی آن هدف بزرگ به زیبایی تمام ظهور کرد از آن به بعد اگر همه‌ی شمشیرهای عالم جمع شوند تا این پیوند را قطع نماید، نمی‌توانند. دیگر بیش از آن‌که تیغ‌های برّان کاری بکنند، اینان به همدیگر نزدیک شده‌اند. در محافظت از امامِ خود، نیزه و تیغ کاری نمی‌تواند بکند، تیرها را به جان می‌خرد تا به امام اصابت نکند. این پروانه‌ها دیگر از سوختنِ بال و پر خویش هیچ پروایی ندارند. زیرا ماوراء پر و بال با امام ارتباط پیدا کرده‌اند. اتحاد روح‌ها چه معجزه‌هایی دارد.

زندگی در کاخ فناناپذیر در دنیا

اصحاب امام حسین(ع) پاداش اطاعت خود از خدا را تا رسیدن به میدان کربلا گرفتند. حتی آن‌هایی که غلام حبشی بودند که امام سجاد(ع)در وصفشان فرمودند: «اِنَّ اللَّهَ خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّهَ لِمَنْ أَطَاعَهُ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِیّا»(المناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۱۵۱) یکی از خصوصیات یاران امام حسین(ع) آن است که متوجه شدند در دنیا کاخ فناناپذیری هم هست که می‌توان در متن دعوت به خدا و مبارزه با دشمنان خدا در آن زندگی کرد. مثلعمادبن ابی سلامه دالانی همدانی که در سه جنگ جمل و صفین و نهروان در کنار علی(ع)در راستای دعوت به حق و مبارزه با دشمنان خدا حضور داشت و این زندگی را در کنار امام حسین(ع) ادامه داد تا در کربلا شهید شد.

از امیرالمؤمنین(ع) وقتی حضرت به سوی بصره حرکت می‌کردند پرسید: یا امیرالمؤمنین! وقتی بر طلحه و زبیر و عایشه وارد شدی چه خواهی کرد؟ حضرت فرمودند: آن‌ها را به خدا و اطاعتِ از او دعوت می‌کنم. پرسید اگر نپذیرفتند، فرمودند: با آن‌ها جنگ می‌کنم. عماد بن ابی سلامه گفت: پس در این صورت آن‌ها هرگز بر تو غلبه نخواهند کرد و بر دعوت کننده به حق چیره نخواهند شد. زیرا او می‌دانست کاخی که از ویرانی به کلّی بر کنار و همواره در سلامت است. «حق است و دعوت به حق» که هرگز مرور زمان و تغییر اوضاع آن را ویران نمی‌کند و دشمنان اسلام نمی توانند محاسبات آنها را به نفع خود تغییر دهند.

تمام کوشش عمار و عمارها آن است که با حضور در جبهه‌ی حق از کاخ فناناپذیری که در دنیا می‌توان به‌دست آورد، غفلت نکنند.

تن تازه بپوشید

دو برادر به نام سیف بن حرث بن سریع و مالک بن عبداللّه – که از طرف مادر برادر بودند- اشک‌ریزان به طرف امام آمدند و اجازه‌ی جهاد خواستند. حضرت علت گریه‌ی آن‌ها را پرسیدند. عرض کردند: «جعلنا اللّه فداک! لا و اللّه ما على أنفسنا نبکی و لکنّا نبکی علیک‏ نراک قد احیط بک و لا نقدر على أن‏ نمنعک‏. فقال (ع)فجزا کما اللّه یا ابنی اخی بوجد کما من ذلک و مواساتکما إیای بأنفسکما، أحسن جزاء المتقین. ثم استقدم الفتیان الجابریان یلتفتان الى حسین (ع) و یقولان:السلام علیک یا ابن رسول اللّه، فقال: و علیکما السلام و رحمه اللّه. فقاتلا حتى قتلا ‏».(مقتل الحسین، ابومخنف، ص ۱۵۱) خدا ما را فدای تو گرداند. به خدا قسم برای خود گریه نمی‌کنیم. ولکن چون می‌بینیم شما را دشمن محاصره کرده و ما بیشتر از یک جان نداریم که با آن از شما دفاع کنیم، اشک می‌ریزیم. حضرت(ع)فرمودند: خداوند پاداش شما را بدهد ای فرزندان برادرانم به جهت این دلسوزی و مواساتی که با من دارید. پاداش نیکویی که خداوند به متقیان می‌دهد

اینان اشک را بدرقه‌ی جان خود کردند تا گواهی دهند در مسیر دفاع از اسلام و امام هرچه نثار کنی کم است. لذا خون دل خود را با اشک چشم سیراب کردند تا مشمول دعای رهبرشان شوند، در نیکوترین پاداش یعنی پاداش متقین. آری تنها چنین جبهه ای است که امروز می‌تواند در مقابل جبهه‌ای بایستد که در فریبکاری بزرگ به جنگ جبهه‌ی حق آمده است. تنها در این شرایط پیچیده جبهه‌ی پاکدامنان پرهیزکار است که جان‌فشانی آن‌ها به ثمر می‌رسد و حرکت توحیدی را در این تاریخ از بن بست خارج می‌کند.

اینان نشان دادند به جای زندگی در تنهاییِ خودبینی، باید با دیدن امام خود، میدان نبرد و انقلابی‌گری را انتخاب کرد و در میان گرد و غبار و خستگیِ جنگِ با استکبار، همواره نظر به آینده ی درخشانِ پیروزی حق بر باطل انداخت و در حیات ابدی چنین مورد خطاب قرار گرفت.

به معراج برآیید چو از آل رسولید             رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید

چو پروانه جانباز بسایید بر این شمع               چه موقوف رفیقید چه وابسته بندید

از این شمع بسوزید دل و جان بفروزید           تن تازه بپوشید چو این کهنه فکندید

 

راه گشوده به سوی انسان‌های بی‌نام و نشان

از جمله یاران بی سر و صدای امام حسین(ع) شبیب بن عبداللّهاست که هم مفتخر است به صحابه ی پیامبربودن، و هم در تمام جنگ‌های حضرت علی(ع) با مخالفان حضرت، همراه آن حضرت است و هم در کربلا در همان حمله ی اول در پیش از ظهر روز عاشورا شهید شد تا روشن کند چگونه انسان‌های بی‌نام و نشان می‌توانند در مسیر اخلاق و صفا و وفا تا قله‌ی کمال انسانی اوج بگیرند. انسان اگر در صف نام آوران مشهور نباشد ولی راه خدا را درست انتخاب  کند و تنها به وظیفه‌ی خود در مقابل خدا و طلب رضای او فکر کند، در سخت‌ترین شرایط و با هر وضعی روبه رو شود، بهترین انتخاب را خواهد کرد. هرچند به ظاهر کار او در مقایسه با کارهای چشم‌پرکن به چشم نیاید، ولی او به برکت کرامت‌های انسانی اش به رضوان الهی نایل خواهد شد که از همه ی بهشت ها بالاتر است. زیرا ذیل دیانت الهی هرکس قادر است به سعی خود و در حدّ استطاعت خود سودمند و راست و درست باشد، هرچند در گمنامی به سر برد و کارهای به ظاهر فوق العاده از او سر نزند، ولی کارهای به ظاهر کوچک را نیکو انجام می‌دهد.

شبیب بن عبداللّه: از میان هجده هزار شیعه‌ی کوفه و چهل هزار صنادید کوفه، راه دفاع از امامِ خود را انتخاب کرد و آنان را به ننگ و خودخواهی‌هایشان واگذاشت و به ما پیام داد یک انسان ساده و بی سر و صدا چه راهی را باید انتخاب کند تا بتواند در کوی شهیدان بیارمد.

«السلام علیکم ایّها الربانیون» که بهترین عقیده را یافتید و در بهترین منزل‌های عالم معنا جایگزین شدید. زیرا انسان در منزلگاه عقیده‌ی خودجای دارد و هرکس را باید در کوی عقایداش جستجو کرد و منزلگاه انسان‌های ربانی که به آستانه‌ی پروردگار خود، خود را رساندند را باید در نزد پروردگارشان یافت.

عمروبن قرظه انصاری خزرجی: شخصیت بزرگ زاده ای است. پدرش فاتح مُلک ری است. خود او نماینده‌ی امام حسین(ع) در مذاکراتی بود که حضرت با عمرسعد داشتند، سخنان را ردّ و بدل می‌کرد. در روز عاشورا وقتی دیگر چند نفر از یاران امام باقی نمانده اند، از امام اجازه‌ی جهاد خواست و به مبارزه پرداخت و در رجزخوانی خود می‌گفت: اگر خانه ای در این دنیا از دست بدهم، خانه‌ی من و خون قلبم در کنار حسین(ع) برپا است. پس از یک ساعت نبرد، متوجه شد به سوی امام تیراندازی میشود، برگشت و در جلوی روی امام(ع) قرار گرفت، تیرها را با پیشانی و سینه می‌گرفت تا صدمه‌ای به امام وارد نشود، در حدّی که بدنش سوراخ سوراخ شد، نگاهی به امام کرد و پرسید: «أَوَفَیْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ»؛ آیا به وظیفه‌ام عمل کردم و وفا نمودم؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِی فِی الْجَنَّهِ»؛ آرى، تو پیشاپیش من به بهشت خواهى رفت. با شنیدن این کلام غرق سرور و شادى شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.   

این شهید از همان قوم خزرج از اهالی مدینه است که ۶۰ سال پیش، با رسول خدا(ص) عهد بستند که از آن حضرت با تمام وجود دفاع کنند و اکنون به همان معاهده از طریق این شهید جوان در سرزمین کربلا وفا شد تا مدینه ای دیگر جهت حیات مجدد اسلام شروع شود تا مدینهُ‌النّبی(ص)از جمود رها گردد و در مدینهُ‌الحسین(ع) راه اُنس با آسمان دوباره گشوده شود.

علی(ع)مدینه را در کوفه بنا کرد و فرمود: «أَنَّ دَارَ الْهِجْرَهِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا» ( نهج البلاغه ی مرحوم دشتی، ص ۲۷۱)مدینه مردم اش را از خود راند و مردم نیز در آن شهر نماندند. حال امام حسین(ع) مدینه را در کربلا بنا نمود و این شهید جوان با صدها فرسخ فاصله از مدینه و مرور ده‌ها سال از آن دوره و آن معاهده و با رفتن آن مردان و در تنهاییِ خود، خود را تنها نمی‌بیند و هماهنگ با آن مردان که با رسول خدا(ص)عهد بستند، برای تجدید مدینه‌ای در عرش به رهبری امام حسین(ع) قد عَلَم کرده و این طور رجز می‌خواند: «قراردادهای اوس و خزرج آگاهند که من در تعهدِ نگهداری از رسول خدا(ص)کوتاهی نکردم». زیرا می‌داند وفاداری به رسول خدا(ص)باوفاداری به خانواده ی آن حضرت، به کمال خود می‌رسد.                                             والسلام

 
نمایش نسخه چاپی
 

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet