Print Friendly, PDF & Email
 

انقلاب، نظام و جامعه اسلامی اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب ها و موانع، حرکت تکاملی و رو به توسعه آن را سد می کنند و تحقق اهداف آن را به تأخیر انداخته، یا ناممکن می سازند. شاید به تعداد اهدافی که هر انقلاب و جامعه و حکومت دنبال می کند بتوان آسیب ها و موانعی را پیش بینی کرد.

۱٫ چرایی آسیب شناسی انقلاب اسلامی
در مسیر تولد و رشد هر پدیده ای، ممکن است آسیب ها و آفت هایی بروز کند و از تحقق یا استمرار آن جلوگیری نماید؛ از این رو اگر پدیده ای بخواهد ایجاد گردد یا دوام پیدا کند، باید علاوه بر وجود مقتضی، مانع یا موانعی وجود نداشته باشد. موانع همان آسیب ها و آفتهایی هستند که اگر زدوده نشوند، ادامه حیات آن پدیده را با مشکلات جدی روبه‌رو می سازند. انقلاب، نظام و جامعه اسلامی هم اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب ها و موانع، حرکت تکاملی و رو به توسعه آن را سد می کنند و تحقق اهداف آن را به تأخیر انداخته، یا ناممکن می سازند. شاید به تعداد اهدافی که هر انقلاب و جامعه و حکومت دنبال می کند بتوان آسیب ها و موانعی را پیش بینی کرد.
در نخستین هفته ها و ماه های پیروزی انقلاب اسلامی، مضمون و محتوای عمده غالب تحلیل ها و سخنرانی ها و نوشته ها، حکومت طاغوت را نقد و نفی می کرد که امری طبیعی بود؛ هم بدین علت که پیش از آن، استبداد حاکم اجازه نمی داد تا ملت آن چه را در اعتراض به زشت کاری ها و تباهی های آن حکومت در دل داشته، به زبان آورد و با پیروزی انقلاب آن بغض فرو خورده دو هزار و پانصد ساله ترکید و مردم آن چه را در دل داشتند، بیان کردند؛ هم به این علت که انقلاب، تازه آغاز شده بود و جامعه در آستانه دوران تازه ای قرار داشت، هنوز راهی طی نشده بود و زمانی نگذشته بود تا بتوان درباره عملکرد، نتایج و دست آورد های انقلاب و نیز آسیب ها و آفات سخن گفت. در آن زمان سخن ها بیشتر حول واقعیت های گذشته و آرمانهای آینده دور می زد. اما امروز پس از سی سال، علاوه بر آرمان ها، از واقعیت های انقلاب هم می توان سخن گفت و می باید گفت.[۱]
آن چه در این زمینه در این مقطع از حیات انقلاب باید مورد توجه قرار گیرد، آفات و آسیب هایی است که انقلاب را تهدید می کند. البته مقوله آسیب شناسی مقوله تازه ای نیست و همواره به صورت ضمنی و یا صریح در بیانات و اعلامیه های رهبران انقلاب مطرح شده است.[۲] با این وجود با تحولات و فراز و فرود ها در مسیر انقلاب، ضرورت توجه به مباحث آسیب شناسی بیشتر احساس می شود.
ممکن است تصور شود که سخن گفتن از آسیب های انقلاب، نشانه ضعف انقلاب است و یا موجب ضعف آن خواهد شد. اما این تصور درست نیست؛ زیرا اگر فرضاً انقلاب ضعفهایی داشته باشد، که مسلماً خالی از ضعف نیست، در آن صورت بیان آن ضعف ها و توجه به آفات و آسیب ها و بررسی آن ها بیشتر به سود انقلاب است تا سخن نگفتن و سکوت و بی توجهی. شناخت ضعف ها و آسیب های قطعی یا احتمالی، می تواند مقدمه ای برای چاره اندیشی و علاج باشد و آسیب شناسی انقلاب از این حیث، نه تنها امری منفی و مضر نیست بلکه مفید و ضروری است. به طور کلی نیز این نکته صحیح است که هر موجود زنده ای که جرأت و جسارت و همت داشته باشد که به ضعفها و معایب خود توجه کند، از موجود دیگری که از شدت ضعف ها و عیوب خود بیمناک است، قدرتمند تر است. بنابر این گریز از بررسی ضعفها و آسیب ها و غفلت از آفات و عوارض، خود ضعف بزرگی است که می تواند منشأ مشکلات و معایب بیشتری باشد و علاج و رهایی را سخت تر نماید. “[۳]

۲٫ مفهوم شناسی
آسیب شناسی؛[۴] یعنی شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری که به وجود آمدن و تداوم حیات آن ها می تواند فرآیند تحقق اهداف هر نظامی (سیستمی) را متوقف و یا به صورت محسوس، کُند نماید[۵]
آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران، به معنی بررسی واقع بینانه مشکلات، اشکالات، انحرافات، آفات، تحریفات و موانع رشد و کمال انقلاب اسلامی است. مراد از آسیب ها و آفات، اموری هستند که می توانند دستیابی انقلاب اسلامی را به آرمان ها و اهداف خود، کُند یا ناممکن سازند. این بدین معنی است که غایت و آرمان نهایی انقلاب اسلامی ایران ـ در سال ۱۳۵۷ ـ فقط سقوط یک رژیم سیاسی و جایگزینی رژیم سیاسی دیگر نبوده که با تحقق آن، انقلاب پایان یافته باشد، بلکه آرمان هایی بلند و متعالی پیش روست که این تحول سیاسی می تواند پس از بیست سال تحقق آن ها باشد.[۶]

۳٫ مفروضات بحث آسیب شناسی
۱-۳) انقلاب، لااقل در مقام تشبیه، یک موجود زنده پویا و متحرک است. این موجود زنده یک سلامت دارد که مفروض است؛ یعنی می دانیم اگر چنین باشد سالم است و اگر چنان باشد ناسالم. در مقابل، اگر انقلاب به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته شود و آن را یک سلول در پیکر میلیارد ها سلول در نظر بگیریم که یک روند طبیعی دارد، نوسانی و زیر و زبری دارد، در آن صورت نمی توان گفت انقلاب سالم است یا بیمار. یک حرکت جبری تاریخی حاکم است و دیگر خوب و بد یا سلامت و بیماری ندارد. با این پیش فرض دیگر جایی برای بحث آسیب شناسی نمی ماند؛ یعنی فرض این است که سلامت و بیماری وجود ندارد تا ضرورتی برای شناسایی آسیب های آن وجود داشته باشد.[۷]
۲-۳) انقلاب به صورت یک موجود زنده بالنده تصور می شود که یک هدف مطلوب دارد و به سوی آن حرکت می کند. اگر توفیق بالندگی و حرکت به سوی هدف را پیدا کرد و به آن رسید، این انقلاب، انقلابی سالم و مطلوب است و اگر مانعی برای حرکتش پیدا شد و در جا زد یا عقبگرد کرد و آفت زده شد، انقلاب بیمار و آسیب دیده است. انقلاب به عنوان یک موجود محرک و پویا، باید حرکت کند و تکامل پیدا نماید. برای رسیدن به این کمال مطلوب، شرایطی لازم است و البته ممکن است موانع و آسیب هایی هم در راه وجود داشته باشد.
۳-۳) مبحث آسیب شناسی انقلاب اسلامی به دلیل هویت مذهبی آن، از طریق مبانی و تعالیم دینی، قابل تحقیق است. به عبارت دیگر، از طریق معرفت درون دینی می توان به فهم جامعی از آسیب های جدی انقلاب نایل گشت. البته مشکلی که در این راه وجود دارد، فقدان جامعه شناسی دینی مبتنی بر بازخوانی آموزه های مذهبی است.[۸]
۴-۳) آسیب شناسی یک موجود ـ ‌چه انقلاب، چه انسان، لزوماً به معنای شناسایی آسیب های موجود نیست و آن چه به عنوان “آسیب شناسی انقلاب، مطرح می شود نیز لزوماً به معنی تحقق و وقوع آسیب نیست. در مقوله آسیب شناسی باید آسیب های ممکن بررسی شود؛ آن چه موجود است و آن چه ممکن است بعداً پیش بیاید.
۵-۳) امروزه تلاش رسانه ای گسترده و محاسبه شده ای صورت می گیرد تا یا پایان انقلاب را اعلام کنند یا انقلاب را از کار افتاده، پیر، ناتوان و در راه مانده جلوه دهند و این در حالی است که انقلاب در سن بیست و پنج سالگی، در عنفوان جوانی خود و رو به آینده است.[۹]
۶-۳) توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف نهایی از بررسی ها و پژوهش های آسیب شناسانه،‌ دفع و رفع خطراتی است که ممکن است انقلاب را تهدید کنند، خود آسیب شناسی هم ممکن است دچار افراط و تفریط، ساده اندیشی، غفلت و یا تک بعدی دیدن برخی مسائل شود و یا دچار آفت و حتی تبدیل به یک تهدید شود. باید در هر مطالعه آسیب شناسانه، چارچوب ها و شاخص ها مورد مطالعه و تأمل قرار گیرد تا بتوان به اتقان و درستی نتیجه ای که حاصل می شود، اطمینان یافت.
بنابر این در بررسی آسیب ها و آفات انقلاب اسلامی، باید از آسیب ها و انحرافاتی که خود مقوله آسیب شناسی را تهدید می کند، احتراز کنیم. همان گونه که در آسیب شناسی بدن یک موجود زنده ممکن است به آزمایش ها و اقدامات نسنجیده ای دست بزنیم که برای موجود آسیب ساز باشد، به همین ترتیب در آسیب شناسی انقلاب نیز باید مراقب آسیب ها و آفات احتمالی آن باشیم.[۱۰]

۴٫ آسیب شناسی فرهنگی: آندلُسِیزه کردن جامعه
در تحولات اجتماعی پس از نقش محوری خواص، نخبگان، اندیشمندان و نیز حاکمان، نقش توده ها و حمایت و پشتیبانی ملی آنان تأثیر گذار و در صف اول این حرکت، حضور مؤثر نسل جوان جامعه چشمگیر است.
بیداری، آگاهی و حرکت نسل جوان یک کشور یا جامعه و یا برعکس، خواب آلودگی و غفلت آنان، در پیروزی و شکست آن کشور یا جامعه نقش مهمی ایفا می کند البته در مقام علت یابی یک پیروزی یا شکست باید به عوامل گوناگون توجه کرد.
در تحولاتی که نسل جوان یک جامعه به عنوان پیشتاز در آن حضور داشته اند، در صورت فراهم بودن سایر زمینه ها و عوامل، موفقیت و پیروزی همواره با آن حرکت و نهضت قرین بوده است و آن زمان که حضور مؤثر و آگاهانه نسل جوان کم رنگ شده است، معمولاً حرکت ملی و تحول اجتماعی دچار انقطاع و توقف و رکود شده است. در این رابطه می توان به دو نمونه اشاره کرد؛ یکی در تاریخ انقلاب اسلامی و حیات جمهوری اسلامی ایران و دیگری در تاریخ کشورهای اسلامی؛ که یکی مثبت و دیگری منفی است:
دوران ۸ سال دفاع مقدس، زیباترین و پیروزمندانه ترین صحنه حضور جوانان در تعیین تاریخ یک ملت بوده است. جامعه و نظام نوپایی برآمده از انقلاب با ایثار و گذشت آگاهانه جوانانش توانست کیان و مرز و بوم خود را در مقابل انواع گوناگون تهاجمات حفظ کند و در مسیر رشد و تکامل قرار گیرد.
آن چه در آندلس (اسپانیای فعلی) در سده پانزدهم میلادی به وقوع پیوست، نمونه تلخ و غمباری است که می تواند بهترین گواه اهمیت نسل جوان باشد؛ چرا که در روزگاری که اسلام با سپاهی اندک اما متشکل از سربازان جوان و فداکار، اسپانیا را تا سلسله کوه های پیرِنه (مرز های فرانسه) فتح کرد، آن چه ذهن معاندان بسط فرهنگ اسلامی را به خود مشغول ساخت، از پای در آوردن بازوهای این نظام تازه شکل گرفته بود و به این منظور نوک پیکان تهاجم آنان نه به سوی خزانه های کشور اسلامی بود و نه حاکمان اسلامی، بلکه به سوی جوانان سرزمین اندلس بود.[۱۱]
طرح جامع دشمنان حکومت اسلامی اندلس دارای ابعاد و محور های گوناگون بود که مهم ترین آن ها عبارت اند از:
۱-۴) اعزام مبلغان مسیحی به بهانه های مختلف سیاسی، تجاری، ‌فرهنگی و… تا در اجتماعات و بین مردم شروع به ایجاد تشکیک در دین اسلام بنمایند.
۲-۴) ایجاد چهار دانشگاه بزرگ در پایتخت اندلس با اساتید مسیحی، که برای تحصیل رایگان جوانان مسلمان تأسیس شده بود. بدیهی است برنامه ریزیهای صورت گرفته به صورت مستقیم و غیر مستقیم در جهت دهی به افکار جوانان مؤثر بود و به گونه ای آرام و تدریجی به سوی پایه های اعتقادی آنان نشانه رفت. در کنار تأسیس این چهار دانشگاه، دانشگاه اسلامی پایتخت رو به ضعف و تعطیلی نهاد.
۳-۴) برای جلوگیری از تفریحات سالم جوانان مسلمان، پارکهایی ساخته شد و عده ای از دختران، که برای این کار سال ها تعلیم دیده بودند، در آن ها رها شدند. جوانانی که تا چندی قبل، اوقات فراغت خود را به تمرین تیر اندازی، سوارکاری، شمشیر زنی و مباحث علمی می پرداختند، به طرف این پارک ها هجوم برده و با دختران مسیحی سرگرم شدند.
۴-۴) کلوپ های شبانه مجللی ساخته شد که زنان و دختران به عنوان پیش خدمت از مهمانان پذیرایی می نمودند. نکته جالب این که این کلوپ ها، تمام شب به طور رایگان آماده پذیرایی جوانان بود.
۵-۴) با خرید باغ های انگور پایتخت، محصولات آن به صورت شراب درآمد و رایگان در اختیار جوانان مسلمان مشغول به تحصیل در دانشگاه ها قرار داده شد.
این برنامه ها همراه با سایر اقدامات اقتصادی و تجاری و با وجود ضعف حکومت مرکزی اسلامی، توانست قبح گناه را در نظر جوانان مسلمان بشکند و آنان را گرفتار مسائل ضد اخلاقی و ضد دینی کند.
نیتجه این تلاش ها آن بود که از اسپانیای مسلمان، یک طبل توخالی ساخته شد که با هجوم ارتش صلیبی، کنگره های عمارت آن فرو ریخت و نزدیک سه هزار مسلمان، که بر عقاید خود پایبند بودند، در دادگاه تفتیش عقاید محکوم به سوزاندن شدند و یک میلیون زن و مرد و کودک مسلمان به دستور یکی از ارباب کلیسا از دم تیغ گذشتند و بقیه نیز از آن سرزمین رانده شدند.
در تاریخ معاصر ایران، آن گاه که دشمنان، استقبال جوانان را از نهضت مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، قیام میرزا کوچک خان جنگلی و یا مانند این ها و همچنین نهضت های اسلامی برخاسته از متن مردم در گوشه و کنار کشور مشاهده کردند، بر آن شدند که برای همیشه این پتانسیل عظیم مردمی را از میان بردارند. لذا رواج مواد مخدر، اعتیاد، آزادی روابط دختر و پسر، کلوپ ها و پارتی ها، اشاعه بی بند و باری، پخش و تکثیر فیلمها و نوار های مبتذل، مجله های سکسی، خرید و فروش شراب و آلات قمار، به عنوان دستور کار، مورد اجرا قرار گرفت. در این میان، بخشی از جوانان که تا حدی روح آزادی خواهی و بیداری فطری خود را حفظ کرده بودند و برای نجات جامعه خویش تلاش می نمودند، به زندان ها افکنده شدند. شاید بتوان گفت آن چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در این حوزه صورت گرفت، تلاش برای تکرار تاریخ تلخ و دردبار اندلس بود.
با دقت در حوادث تاریخی مشاهده می کنیم سیاست رواج ابتذال در طول یک نسل می تواند انقلابی را که با اکثریت قاطع توده (تاریخ فتح اندلس) به پیروزی رسیده است، بدون هیچ درگیری، تسلیم صاحبان قدرت کند.
در جوامع امروزی، به ویژه در جوامعی مانند جامعه جوان ایران اسلامی، پروژه آندلسی کردن و تخریب فرهنگی در قالب های پیچیده و پر زرق و برق و گمراه کننده انجام می شود. فعالیت های فرهنگی مطبوعاتی (حرکت های انحرافی در هفته نامه ها، ماهنامه ها و…)؛ ترویج عرفان های کاذب؛ اشتراک دوستان جهانی و ارسال مجله های مختلف غالباً مبتذل از آن سوی مرز ها به طور رایگان برای جوانان؛ ارسال گرین کارت های موقت و کشیدن جوانان به خارج از کشور و اغلب وارد شدن در باند های مافیایی؛ توزیع تصاویر مستهجن و ضد اخلاقی در قالب های گوناگون؛ رواج و گسترش گروه های رپ، هوی متال، و… و امثال آن، که اغلب بدون محتوا و دارای یک سری آداب خارج از شئون انسانی است؛ از جمله این راه کار های ضد فرهنگی و گمراه کننده هستند. اینک نیز با گسترش فن آوری اطلاعات و عدم کنترل دقیق اینترنت، سایتهای گوناگون فعال شده اند. بسیاری از حرکت های خزنده فرهنگی دیگر؛ مانند رواج ایسم ها و مکاتب گوناگون، با استفاده از ضعف آگاهی های نسل جوان، به طرح مسائل مبهم و ایجاد شک و تردید در اعتقادات و ارزش های دینی و ترویج شبهات و… می پردازند که مقابله با آن ها نیازمند درک و آگاهی صحیح جوانان، هوشیاری و اقدام به موقع مسئولان و متولیان و حضور فکری و فرهنگی اندیشمندان و نخبگان فکری برای پاسخ گویی به پرسش های نسل جوان و شبه زدایی از اذهان است تا تاریخ تلخ اندلس تکرار نشود.
۵٫ آسیب شناسی سیاسی، اجتماعی: بالکانیزه کردن جامعه و کشور
یکی از آسیب هایی که در ابعاد سیاسی و اجتماعی، انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را مورد تهدید قرار می دهد، تهدید وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور است که در این نوشتار از آن به “بالکانیزه شدن “[۱۲] یاد شده است.
۱-۵) وحدت رمز پیروزی انقلاب اسلامی؛ از آن جا که وحدت و همدلی فرزندان این مرز و بوم، در پرتو اندیشه و رهبری دینی، رمز پیروزی انقلاب اسلامی بوده است؛ لذا با برپایی نظام سیاسی برآمده از این انقلاب، مقوله وحدت ملی که از جمله مقولات اساسی و حیاتی بوده، از اولین روزهای پیروزی انقلاب، مورد توجه جدی رهبران و نخبگان جامعه قرار گرفت. وحدت ملی از عناصر کلیدی امنیت ملی به شمار می آید؛ لذا رهبران انقلاب همه گروه ها و آحاد ملت را به وحدت، همدلی و مهربانی با یکدیگر دعوت کرده و پیوسته از وحدت به عنوان یکی از نیاز های ضروری جامعه یاد کرده اند.
یکی از آسیب های جدی و جبران ناپذیر جوامع انقلابی و نهضت ها، عامل تفرقه و اختلاف در جمع وفاداران انقلاب و نظام برآمده از آن است. تاریخ نهضت های صد ساله اخیر ایران، گواه این نظر است. عامل شکست نهضت مشروطیت و نهضت ملی نفت، چیزی جز تفرقه،‌ دو دستگی و نفوذ عناصر بیگانه و فرصت طلب در میان وفاداران به نهضت نبود. سیاست “تفرقه بیانداز و حکومت کن “، به عنوان یکی از شگرد های مؤثر دشمن در ناکام ساختن نهضت ها، در حافظه تاریخی این ملت وجود دارد. این نکته از آموخته های مهم امام راحل ـ رحمه الله ـ در تاریخ این مرز و بوم است و به همین جهت مبارزه با این سیاست، در اولویت دستور کار ایشان قرار داشت.
بر این اساس می توان به دلیل تأکید مکرر و همیشگی امام راحل ـ رحمه الله ـ در زمینه وحدت ملی (وحدت کلمه)، به این نتیجه رسید که؛ وحدت کلمه که در “گفته ها و نوشته های امام ـ رحمه الله ـ ” بیشترین فراوانی را نسبت به سایر واژه ها به خود اختصاص داده است، هم ناظر بر رمز پیروزی و هم معطوف به بقا و تداوم انقلاب و نظام برآمده از آن است و بر عکس، اختلاف و تفرقه، عامل اصلی نفوذ دشمنان و تهدید کننده امنیت و اقتدار ملی و مانع تداوم انقلاب اسلامی است.
اینک در دهه سوم انقلاب با توجه به شرایط داخلی و بین المللی و طرح هایی که از سوی دشمنان عزت و عظمت ایرانی مسلمان، برنامه ریزی شده است و در مقاطع مختلف آثار و علائم آن را مشاهده کرده ایم، حفظ وحدت و استحکام پایه آن بیش از پیش ضرورت دارد. امنیت ملی در گرو وحدت ملی و همدلی و وفاق آحاد ملت، به ویژه نخبگان تأثیر گذار است، البته این به معنی و مفهوم اختلاف نظر و دیدگاه نیست، بلکه منظور تشتت و تفرقه در حوزه اصول و چارچوب ها و محکمات جامعه و کشور است.
بنابر این، اختلاف سلیقه و برداشت در عین حال که برای توسعه و رشد سالم یک جامعه مفید و ضروری است، می تواند جامعه ای را نیز از هم بپاشد و به وحدت ملی آسیب جدی وارد سازد. حالت دوم زمانی است که طرز تلقی های موجود، موازین و شاخص های منافع ملی و مصالح اسلامی را نادیده گرفته، بخواهند خواسته های خود را به هر نحو ممکن و خارج از قواعد پذیرفته شده در قانون اساسی و معیار های اخلاقی و اسلامی به کرسی بنشاند.
۲-۵) وحدت ملی در قانون اساسی؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصول متعدد به اصل وحدت و همبستگی ملی و لزوم احترام به آن اشاره می نماید؛ از جمله: در اصل دوم که در کنار عدل،‌ قسط و استقلال همه جانبه، به همبستگی ملی به عنوان یکی از اهداف عالیه نظام اشاره می کند.
اصل نهم قانون اساسی مقرر می دارد “در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آن ها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند “.
همچنین اصل بیست و ششم قانون اساسی بیان می دارد “احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شاخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساسی جمهوری اسلامی را نقض نکنند.
هیچ کس را نمی توان از شرکت در آن ها منع کرد یا به شرکت در یکی از آن ها مجبور ساخت. ”
غیر از سرزمین و مرزهای جمهوری اسلامی ایران، که فضای حیاتی مردم است و مردم در داخل مرزهای آن احساس وابستگی نسبت به آب و خاک خود می نمایند و همبستگی عمیق و اجتناب ناپذیری را نسبت به یکدیگر احساس می کنند، پایه های اصلی وحدت ملی در قانون اساسی جمهوری اسلامی را می توان دین، مذهب، خط، زبان، تاریخ و پرچم بیان نمود.[۱۳]
در میان پایه های وحدت ملی در جمهوری اسلامی، دین اسلام و مذهب شیعه همواره یکی از پایه های اساسی به شمار می رود. اصل دوازدهم قانون اساسی مقرر می دارد “دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است. ”
از جمله شاخصه های وحدت ملی در جمهوری اسلامی، که می بایست به آن ها توجه نمود تا در صورت تحقق کامل آن ها، وحدت مورد نظر محقق شود، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
ـ از بین رفتن منازعات قومی، سیاسی و مذهبی؛
ـ افزایش اعتماد تمامی اقشار و گروه های جامعه نسبت به نظام؛
ـ از بین رفتن تفرقه در میان نیرو های وفادار به نظام؛
ـ اجماع نظر نخبگان جامعه در خصوص اهداف، برنامه ها و سیاست های کلان نظام؛
ـ همنوایی و همدلی مردم در تصمیم گیری های نظام و از بین بردن مشکلات و موانع؛
ـ پایبندی مردم به اصول، قوانین، ارزش ها و هنجار های نظام اسلامی؛‌
ـ دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود با شرکت در انتخابات و… ؛
ـ رابطه نزدیک مسئولان و مردم.
از جمله موارد مهم مذکور برای تحقق وحدت ملی در جمهوری اسلامی ایران، همنوایی و همدلی مردم و تمامی گروه ها در تصمیم گیری های نظام است.
در جریان انقلاب اسلامی و بعد از آن همواره وحدت کلمه و همدلی و همراهی مردم با نظام اسلامی نتایج مهمی در روند حرکت انقلاب اسلامی به وجود آورده است. همدلی و همراهی مردم باعث شده که این انقلاب از کوران توطئه‌ها و بزرگترین جنگ معاصر که قدرت های بزرگ دنیا طراحی، برنامه ریزی و هدایت آن را بر عهده داشتند به سلامت بدر آید و پس از پیروزی بر دشمنان به سازندگی جامعه بپردازد.
۳-۵) رقابت های سالم سیاسی و انتخاباتی؛ یکی از ویژگی های مهم جمهوری اسلامی ایران، حضور مردم در صحنه مشارکت سیاسی و اجتماعی است که یکی از مهمترین نماد های آن، انتخابات متعدد است.
انتخابات در کشور ما از بارز ترین و برجسته ترین محملهای مشارکت در اداره ‌امور کشور محسوب می شود. اصل ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به انتخابات اختصاص یافته است، بیان می دارد: “در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور،‌ نمایندگان مجلس شورای اسلامی، ‌اعضای شورا ها و نظایر این ها، یا از راه همه پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می گردد. ”
از آن جا که عرصه انتخابات، عرصه رقابت گروه ها، احزاب و جناح های سیاسی است، لازم است چارچوب رقابت ها به صورت دقیق و بر پایه موازین قانونی تعریف شود تا آسیبی به ثبات سیاسی و اجتماعی و وحدت ملی که مؤلفه کلیدی امنیت است وارد نشود.
ضمن آن که تأمین منافع ملی،‌ دارای یک همبستگی مثبت با امنیت ملی و وحدت ملی است. هر چه امنیت ملی و وحدت ملی کشور بالاتر باشد، کشور ما در صحنه بین المللی بهتر می تواند منافع ملی خود را تأمین نماید.
اگر بخواهیم نقش فعالی در جهت تأمین منافع ملی و مصالح اسلامی کشورمان ایفا نماییم و به نفع استقلال و توسعه کشور بهره برداری نماییم باید در داخل کشور ثبات و استحکام لازم وجود داشته باشد. جلب و جذب منافع ملی در گرو ثبات سیاسی کشور است و از عمده ترین راه های تحقق ثبات سیاسی و اقتدار کشور،‌حضور و مشارکت گسترده تمامی اقشار و گروه های جامعه در صحنه سیاسی و از جمله تجلیات بارز این حضور و مشارکت، صحنه انتخابات عمومی است. در صورتی که مردم خود را در سرنوشت و تصمیمات اساسی جامعه سهیم بدانند، باعث خواهد شد تا به جای اصالت دادن صرف به منافع شخصی و گروهی، به منافع عمومی کل کشور نیز توجه و اهتمام داشته باشند. در این میان رقابت سالم انتخاباتی بر نشاط و شور اجتماعی می افزاید و در تنویر افکار عمومی و آشنایی مردم با مواضع و برنامه های احزاب و گروه های سیاسی موثر است. رعایت حدود قانونی و مرز های امنیت و وحدت ملی در رقابت های سیاسی، ‌تضمین کننده انسجام و همدلی فرزندان این سرزمین و تمامیت ارضی آن است و در افزایش میزان مشارکت شهروندان در عرصه های اجتماعی، مانند انتخابات تأثیر مثبت دارد.
۴-۵) بزرگنمایی اختلافات با بهره گیری از عملیات روانی ـ رسانه ای؛ یکی از نشانه ها و ملاک های وجود دمکراسی در یک جامعه، وجود آزادی های قانونی؛ از جمله آزادی بیان و نظر و دیدگاه است که اگر فرد، گروه و جمعیتی یا حزبی با بعضی از اعمال هیأت حاکمه و جناح حاکم مخالف باشد، بدون نگرانی و ترس این نظر مخالف را بیان کند و به انتقاد بپردازد. جالب این جا است که رسانه های غربی که تبلیغات فراوانی مبنی بر وجود این نوع آزادی در کشور های خود به راه می اندازند و به تبلیغ چند صدایی و سیاست چند حزبی می پردازند و برخورد عقاید و دیدگاه های گوناگون را لازمه نشاط و پویایی جامعه معرفی می کنند، وقتی نوبت به کشور هایی نظیر ایران می رسد، آن ها را یا متهم به غیر دمکراتیک بودن می کنند و یا در صورت تضارب آرا و بیان نظرات مخالف، آن را دلیل نارضایتی مردم از حکومت و نشانه ضعف و بی ثباتی و تزلزل آن معرفی می کنند. بدیهی است که در هیچ نظام سیاسی، همه احزاب و جناح و گروه ها و افراد در همه حوزه ها وحدت نظر ندارند و یا با آن چه گروه حاکم انجام می دهد، موافقت کامل ندارند. این اختلاف نظر و رساندن پیام آن به هیأت حاکمه، برای اصلاح امور لازم است متأسفانه در چارچوب طرح “بالکانیزه کردن ” جامعه، حکومت و سرزمین ما، هرگاه مقام، گروه و یا شخصی به انتقاد می پردازد با جنجال رسانه ای گسترده، آن انتقاد به عنوان وجود جنگ و جدال و اختلاف درون حکومت، مورد سوء استفاده قرار می گیرد تا بی ثباتی و تزلزل و عدم استحکام پایه های امنیت و اقتدار ملی را به نمایش بگذارند. به عبارت دیگر، همان دیدگاه های مخالفی که در مغرب زمین نشانه وجود دمکراسی و نشاط جوامع معرفی می شود، در سایر کشور ها به نقطه ضعف تبدیل می گردد.[۱۴]

۶٫ آسیب شناسی اقتصادی: طبقاتی کردن جامعه
۱-۶) پیش درآمد؛ در حوزه آسیب شناسی اقتصادی، با عنایت به شعار محوری عدالت در انقلاب اسلامی ـ که در گفتار دیگری بدان پرداخته شد ـ مقوله فاصله و شکاف طبقاتی در بستر فقر و فساد و تبعیض دارای اهمیت است.
بنابر این مبارزه با ناروایی ها و ناداریی ها و فساد های ناشی از آن در اولویت قرار دارد. با مراجعه به متن جامعه، اهمیت این مقوله، که از مهمترین دغدغه های امروز شهروندان به شمار می رود، تأیید می شود.
اگر سخن از حقوق شهروندی به میان می آید: که به نیکی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه در فصل سوم آن و به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است، باید با نگاهی جامع همه این حقوق را مورد توجه قرار داد و در مدیریت جامعه اولویت ها را لحاظ کرد.
اگر در نگاه خود به مسائل جامعه، انصاف را رعایت کنیم و با مردم، به ویژه اقشار متوسط به پایین، در تماس و با دردهای آنان آشنا باشیم، متوجه خواهیم شد که نیاز مردم جامعه ما، عدالت و ریشه کن کردن فقر و فساد و تبعیض و توسعه ای موزون و عدالت محور است. دعواهای مطرح؛ از جمله دعوای تقدم یک وجه توسعه بر وجه دیگر، دغدغه عموم مردم نیست. مردم در پرتو انقلاب اسلامی،‌ به دنبال آباد کردن دین و دنیای خود بودند. با نام خدا قیام کردند و بر پایه دستورات دین و در چارچوب آن خواهان کشوری آباد هستند. البته این انقلاب یک انقلاب مادی نبود و با رویکرد ها و تئوری های مادیگرایانه نیز قابل تفسیر و تحلیل نیست؛ اما نباید فراموش کرد که اگر احتیاجات اولیه زندگی مردم تأمین نشود و گرفتار نان شب شوند، در آن صورت دین و ایمان آنان در خطر است، چه رسد به کشور و حکومت و رژیم سیاسی و مشروعیت آن.[۱۵]
۲-۶) ابعاد نرم افزاری امنیت ملی و مقوله شکاف طبقاتی؛ در برداشت نوین از امنیت ملی، ضمن تأیید منابع خارجی و فرامرزی تهدیدات علیه یک کشور و بالطبع پذیرش راه مقابله با آنها؛ یعنی به کارگیری ابزار و وسایل نظامی، که همان امنیت سخت افزاری و ضامن امنیت فیزیکی و حفظ مرزهای ملی و کیان دولت و ملت است، بر حوزه های دیگری تأکید می شود که در دو دهه اخیر در سایه تحولات جهانی روز به روز به اهمیت آن ها افزوده می شود، که برخی صرفاً منبع داخلی داشته و برخی منابع مشترک داخلی و خارجی دارند. از جمله این مسائل، موضع رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی، فرآیند ملت سازی و دولت سازی در یک سرزمین، مشروعیت حکومت ها، بحران های قومی، شکافهای طبقاتی و فقر اقتصادی، مسائل محیط زیست و… است که در یک دسته بندی کلان می توان از آن ها به عنوان ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی یاد کرد، که همان امنیت نرم افزاری است. به عبارت دیگر؛ فقدان نگاه جامع در حوزه توسعه همه جانبه و پایدار، ناتمام ماندن پروسه فرهنگ سازی و ناهمانگی فرآیند های ملت سازی و دولت سازی، نارضایتی عمومی از حاکمیت، دعواهای قومی و ناتوانی یک نظام سیاسی در اداره آن در چارچوب یک میثاق ملی، گسترش ناداری و فقر اکثریت جمعیت یک کشور و دارایی بیش از حد عده ای قلیل و تعمیق شکاف ها، به مخاطره افتادن فرهنگ ملی و بومی یک کشور در صحنه جهانی، تبدیل تعامل فرهنگی به تهاجم فرهنگی و غلبه فرهنگ سلطه طلب و هژمونیک و تخریب منابع طبیعی و به خطر افتادن عناصر اولیه حیات و.
. از خطرات جدی برای تهدید دولت ها و ملت ها به شمار می رود. این منابع تهدید، بر خلاف دشمنان مستقیم و رو در رو در ابعاد نظامی، پیچیده هستند، که در صورت مؤثر افتادن آن ها و عدم اقدام دقیق و لازم در این خصوص، دیگر برای فروپاشی و شکست یک نظام، نیازی به ابزار نظامی نخواهد بود. نمونه های تاریخی فراوانی از زوال و سقوط حکومت ها وجود دارد که عوامل فرهنگی و اقتصادی در آن ها نقش اصلی را ایفا کرده اند. در ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام، بی عدالتی ها و ظلم های به ناحق روا شده در مورد شهروندان، عامل سقوط بسیاری از حکومت ها بود. همان گونه که قبلاً اشاره شد فروپاشی و سقوط حکومت اسلامی در آندلس (اسپانیای فعلی) با ابزار نظامی صورت نگرفت، بلکه انحطاط فرهنگی و اخلاقی، ‌که البته دشمنان آگاه در آن نقش بسزایی داشتند، این سرزمین را از اسلام جدا کرد.
در حوزه تهدید شناسی امنیت ملی، آن چه در این گفتار مورد بحث قرار می گیرد، بعد اقتصادی، به ویژه مقوله شکاف طبقاتی و علل و عوامل آن است.
توجه به وضع زندگی و معیشت مردم در هر نظام سیاسی و در هر زمان و مکانی از اهمیت زیادی برخوردار است. تشدید نابرابری های اقتصادی و شکاف های طبقاتی، تقسیم مردم به طبقات فرا دست و فرو دست و گسترش بی عدالتی، پتانسیل لازم را برای ناامنی و شورش در جامعه به وجود می آورد بر این اساس، یکی از مهمترین مسائل و مأموریت ها در یک نظام سیاسی، مسأله برابری اجتماعی و رضایت اقتصادی مردم است. لذا مسئولین حکومتی باید برای رفع تبعیضات اجتماعی و مشکلات اقتصادی، که باعث پدید آمدن اکثر مسائل و مفاسد اجتماعی نظیر فقر، جرایم و بزهکاری های مختلف و همچنین عدم سلامت ساختار اداری و مفاسدی نظیر رشوه و اختلاس می گردد، بکوشند.
در مباحث جامعه شناسی سیاسی، برخی نظریات در تحلیل بی ثباتی و تزلزل نظام های سیاسی، به سازمان اقتصادی جامعه نظر دارند و منازعات سیاسی را ناشی از اختلاف طبقاتی و شکاف عمیق میان توانگران و تهیدستان می دانند. ارسطو یکی از خطر های تهدید کننده پایداری نظام های سیاسی را افزایش نامناسب نسبت فقرا به توانگران می داند که به تجزیه کامل دولت به دو قطب توانگران و تهیدستان می انجامد. آن گاه با کشمکش طبقاتی میان این دو، نظام سیاسی با بی ثباتی مواجه می شود و از پیمودن مسیر توسعه باز می ماند. برخی صاحب نظران بحران های اقتصادی و بالا رفتن قیمت ها و مالیات های فزاینده را از علل نارضایتی عمومی و شورش های اجتماعی به شمار می آورند.
برخی از اندیشمندان سیاسی مانند “لیپست ” اعتقاد دارند که شرط لازم و اساسی وجود یک نظام مردم سالار و دارای پایگاه اجتماعی مستحکم، وجود اقتصادی شکوفا است؛ اقتصادی که در آن اکثر قریب به اتفاق جامعه از رفاه نسبی بهره ببرند و معتقد باشند که اقتصاد اساساً با ثبات است. به عبارت دیگر؛ این گروه از اندیشمندان بر این باور هستند که نه تنها بهبود اقتصاد شهروندان مهم است، بلکه اطمینان آن ها از این که پایگاه اقتصادی خود را از دست نخواهند داد یا تغییرات ناگهانی اقتصادی بر آن تأثیر نخواهد گذاشت، نیز دارای اهمیت است.[۱۶]
۳-۶) برخی عوامل به وجود آورنده یا تشدید کننده شکاف های طبقاتی؛
۱٫ توزیع نابرابر ثروت در سطح شهروندان ـ تمرکز و تکاثر از سویی و فقر و مسکنت از سوی دیگر؛
۲٫ توزیع نابرابر امکانات و در آمد های ملی در سطح مناطق جغرافیایی (تقسیم های کشوری نامتناسب) ـ تبعیض بین مناطق و عدم رشد متناسب و هماهنگ مناطق مختلف؛
۳٫ انحصارات اقتصادی و عدم رونق تعاونی ها؛
۴٫ خصوصی سازی بی برنامه و بدون نظارت و کنترل؛
۵٫ نظام مالیاتی ناعادلانه و ناکار آمد (سنگینی بار مالیاتی بر دوش کارگر و کارمند و فرار از مالیات سرمایه داران)؛
۶٫ سوء استفاده از اموال عمومی و دولتی و موارد دیگر ذکر شده در اصل ۴۹ قانون اساسی؛
۷٫ ثروت باد آورده ناشی از موارد فوق و سایر دیگر؛
۸٫ نظام غیر عادلانه حقوق و دستمزد (دستمزد های کلان عده ای و دستمزد های نامتناسب اکثریت)؛
۹٫ فاصله گرفتن مسئولان از مردم به جهت سطح زندگی و این که خاستگاه مسئولان، اقشار متوسط و پایین جامعه نباشد که با درد و رنج آنان آشنا باشند و یا این که تغییر موضع و جایگاه طبقاتی بدهند؛
۱۰٫ اشرافی گری مسئولان و تسری آن در بین مردم؛
۱۱٫ عدم شایسته سالاری در تصدی مسئولیت ها، اعمال باندبازی، تبارگماری و خانواده سالاری و تمرکز مسئولیت در دست عده ای معدود و عدم چرخش نخبگان و مدیران، ضمن دامن زدن به فساد اداری، باعث سرخوردگی مردم به ویژه جوانان شایسته می شود.
۴-۶) فقر و ناداری در ادبیات دینی؛ فقر و ناداری مردم و عدم توجه به اقشار محروم، از جمله عوامل بحران های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و فروپاشی حکومت ها و جوامع است. هنگامی که دنیا گرایی در میان حاکمان رواج یابد و به دنبال جمع کردن ثروت و کاخ نشینی برآیند و گرفتار اتراف و اسراف شوند، روحیه گریز از ناداران و فقرا و اقشار ضعیف و آسیب پذیر در آنان ایجاد و تقویت می شود، که همین امر زمینه براندازی و زوال حکومت را به وجود خواهد آورد.
فقر و تهیدستی مردم، نقش بسیار مهمی در بریدن آنان از حکومت دارد و باعث می شود حکام و سردمداران از دید مردم بیفتند و نفرت آنان را در دل خود بکارند تا به اقتضای زمان مناسب، از خود آشکار نموده و بروز دهند لذا حکومت باید با اقدامات مناسب و برنامه ریزی کوتاه مدت و دراز مدت، اجازه ندهد از این زاویه رابطه اش با مردم خدشه دار گردد.
اسلام به عنوان یک دین جامع نگر به نیازمندی های مادی و معنوی انسان توجه دارد. حمایت از محرومان و مبارزه با اختلافات طبقاتی در رأس برنامه های اجتماعی و اقتصادی آن قرار دارد. از جمله وظایف حکومت اسلامی و موارد مصرف بیت المال مسلمین، حمایت مالی مستمر از فقرا و مساکین و به طور کلی کلیه کسانی است که به هر دلیل از تأمین معاش و زندگی شایسته بازمانده اند.
از آن جا که اقتصاد در اسلام، وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارآیی بهتر در راه وصول به هدف نمی توان داشت، لذا اهداف برنامه های اقتصادی اسلام چیزی جز فراهم کردن زمینه مناسب برای بروز خلاقیت ها و شکوفایی استعداد های انسانی نیست، به همین جهت، تأمین امکانات مساوی و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او، بر عهده حکومت اسلامی است. نتیجه منطقی این نظریه چنین است که اقتصاد در خدمت انسان است نه انسان در خدمت تولید و اقتصاد بنابر این در کنار برآورده ساختن نیازهای مادی انسان در جریان رشد و تأمین استقلال اقتصادی جامعه و نفی هرگونه وابستگی و اسارت اقتصادی، ریشه کن کردن فقر و محرومیت، از مهم ترین اهداف اقتصاد اسلامی است.
اینک به مقوله فقر و ناداری و علل و عوامل و آثار منفی آن در یک جامعه و نیز برخی راهکار های فقر زدایی از منظر روایات اشاره می شود:
۱٫ فقر نابودی بزرگ است[۱۷]و جامعه را به نیستی می کشاند.[۱۸] امام علی ـ علیه السلام ـ قبر را از فقر برتر می شمارد؛ دلیل آن شاید این باشد که در قبر انسان دچار ذلت و خواری نمی شود؛ ولی فقر، بدتر از آن را نیز به دنبال دارد.[۱۹]
۲٫ فقر عامل نارضایتی همگانی است که نهایتاً نابودی حکومت و جامعه را در پی دارد؛ لذا امام علی ـ علیه السلام ـ در یک تقسیم بندی کلی جامعه را به دو گروه خاص و عام تقسیم می کند و در نامه اش به استاندار خود مالک اشتر، از او می خواهد که خشنودی عامه را سرلوحه سیاست اداره جامعه قرار دهد نه رضایت خواص و افراد متمکن را؛ زیرا ناراحتی خواص مشکل حادی نمی آفریند و اگر هم مشکل آفرین باشد با همگامی با حکومت، قابل حل خواهد بود، ولی نارضایتی عامه مردم با رضایت خواص از حکومت، قابل حل نیست.[۲۰]
۳٫ فقر عامل گریز از دین، کفر[۲۱] و تشویق اندیشه و بد بینی در جامعه است؛ لذا امام علی ـ علیه السلام ـ در توصیه به فرزندش از او می خواهد که از فقر به خدا پناه ببرد.[۲۲] فقر بلای دین و موجب رشد بزهکاری ها و ناهنجاریهای اخلاقی در جامعه، بدبینی و سوء ظن، حسادت، بغض و کینه، دزدی، چپاول، نا امنی و… شمرده می شود و اساساً عامل پریشانی اذهان و اضطراب جامعه است. بنابر این نا امنی، بی بندو باری، حقارت، تملق، دزدی، سوء ظن، حسادت و… با فقر همراه هستند؛ لذا اگر هر حکومت و یا جامعه ای بخواهد از مسائل یاد شده رهایی پیدا کند، باید معضل فقر و ناداری را حل نماید.
وقتی دین و ایمان و کمالات معنوی در انسان افول کرد، اصول اخلاقی و ارزش های انسانی در او کم رنگ می شود و انحراف، کج روی و کج اندیشی در او راه می یابد. با عقلی مدهوش و سرگردان[۲۳] چگونه می توان مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی را حل و راه های رشد و توسعه را طی کرد؟! سر انجام این که با بودن عداوت و دشمنی در بین مردم، آسایش، آرامش و امنیت از جامعه رخت بر می بندد و رفته رفته جامعه در جهل و عقب ماندگی غوطه ور می گردد.
۴٫ فقر آفتی است که عقیده و ایمان، اخلاق و رفتار و فکر و اندیشه را در حوزه های فردی، خانوادگی و اجتماعی تحت تأثیر قرار می دهد و مسیر حرکت جامعه را از اعتدال خارج می کند.
انسان فقیر به دلیل فقر و محرومیت، به خصوص اگر در کنار او ثروت های زیاد انباشته شده باشد، به عدالت الهی شک می کند و به تدریج پایه های اعتقادی و اخلاقی او سست می گردد.[۲۴]
۵٫ با گسترش دامنه فقر در جامعه، پشتوانه های دفاعی حکومت ضعیف می شود؛ لذا تأکید امام علی ـ علیه السلام ـ بر رسیدگی به امور معیشتی عموم مردم و توجه حکومت به آنان است نه خواص، که در پیشامد های سخت روزگار کم صبر ترین افراد هستند.
توده مردم، ستون دین و جمعیت آماده دفاع بر ضد دشمنان هستند[۲۵] لذا سفارش ویژه امام ـ علیه السلام ـ به لایه های زیرین جامعه از جمله نیازمندان و مسکینان و کمک به آنان است.[۲۶]
۶٫ فقر عامل نا امنی اجتماعی است.[۲۷] مطالعات مختلف نشان می دهد که بسیاری از بحران های اجتماعی و مفاسد و نا امنی ها، نتیجه فقر و ناداری است که به صورت نهان یا آشکار در جوامع وجود دارد.
۷٫ از عوامل فقر و ناداری سوء استفاده ثروتمندان از حق فقرا است.[۲۸]

ی نوشت:
[۱]. غلام علی حداد عادل، “تحول جمعیتی جوانان جامعه ایران زمینه ای برای آسیب شناسی انقلاب “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، ویراستار محمد مهدی محمدی، تهران: دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۷۹، صص ۶ ـ ۴۲۵٫
[۲]. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد مطهری به موضع آفات نهضت می پردازد. (مرتضی مطهری، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۱٫) این موضوع در بیانات امام خمینی ـ رحمه الله ـ و رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای جایگاه ویژه را به خود اختصاص داده است.
[۳]. غلامعلی حداد عادل، همان.
[۴]. آسیب شناسی (
Pathology) مبحث مطالعه علل بیماری و عوارض و علائم غیر عادی است که از علوم پزشکی به علوم اجتماعی وارد شده است. (عباس آریانپور و منوچهر آریانپور، فرهنگ دو جلدی دانشگاهی انگلیسی ـ‌فارسی، ج۲، ص ۱۵۶۹). پ
[۵]. حسن بنیانیان، “مدلی بر آسیب شناسی انقلاب اسلامی “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، همان، ص ۱۲۸٫
[۶]. علی ذوعلم، “آسیب شناسی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی ـ رحمه الله ـ “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) همان، ص ۲۵٫
[۷]. محمد تقی مصباح، “اصل آسیب شناسی انقلاب اسلامی “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، همان، ص ۵-۱۶۴٫
[۸]. داود مهدوی زادگان، “معنا و مفهوم آسیب شناسی انقلاب اسلامی “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی، (مجموعه مقالات)، همان، ص ۱۱۹٫
[۹]. آیت الله سید علی خامنه ای، “انقلاب پویا “، آسیب شناسی انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، همان،‌ص ۱۲٫
[۱۰]. علی ذوعلم، همان، ص ۳۵٫
[۱۱]. مراجعه شود به: آخر ایام غرناطه، و هو کتاب نبذه العصر فی انقضاء دوله بنی نصر، لمؤلف اندلسی من رجال القرن التاسع الهجری معاصر لسقوط غرناطه، حققه و قدم له الدکتور محمد رضوان الدایه، دمشق: دار حسان للطباعه و النشر، ۱۹۸۴ م (۱۴۰۴هـ).
[۱۲]. منظور از بالکانیزه شدن (کردن)، اجرای طرح تجزیه قومی و سرزمینی اعمال شده در اروپای مرکزی و منطقه بالکان است که در مورد کشور هایی که دارای قومیت های مختلف هستند، اعمال می شود. در این نوشتار این واژه علاوه بر حوزه تمامیت ارضی در مورد تهدیدات و چالش هایی که متوجه وحدت و همدلی فرزندان ایران اسلامی است، به کار گرفته شده است.
[۱۳]. قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۳، صص ۹۱ و ۹۲ پ.
[۱۴]. یوسف کریمی، “جنگ روانی غرب علیه ایران “، مجله سیاست دفاعی؛ به نقل از : درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات). نشر معارف، ۱۳۷۶، صص ۴ ـ ۳۶۳٫
[۱۵]. کاد الفقر ان یکون کفراً، البته در روایات دیگر آمده است که “الفقر فخری “؛ منظور از فقری که به بی دینی و کفر می انجامد، فقر اجباری است. اما فقری که موجب مباهات رهبران دین ماست، فقر انتخابی است که در فقر الی الله نمایان می شود که عین دارایی است و طبیعتاً در این مسیر زهد خط مشی فقیر الی الله است. منشأ و مبدأ فقری که مذموم است،‌بی عدالتی و ظلم است که باعث نابودی حکومت ها می شود. (محمد رضا مهدوی کنی، تقریرات درس اخلاق اسلامی، دانشگاه امام صادق ـ علیه السلام ـ‌، ۱۳۶۵).

[۱۶]. پیتر کیویستو، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری تهران، نشرنی، ۱۳۷۸، ص ۱۰۴٫
[۱۷]. الفقر الموت الاکبر (نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴).
[۱۸]. و انما یؤتی خراب الارض من اعواز اهلها (به طور حتم ویرانی یک سرزمین از فقر و تهیدستی مردم آن است (کلمه “اعواز ” از “عوز ” گرفته شده یعنی فرد نیازمند به چیزی که آن را به دست نمی آورد) ـ نهج البلاغه، صبحی صالح ص ۴۳۶ و نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص ۱۰۱۴٫
[۱۹]. علی اکبر علیخانی، پیشین، ص ۴۰٫
[۲۰]. … فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه … نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص ۱۰۳، نهج البلاغه، صبحی، صالح ص ۴۲۹٫
[۲۱]. کاد الفقر ان یکون کفرا و از صوفی مصری (دوالفنون) نقل شده است که: … کافر ترین مردم فقیری است که صبر او لبریز شده باشد. (یوسف القرضاوی، مسأله فقر از دیدگاه قرآن و مردم، ترجمه عادل نادر علی،‌تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۳، ص ۱۸).
[۲۲]. یا بنی انی اخاف علیک الفقر، فاستعذ بالله منه، فان الفقر منقصه للدین، مدهثه للعقل، داعیه للمقت (نهج البلاغه / حکمت ۳۱۹) و یا اللهم من وجهی بالسیار و لا تبذل جاهی بالاقتار؛ خدایا آبرویم را با بینیازی نگهدار و با فقر و تنگدستی شخصیت و مکانت مرا تباه مکن (نهج البلاغه، خطبه ۲۲۵).
[۲۳]. الفقر یخرس الفطن عن حجته؛ … فقر و تهیدستی (حتی) انسان زیرک و باهوش را در برهان، کند و ناکارا می سازد ” (نهج البلاغه، حکمت ۳).
[۲۴]. من لا معاش له، لا معاد له.
[۲۵]. اضعف صبراً ملمات الدهر من اهل الخاصه و انما عمود الدین و جماع المسلمین و العده للاعداء، العامه من الامه فلیکن مفوک لهم و میلک معهم (نهج البلاغه، نامه ۵۳، نامه مالک اشتر).
[۲۶]. ثم الطبقه السفلی من اهل الحاجه و المسکنه الذین یحق رفدهم و معونتهم (همان).
[۲۷]. از ابوذر غفاری نقل شده است که: “عجبت لمن لا یجد القوت فی بیته کیف لا یخرج علی الناس شاهراً سیفه (در تعجب هستم از کسی که غذا در خانه او پیدا نمی شود، چگونه شمشیر خود را بر مردم نمی کشد؟).
[۲۸]. علی ـ علیه السلام ـ : لما جاع فقیر الا بما متع به غنی و الله تعالی سائلهم عن ذلک.
هیچ فقیری گرسته نمی ماند مگر به واسطه این که ثروتمندان از حق آنان بهره مند شده اند و خداوند آن ها را بدین سبب مؤاخذه خواهد کرد. (نهج البلاغه، خطبه ۳۲۸).

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet