Print Friendly, PDF & Email

– یکی از مقاطع مهم تاریخ معاصر ایران، دوران هشت ساله جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی است.

این جنگ طولانی، فراز و فرودها و سختی‌ها و مشکلات فراوانی داشته است. در خلال ایام جنگ، تصمیمات تعیین‌کننده‌ای برای “دفاع در برابر متجاوز” و نیز “چگونگی بیرون راندن ارتش عراق از سرزمین ایران” و همچنین “کشاندن جنگ به خاک دشمن” اتخاذ گردیده است.

تعمق و مطالعه چگونگی تصمیم گیری مسئولان کشور در مراحل مختلف جنگ، تجربیات با ارزشی را برای علاقمندان و محققان بر جای گذاشته است. یکی از نقاط عطف این جنگ، مرحله پایانی و چگونگی خاتمه دادن به آن است. در مطلب پیش رو به این موضوع به طور مختصر اشاره می‌شود تا در فرصتی دیگر به شرح و بسط بیشتر آن پرداخته شود.

هر جنگی که آغاز می‌شود، روزی به پایان می‌رسد. جنگ‌ها نیز مانند سایر پدیده‌ها، عمر محدود و معینی دارند. باید توجه داشت که تعداد معدودی از جنگ‌ها با نابودی نیروهای نظامی طرف مقابل پایان یافته‌اند. معمولا جنگ‌ها هنگامی پایان می‌یابند که ترکیبی از عوامل سیاسی،نظامی و اجتماعی باعث متلاشی شدن توان یک طرف و یا قدرت طرفین برای ادامه جنگ می‌شوند.

مهمترین مسئله برای دولت آغازگر جنگ و همچنین کشور قربانی تجاوز، این است که هر کدام چه راهبرد، سیاست و برنامه‌ای برای پایان دادن به درگیری و جنگ دارند. هر کشوری که بتواند پس از شروع جنگ، بهتر و بیشتر به راه‌های پایان دادن به جنگ فکر کند، می‌تواند جنگ را با “هزینه کمتر” و با ” نتایج بهتر” و در ” شرایط مناسب تر” به پایان برساند.

معمولاً در مقاطع مختلف هر جنگ، فرصت‌هایی برای پایان دادن به آن، برای طرفین درگیری بوجود می‌آید که می‌بایستی آنها را شناخته و غنیمت شمرند. امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند: ” اَلفُرصَهُ تَمُرُّ مَرّ اَلسَّحابْ فانْتَهِزوا فُرَصْ الخِیر ” یعنی فرصت‌ها چون ابر می‌گذرند پس فرصت‌های خوب را دریابید.

از زمانی که جنگ رژیم بعثی عراق با جمهوری اسلامی ایران در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ آغاز شد، جمهوری اسلامی ایران به دنبال “جلوگیری از پیشروی قوای متجاوز ارتش عراق”، “دفع تجاوز” و “خاتمه دادن به جنگ” بود. عراق هم در پی “پیشروی بیشتر در خاک ایران” و “تصرف قسمت‌های زیادتری از خاک ایران” و سپس “تحمیل آتش بس” به جمهوری اسلامی و آنگاه “خاتمه دادن به جنگ” با حفظ بخشی از سرزمین‌های ایران در دست ارتش بعثی به منظور انعقاد معاهده جدیدی به جای عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بود.

در ۲ سال اول جنگ، ایران توانست با مقاومت و ایستادگی، دشمن را از دستیابی به یک پیروزی قاطع باز دارد و با طرح ریزی سلسله عملیات‌هایی هوشمندانه که با حضور مردم داوطلب در کنار قوای مسلح در جبهه‌ها انجام شد، عمده سرزمین‌های خود را از چنگال ارتش عراق آزاد سازد و ده‌ها شهر و روستای اشغالی را باز پس بگیرد.

پس از فتح خرمشهر در سوم خردادماه ۱۳۶۱، که عمده سرزمین‌های ایران آزاد گردید، موضوع پایان دادن به جنگ برای هر دو کشور ایران و عراق جدی‌تر شد. در چنین شرایطی، عراق در تلاش بود تا با اعلام آتش بس، جمهوری اسلامی ایران را وادار نماید تا به خواسته‌های رژیم بعثی تن داده و قرارداد ۱۹۷۵ را بی‌اعتبار شمرده و با مذاکره، قرارداد جدید مرزی دیگری را با ایران منعقد نماید.

جمهوری اسلامی هم به دنبال آن بود تا با مبنا قراردادن معاهده الجزایر، قوای عراق را به مرزهای بین‌المللی رانده، متجاوز را مشخص و خسارت جنگ را دریافت و با تنبیه متجاوز، امکان حمله به ایران در آینده را منتفی سازد.

در آن وضعیت، هیچیک از دو کشور ایران و عراق حاضر نبودند نسبت به خواسته‌های خود عقب نشینی کرده و برای قطع جنگ به مصالحه تن دهند.میانجی گرهای بین‌المللی هم تلاش چندان موفقی از خود برای پایان دادن عادلانه به جنگ نشان ندادند و از عهده نزدیک کردن مواضع طرفین مخاصمه برنیامدند. شورای امنیت سازمان ملل نیز نتوانست نقش موثر خود را ایفا نماید.

قطعنامه‌های سازمان ملل متحد از ابتدای جنگ عمدتا به نفع رژیم عراق و بدون توجه به خواسته‌های ایران، صادر می‌گردید.به هر حال با “عدم عقب نشینی کامل ارتش عراق از خاک ایران” و “نپذیرفتن قرارداد ۱۹۷۵ از سوی رژیم بعثی” به عنوان مبنایی برای حل اختلافات و با “تصور ایران از توانایی خود” برای وارد کردن ضربه اساسی به رژیم بعثی عراق، جنگ پس از آزادسازی خرمشهر، تداوم یافت.

گرچه امام خمینی در ابتدا موافق ورود قوای ایران به خاک عراق نبودند ولی پس از برگزاری دو جلسه شورای عالی دفاع و اعلام نظر مقامات سیاسی و نظامی کشور، منع عبور از مرز برداشته شد.

از این پس عراق برای مقابله با قوای ایران و اجرای سیاست عملیاتی خود، “دفاع مستحکم در زمین” و “استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی” در جبهه‌ها و “گسترش تهاجمات هوایی در خلیج فارس” و “حمله به مراکز اقتصادی و تأسیسات نفتی ایران” را در دستور کار قرار داد.

در چنین وضعیتی در هر زمان که ایران، عملیاتی را در جبهه‌های جنگ انجام می‌داد، ارتش عراق به مناطق مسکونی و شهرهای مختلف حمله می‌کرد و سعی داشت تا از این طریق یک فشار اجتماعی گسترده را علیه ادامه جنگ بوجود آورد و هزینه‌های ایران را جهت رسیدن به خواسته‌های خود افزایش دهد.

سیاست ایران هم عملاً انجام یک عملیات بزرگ و سرنوشت ساز در جبهه‌های جنگ بود تا بتواند یک نقطه مؤثری از خاک عراق را در اختیار بگیرد تا از این طریق فشار سنگینی را بر دولت عراق و حامیان این کشور بوجود آورد و آنها را وادار نماید تا خواسته‌های ایران را برای پایان دادن به جنگ بپذیرند.

البته از بیانات و اظهار نظرهای امام خمینی اینگونه بر می‌آید که ایشان در تداوم جنگ، در پی “ساقط کردن صدام حسین” از قدرت و کمک به مردم عراق برای “تغییر رژیم بعثی” بودند. طبیعی بود که قدرت نظامی ایران، امکان حمله به بغداد و یکسره کردن کار صدام حسین را نمی‌داد، بنابراین تلاش ایران عمدتاً برای انجام عملیات‌هایی در منطقه نفت خیز جنوب عراق و در پیرامون بصره دومین شهر بزرگ عراق متمرکز بود.

گرچه ایران در مسیر اجرای این سیاست، گام‌های جدی و موثری برداشت اما تصرف منطقه فاو در اواخر زمستان ۱۳۶۴ و انجام عملیات کربلای ۵ در زمستان سال ۱۳۶۵ نشان داد که علاوه بر اقدامات نظامی، لزوم انجام تلاش‌های سیاسی و فعالیت‌های دیپلماتیک در سطح بین‌المللی نیز از نیازمندی‌های پایان دادن به جنگ است.

یکی از ظرفیت‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ، شورای امنیت سازمان ملل بود که ایران آن را بازیچه قدرت‌های بزرگ و طرفدار عراق محسوب می‌کرد و به مؤثر بودن اقدامات وی زیاد اطمینان نداشت. بر همین اساس در روزهای آغاز و تداوم جنگ آنچنان که باید برای خاتمه دادن به جنگ، به این نهاد بین‌المللی مراجعه نمی‌کرد.

در سال‌های پایانی جنگ، بر وسعت دامنه و شدت آتش جنگ افزوده شد.علاوه بر تداوم جنگ در جبهه‌ها، دامنه جنگ به دریای خلیج فارس و مراکز نفتی و اقتصادی طرفین نیز کشانده شد. امکانات دو طرف برای حمله به مناطق مسکونی شهرها وغیرنظامیان هم زیاد شده بود.

عراق علاوه بر بکارگیری انواع هواپیماهای جنگی به ویژه جنگنده‌های میراژ فرانسوی با موشک‌های اصلاح شده اسکادبی روسی هم می‌توانست به شهرهای مختلف از جمله مناطق مسکونی تهران حمله کند. ایران هم می‌توانست موشک‌هایی تا برد ۲۰۰ کیلومتر تهیه کند یا بسازد و اکثر شهرهای عراق را هدف قرار دهد. با گسترش جنگ به خاک عراق و افزایش دامنه آن در خلیج فارس، جنگ فضای سایر کشورهای همسایه را تحت تأثیر خود قرار داد.

شدت گرفتن جنگ نفتکش‌ها در خلیج فارس، یک نوع نگرانی بین‌المللی را در مورد عوارض جنگ بر مسئله تأمین و انتقال انرژی جهانی بوجود آورد. بر همین اساس تمایل قدرت‌های بزرگ به مهار دامنه جنگ و فشار برای پایان دادن به آن به گونه‌ای که هیچ یک از طرفین به اهداف خود از تداوم جنگ نرسند، افزایش یافت. با این سیاست، شورای امنیت سازمان ملل حضور فعال‌تری را برای پایان دادن به جنگ از خود نشان داد.

قدرت‌های بزرگ جهانی، انجام عملیات والفجر۸ در اواخر سال ۱۳۶۴ را به عنوان تحولی مهم در صحنه نظامی جنگ تلقی نموده و احساس کردند که ایران می‌تواند پیروز نظامی صحنه جنگ گردد. پس از تصرف فاو، ارتش عراق نشان داد که توان و قدرت دفاعی سابق خود را ندارد.

از عملیات رمضان تا عملیات والفجر ۸، معمولاً ارتش عراق قدرت باز پس گیری بخشی از سرزمین‌های تصرف شده توسط ایران را داشت، اما جنگ ۷۵ روزه فاو و عملیات پر تلفات کربلای ۵ نشان داد که ایران توانایی انجام عملیات‌های بزرگ‌تر را دارد و ممکن است کنترل عملیاتی جنگ، از دست قدرت‌های بزرگ خارج شود.

تشدید جنگ در دریا از سوی رژیم بعثی عراق و اقدامات مقابله به مثل ایران که موجب توسعه ناامنی در خلیج فارس گردید، موجب شروع بحث در شورای امنیت سازمان ملل جهت ایجاد مقدماتی برای صدور قطعنامه‌ای در جهت پایان دادن به جنگ شد. با توجه به این وضعیت، اعضای دائمی شورای امنیت سعی داشتند تا در قطعنامه خود تا حدی خواسته‌های ایران را نیز ملحوظ نمایند تا راهی برای برقراری آتش بس و پایان بخشیدن به جنگ فراهم شود.

پس از سفر ناموفق مک فارلین در خرداد ماه ۱۳۶۵ به ایران و افشای آن درآبان ماه سال ۱۳۶۵، امریکا در موقعیت انفعالی و انتقام جویانه نسبت به ایران قرار گرفت. این ماجرا حیثیت امریکا را خدشه‌دار کرد و موجب عصبانیت دولت امریکا از جمهوری اسلامی و تلاش آن کشور به منظور جلوگیری از موفقیت‌های بیشتر ایران در جبهه‌های جنگ شد. تا قبل از عملیات کربلای۵، سیاست امریکا این بود که جنگ برنده‌ای نداشته باشد اما موفقیت ایران در جبهه جنگ زمینی، سیاست اصولی امریکا در مورد جنگ را به راهبرد ” نه برنده و نه بازنده” تغییر داد.

اتخاذ این سیاست به مفهوم آن بود که عراق در جنگ بازنده نشود و ایران هم برنده جنگ نشود. به هر حال، با پیروزی‌های ایران،دو ابرقدرت جهان، امریکا و شوروی به این نتیجه رسیدند که ادامه جنگ به صلاح سیاست بین‌المللی آنها نیست و باید متوقف شود. بنابراین در اجلاس ریکیاویک در ایسلند در اواخر سال ۱۳۶۵، ریگان رئیس‌جمهور امریکا و گورباچف رئیس‌جمهور شوروی طی ملاقاتی توافق کردند که جنگ ایران و عراق، بدون برنده و بازنده خاتمه یابد. بر اساس این تصمیم بود که روند تدوین قطعنامه ۵۹۸ آغاز گردید.

بنابراین، در سال‌های پایانی جنگ که عملیات نظامی ایران، شکست عراق را محتمل ساخته بود، دو ابرقدرت با اتخاذ سیاست فوق، تلاش کردند تا جمهوری اسلامی ایران برنده جنگ نباشد و عراق نیز بازنده جنگ نگردد. بر اساس این راهبرد، امریکا تلاش داشت تا با اقدامات سیاسی و نظامی خود، مانع پیروزی قاطع نظامی ایران در جنگ تحمیلی گردد و از سوی دیگر در پی آن بود تا با کمک به رژیم بعثی عراق، از بازنده شدن این رژیم در برابر ایران، جلوگیری نماید.

بنابراین هم فشار نظامی به ایران را افزایش داد و هم از صدور قطعنامه‌ای که حداقل خواسته‌های ایران در آن باشد حمایت نمود.کار تدوین پیش نویس قطعنامه ۵۹۸ از پاییز سال ۱۳۶۵ آغاز و در شرایطی تدوین شد که ایران پیروز میدان جنگ بود و دست بالا را از نظر نظامی داشت. فاو، شلمچه، جزایر مجنون، حلبچه، حاج عمران و بخش‌های عمده‌ای از نوار مرزی در اختیار ایران بود.

سر انجام پس از گذشت حدود پنج ماه از عملیات کربلای۵، قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیرماه سال ۱۳۶۶ برابر با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور خاتمه دادن به جنگ عراق با ایران، صادر گردید. می‌توان گفت که هماهنگی سیاست ابرقدرتها در سازمان ملل، باعث تنظیم و تصویب قطعنامه ۵۹۸ توسط شورای امنیت گردید.

این قطعنامه حاصل ۹ ماه کار دیپلماسی کشورهای امریکا، شوروی، عراق، عربستان، فرانسه، انگلیس، آلمان غربی و چند کشور دیگر بود. تدوین کنندگان قطعنامه ۵۹۸ که قدرت‌های بزرگ جهانی بودند به دنبال آن بودند که تا حدودی دل طرف پیروز جنگ را بدست آورند به گونه‌ای که ایران بتواند این قطعنامه را بپذیرد.

در واقع تنظیم قطعنامه ۵۹۸ علیرغم واژه‌ها و مندرجات بیطرفانه آن، از موضع عدالت نبود، بلکه به منظور ایجاد فشار به ایران جهت خاتمه دادن به جنگ بود.به همین دلیل طرح تحریم تسلیحاتی ایران در صورت عدم پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی، توسط آمریکا مطرح گردید. این اقدام بیانگر نگرانی جامعه بین‌المللی نسبت به ادامه جنگ از سوی ایران بود. البته آمریکا نتوانست قطعنامه تحریم علیه ایران را به تصویب برساند.

قطعنامه ۵۹۸ در ۱۰ بند به تصویب رسید و در بند اول، خواستار آتش بس و بازگشت نیروهای دو کشور به مرزهای شناخته شده بین‌المللی شده بود. تا قبل از قطعنامه ۵۹۸ در هیچ یک از قطعنامه‌های دیگر، صحبتی از بازگشت نیروهای طرفین به مرزهای دو کشور، شناسایی متجاوز و طرح پرداخت خسارات جنگ، نشده بود.

قطعنامه ۵۹۸، برای اولین بار بر روی اختلافات ایران و عراق و تعیین چارچوبی برای پایان دادن به جنگ، متمرکز شده بود. بند سوم خواستار آزادی اسرای جنگی و بند چهارم خواستار یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در مورد تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحدشده بود.

بند پنجم هم درباره خویشتن‌داری همه کشورها به منظور عدم تشدید و گسترش منازعه بود.گرچه در بند ششم این قطعنامه به تحقیق راجع به مسئولیت منازعه اشاره شده بود، ولی همچون قطعنامه‌های گذشته، اشاره‌ای به کشور آغازکننده جنگ در آن وجود نداشت. اگر در این بند به جای تعیین آغازگر جنگ، از عبارت تعیین متجاوز استفاده می‌شد، منافع ایران بهتر تأمین می‌گردید. بند هفتم درباره بررسی ابعاد خسارات وارد شده به طرفین بود.

در این بند نیز بایستی به جای تعیین خسارت، تعیین غرامت مطرح می‌شد تا ایران بتواند خسارات جنگ را از عراق دریافت نماید. بند هشتم نیز درباره راه‌های افزایش امنیت و ثبات در منطقه بود. باید توجه داشت که به رغم اینکه ظاهراً بعضی امتیازات در این قطعنامه در راستای خواسته‌های جمهوری اسلامی قرار داشت اما در عمل، دو کشور به یک میزان در خصوص جنگ مقصر قلمداد شده بودند.

به عنوان مثال در موضوع تأسیس صندوقی برای جذب کمک‌های کشورهای دیگر جهت تأمین خسارات وارده، مقرر شده بود تا دو کشور به یک میزان از کمک‌های این صندوق برخوردار باشند و از نظر حقوقی، تفاوتی بین متجاوز و قربانی تجاوز در فطعنامه وجود نداشت. به هر حال، این قطعنامه برای اولین بار در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد صادر شد تا ضمانت اجرایی داشته باشد.

معنای این اقدام آن بود که عمل به قطعنامه برای همه کشورها از جمله ایران و عراق، لازم الاجرا است. بنابراین ایران و عراق، موظف به پذیرش آن بودند. در روزی که این قطعنامه به تصویب رسید، به دلیل برتری نظامی ایران، جمهوری اسلامی احساس نیازی به پذیرش این قطعنامه برای پایان دادن به جنگ نمی‌کرد.

پس از صدور قطعنامه، عراق آن را پذیرفته و از شورای امنیت نیز تشکر نمود ولی وزارت امور خارجه ایران طی صدور بیانیه‌ای در ۳۰/۴/۱۳۶۶ ضمن ناعادلانه خواندن قطعنامه به تناقض بندهای آن و خودداری از معرفی آغازگر جنگ اشاره نمود و پس از گذشت یک روز نظرات خود را مبنی بر اینکه ابتدا باید متجاوز مشخص شود، به شورای امنیت اعلام نمود.

در مجموع قطعنامه ۵۹۸، تا حدود زیادی با قطعنامه‌های سابق شورای امنیت در مورد جنگ عراق با ایران متفاوت بود و اولین قطعنامه‌ای بود که دارای شرایط صلح و تا حدودی متعادل بود. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، از تابستان سال ۱۳۶۶ تا تابستان سال ۱۳۶۷ که قطعنامه مورد پذیرش ایران قرار گرفت، شرایط بسیار سختی برای طرفین جنگ بوجود آمد.

آمریکا اسکورت نفتکش‌های کویتی در خلیج فارس را آغاز کرد و عربستان درست یک هفته پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ دست به کشتار حجاج ایرانی در مکه زد. در این جنایت حدود ۴۰۰ نفر از زنان و مردان زائر به شهادت رسیدند و نزدیک به ۱۰۰۰ نفر از زائرین مجروح شدند. با این اقدام، دولت عربستان در هماهنگی با برنامه‌های امریکا و عراق تلاش نمود تا حتی ایام حج را تبدیل به یک فشار جدید علیه ایران بنماید.

از مردادماه ۱۳۶۶ جنگ شهرها وسعت بی‌سابقه‌ای یافت و شمار زیادی از غیر نظامیان در معرض مستقیم آسیب‌های جنگ قرار گرفتند. تهران و بغداد و بسیاری از شهرهای بزرگ دو کشور، هدف بمباران‌های هوایی و موشک‌های زمین به زمین بود. جنگ در خلیج فارس توسعه یافت.

نفتکش‌های زیادی مورد اصابت قرار گرفت و ناوگان جنگی امریکا در خلیج فارس دست به حملات بی‌سابقه‌ای علیه ایران زد. جنگ در جبهه‌های زمینی ادامه یافت. ایران و عراق هر دو سیاست تهاجمی را درزمین و دریا و هوا در پیش گرفتند. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، سیاست تهاجمی و خشن امریکا علیه ایران در خلیج فارس ابعاد تازه‌ای یافت. ناوگان جنگی امریکا در خلیج فارس، عملاً در مقابل ایران گسترش یافته و آرایش گرفت.

تبلیغات گسترده‌ای علیه ایران در سطح بین‌المللی انجام گرفت. محیط مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل به زیان ایران، تیره شد. سیاست امریکا علیه ایران باعث شد تا عملاً توازن نظامی بین طرفین جنگ بهم خورده و با تحریم تسلیحاتی ایران و مداخله نظامی امریکا، موازنه قوا به نفع عراق تغییر یابد. در چنین وضعیتی، حملات ارتش عراق از روز ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ به جبهه‌های جنگ زمینی در کنار حمله به مناطق مسکونی و نفتکش‌ها و پایانه‌های نفتی هم شروع شد.

درآمدهای نفتی ایران رو به کاهش بود و آمریکا هم زمان با حملات ارتش عراق به مواضع قوای ایران در جبهه فاو، به سکوهای نفتی سلمان و نصر در خلیج فارس حمله و آنها را منهدم و میلیون‌ها دلار خسارت به ایران وارد کرد.حمایت از نفتکش‌های حامل نفت کشورهای عربی خلیج فارس به صورت آشکار از سوی آمریکا آغاز شد.

در پی اقدامات همه جانبه ایالات متحده در حمایت از رژیم عراق، امریکا به صورت رسمی از اواخر شهریور ۱۳۶۶ وارد جنگ با ایران درآب‌های خلیج فارس شد. در مجموع امریکا حدود ۹ ماه به طور مستقیم وارد جنگ با ایران در خلیج فارس شد.

در این مدت ۱۲ برخورد نظامی بین ایران و امریکا بوجود آمد که خسارات زیادی را برای ایران و برای اعتبار امریکا در بر داشت. امریکا در حملات اولیه خود به قایق‌های تندروی سپاه و کشتی ایران اجر مربوط به نیروی دریایی ارتش که در مهر ماه ۱۳۶۶ انجام گرفت، سعی در یک درگیری نظامی محدود با نیروی دریایی ایران در خلیج فارس داشت.

اما این حملات در ماه‌های پایانی جنگ به سکوهای نفتی ایران توسعه یافت و باپرتاب دو موشک ناو وینسنس آمریکایی به سوی هواپیمای مسافربری هما در ۱۲ تیر ماه ۱۳۶۷ و کشته شدن ۲۹۰ سرنشین ایرباس به اوج جنایت رسید.

از سوی دیگر در حالی که پس از حمله عراق به فاو و شلمچه،منافقین به مهران حمله کرده بودند و احتمال حمله ارتش عراق به جزایر مجنون وجود داشت، آقای هاشمی رفسنجانی در روز سه شنبه ۳۱/۳/۱۳۶۷ به کرمانشاه سفر کرد و در محل قرارگاه رمضان مستقر شد. ایشان در همان شب پس از دریافت گزارش وضعیت جبهه‌ها از فرمانده سپاه به وی گفتند: ” قبل از این سفر به اتفاق رئیس‌جمهور و احمدآقا در روز جمعه ۲۷/۳/۱۳۶۷ خدمت امام رفتیم.

وضع جبهه‌ها،نیروها،امکانات کشور و وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه “بسیج نیروها و امکانات برای جنگ” یا “پذیرش ختم جنگ” را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند و برای صدور حکم واجب بودن رفتن به جبهه‌ها برای همه- کاری که سال گذشته نشد و پیشنهاد شده بود- اظهار آمادگی کردند “.آقای هاشمی رفسنجانی به فرمانده سپاه گفتند: “به امام گفتم: ارتش عراق در حال باز پس گیری بعضی مواضعی است که از او گرفته‌ایم و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند ممکن است حتی ارتش عراق از مرزها عبور کند و بخش‌هایی از کشور را اشغال کند.

امام فرمودند طرح تان چیست؟ گفتیم جنگ را با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تمام کنیم. امام فرمودند نه ما باید جنگ را ادامه دهیم.به امام گفتم برای ادامه جنگ فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور بودجه لازم را برای تهیه آنها نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را قبلا کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خوب استقراض کنید.

پس از این مسئله به امام گفتم نیروهای مردمی به جبهه نمی‌آیند.امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز نداریم تا بعضی نیازهای جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید. پس از طرح این مطالب،آقای هاشمی رفسنجانی گفتند: ما هم به نتیجه رسیده بودیم که یا باید جنگ را تمام کرد و یا بسیج نیرو و امکانات بدهیم و کشور را وارد جنگ کنیم.

حال که امام راهکار ورود امکانات کشور در جنگ را تصویب کرده‌اند شما طرح و برنامه خودتان را تهیه کنید و به ما بدهید “.به این ترتیب ایشان در این جلسه از فرمانده سپاه خواستند تا برنامه خود را به منظور ادامه جنگ تهیه و ارائه نمایند. بدین منظور در تاریخ ۲ تیر ماه سال ۱۳۶۷ آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه نامه‌ای را خطاب به فرماندهی جنگ نوشت و در آن، کلیات طرحی را تقدیم ایشان نمود که هدف نبرد، انهدام صدام و حزب بعث عراق منظور شده بود.

بر اساس این طرح،باید ارتش و سپاه هر دو ظرف پنج سال هر کدام به میزان حدود ۵/۲ و ۷ برابر افزایش کمی می‌یافتند و برای تامین نیروهای مورد نیاز می‌بایستی افراد بین ۱۷ تا ۴۰ سال سالانه چهار ماه در جبهه باشند. دولت و مجلس شورای اسلامی هم باید در اولویت یکم، بودجه و امکانات مورد نیاز نیروهای مسلح را در اختیار جانشین فرماندهی کل قوا قرار می‌دادند.

صنایع و کارخانجات کشور نیز در اولویت یکم موظف به تأمین مایجتاج رزمندگان اسلام بودند.همچنین فرض بر آن بوده است که انگیزه امریکا و شوروی و صدام و حزب بعث، علیه انقلاب اسلامی، نه تنها کاهش نیافته بلکه با رشد بیداری اسلامی در جهان، مشکلات سیاسی ابر قدرت‌ها در جهان، بیشتر از گذشته شده است وآنها قوی‌تر از گذشته به جنگ خلیج فارس، ادامه خواهند داد.

از سوی دیگر عراق به توسعه سازمان رزم و سازماندهی نیروهای منافقین، ادامه خواهد داد. تقدیم این نامه که ۲۵ روز قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفت، تاثیر فراوانی در به تصمیم رساندن فرماندهی کل قوا برای آینده جنگ داشت.در این اوضاع و احوال، ایران چاره کار را در خاتمه دادن به جنگ از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دید و در ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ با اعلام رسمی پذیرش قطعنامه،راه جدیدی را در پیش گرفت.

اما پذیرش قطعنامه باعث استقبال حکومت عراق نشد و این کشور جنگ جدیدی را آغاز و ارتش بعثی را دوباره به داخل خاک ایران گسیل داشت.صدام با تصور غلط از وضعیت ایران، منافقین را هم با زرهپوش‌های اهدایی راهی تهران کرد تا هم دو باره بخشی از سرزمین‌های ایران را به اشغال درآورد و هم حکومت در تهران را در اختیار ایادی خود بگیرد.

جنگ گسترده‌ای شروع شد و حماسه آفرینی‌های مردم و قوای مسلح،یکبار دیگر ارتش عراق را از خوزستان بیرون کرد و منافقین را در اطراف کرمانشاه تار و مار کرد.با فداکاری‌های صورت گرفته و ضربات وارده به ارتش عراق، رژیم بعثی راهی جز پذیرش قطعنامه و آتش بس پیش روی خود ندید و در نهایت تسلیم گردید.

از سوی شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۱۸ مرداد ماه ۱۳۶۷، قطعنامه ۶۱۹ تصویب گردید. به موجب این قطعنامه ناظران نظامی سازمان ملل متشکل از حدود ۴۰۰ نفر از ۲۴ ملیت مختلف در کشورهای ایران و عراق مستقر گردیدند. با انجام مذاکرات سه جانبه ایران، عراق و سازمان ملل، قوای طرفین به مرزهای دو کشور بازگشتند و تحت نظارت ناظرین سازمان ملل، آتش بس بین دو کشور از روز ۲۸/۵/۶۷ در جبهه‌ها برقرار و عملاً جنگ بین دو کشور در ۲۹/۵/۱۳۶۷ پایان یافت و با حضور نیروهای حائل سازمان ملل آتش بس در مرزهای ایران و عراق برقرار گردید.

پذیرش قطعنامه برای ایران در آن شرایط بسیار تلخ و ناگوار بود زیرا جمهوری اسلامی بدنبال دستیابی به اهداف بالاتری در تداوم جنگ بود. امام خمینی در این باره در نامه‌ای که در جلسه مسئولین کشور در ۲۶/۴/۱۳۶۷ قرائت شد،می فرمایند: “شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم.

شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید”. همچنین ایشان در ۲۹/۴/۱۳۶۷ در سالگرد کشتار حجاج ایرانی از سوی رژیم آل سعود در باره دلایل پذیرش قطعنامه می‌فرمایند: “در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد تکلیف الهی‌ام بود.

شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام”. گرچه پذیرش آتش بس برای امام تلخ و اتخاذ چنین تصمیمی برای ایشان چون زهر، کشنده بوده است و از چنین شرایطی راضی نبوده اند، ولی حضرت امام خمینی شجاعانه‌ترین تصمیم دوران حیات خود را در یک فرصت مهم اتخاذ کردند و با پذیرش مسئولیت قبول قطعنامه، از سایر مسئولین کشور سلب مسئولیت کردند.

به هر حال، یک سال و یک روز کم، طول کشید تا ایران قطعنامه ۵۹۸ را در روز ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۷ بپذیرد و راه را برای خاتمه یافتن جنگ ۸ ساله باز کند. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران،گرچه به یکباره اتفاق افتاد ولی نتیجه فرآیندی بود که در سال‌های پایانی جنگ آغاز شده بود.

در این سال‌ها به تدریج موازنه قوا به نفع رژیم بعثی عراق تغییر کرده بود. عراق توانست در سال‌های آخر جنگ، همه توان دولت و ارتش خود را وارد صحنه نماید، نفرات و سربازان بیشتری نسبت به ایران را در جنگ به کار گیرد، پول بیشتری خرج جبهه‌ها نماید و منابع مالی زیادتری را با کمک کشورهای نفت خیز عربی بکار گیرد و حمایت‌های بین‌المللی بیشتری را جذب کند و امید ایران را برای پیروزی نظامی بر رژیم صدام حسین، از بین ببرد.

طبیعی بود که در چنین وضعیتی ایران پذیرش آتش بس را به نفع کشور ارزیابی نماید و قطعنامه را بپذیرد. تصور بر آن بود که با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، حکومت صدام که پس از ناکامی‌های بیشمار، سال‌ها حرف از آتش بس می‌زده است از این اقدام ایران استقبال خواهد نمود و تبادل آتش در جبهه‌های جنگ خاتمه خواهد یافت و فوراً آتش بس برقرار خواهد شد، ولی اینگونه نشد.

دولت عراق با تصور اینکه ایران به دلایل شکست‌های نظامی چند ماهه گذشته در جبهه‌های جنگ و همچنین شرایط نابسامان اقتصادی، تن به آتش بس داده است، فرصت را مغتنم شمرد و حملات گسترده دیگری را به مراکز صنعتی و مواضع قوای جنگی ایران آغاز نمود.

نیروی هوایی عراق بلافاصله پس از پذیرش آتش بس از سوی ایران به تاسیسات و ساختمان‌های نیروگاه اتمی بوشهر حمله کرد و با ۱۲ جنگنده میراژ، ۲۳ بمب بر روی ساختمان‌های نیروگاه فرو ریخت که بطور کلی ویران شد.همچنین ارتش عراق درست سه روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی ایران، تهاجم مجدد و گسترده خود را در سحرگاه روز جمعه ۳۱/۴/۶۷ آغاز نمود و از دو محور کوشک و شلمچه در جنوب استان خوزستان، پیشروی به داخل خاک ایران را آغاز نمود.

پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی امام خمینی و حمله مجدد ارتش عراق به خاک ایران، موجب تحول عظیم روحی در بین مردم ایران و رزمندگان اسلام شد. بکار بردن عبارت جام زهر و صدور بیانیه امام از موضع مظلومیت، انقلابی را در انگیزه‌ها و روحیات مردم ایران به وجود آورد و بخش زیادی از مردم ایران را از خانه‌های خود جاکن نموده و به سمت جبهه‌ها حرکت داد.

وصول اخبار حمله مجدد ارتش عراق به خاک ایران، موجب شد تا انقلابی در جبهه‌های ایران بوجود آمده و بار دیگر رزمندگان دفاع مقدس و نیروهای داوطلب مردمی به جبهه‌های جنگ بشتابند. تهاجم مجدد ارتش بعثی عراق به خاک ایران، مشخص ساخت که “تصور دشمن از ضعف کشور” و “ناتوانی نیروهای خودی” موجب بروز جنگ و هوس‌های جاه طلبانه می‌گردد.

ولی این برداشت و تصور رژیم صدام خیلی زود نقش بر آب شد و رزمندگان اسلام یکبار دیگر دفاع در مقابل ارتش دشمن را برای ” آزاد سازی خاک میهن عزیز” و “پشیمان کردن دشمن” آغاز کردند و مردم بزرگوار کشور هم فهمیدند که فقط “خواست آنان برای صلح” و “نجنگیدن با دشمن” موجب خاتمه جنگ و درگیری‌ها نمی‌شود، بلکه در شرایط تجاوز همه جانبه دشمن با “حماسه آفرینی و ایستادن در مقابل اراده خصم”، صلح و آرامش به ارمغان می‌آید و ” باید قوی بود تا دشمن طمع تجاوز را از سر خود بدر کند”.

دشمن در جنگ جدید خود قصد داشت سرزمین‌های بیشتری از جنوب ایران را تصرف نماید و ضربات سنگین نظامی به رزمندگان اسلام وارد کند ولی پیروان امام خمینی(ره) یکبار دیگر ” قدرت خلق حماسه” خود را به دشمن نشان دادند و تمام توان خویش را برای دفع تجاوز جدید ارتش بعثی بکار گرفتند.

با سرازیر شدن مردم به جبهه‌های جنگ و بیرون راندن قوای ارتش عراق از مناطق جنوب اهواز و شمال خرمشهر و همچنین شکست عملیات منافقین و ناکام ماندن آنها در رسیدن به تهران، وضعیت جبهه‌ها دوباره به نفع ایران تغییر کرد. تغییر شرایط موجب افزایش روحیه‌ها در جبهه ایران شد به گونه‌ای که رزمندگان آماده بودند تا دشمن را در خاک عراق تعقیب نمایند.

با ناکامی عراق در تهاجم مجدد به ایران و با شکست تهاجم منافقین در عملیات مرصاد، دولت عراق مجبور شد تا حدود یک ماه پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۶۷ آتش بس را بپذیرد. عراق تلاش داشت تا آنچه را که نتوانسته بود در جنگ بدست آورد با آتش بس به دست آورد. عراق اعلام کرد گرچه قطعنامه را پذیرفته ولی برای برقراری آتش بس، ایران بایستی اروند رود را به عراق تحویل دهد. اما ایران از پذیرش خواسته‌های عراق خودداری نمود.

پس از برقراری آتش بس، صدام از اجرای مفاد قطعنامه ۵۹۸ خودداری ورزید و سعی داشت با طرح مسئله مذاکرات مستقیم آنچه را در جنگ بدست نیاورده است از طریق مذاکره بدست آورد. با گذشت حدود یک سال از برقراری آتش بس، کویت که فکر می‌کرد وقت باز پس گیری وام‌هایی است که در جریان جنگ تحمیلی به عراق داده است،درخواست دریافت مبلغ وام‌هایی را که به عراق در جریان جنگ با ایران داده بود کرد.

این موضوع باعث ناراحتی صدام شد زیرا او مدعی بود که به نمایندگی از سوی اعراب با ایران می‌جنگیده است. صدام به فکر حمله به کویت افتاد و قبل از لشکر کشی به کویت تصمیم گرفت به منظور در امان بودن از ایران، اختلافات خود با جمهوری اسلامی را حل کند لذا از اردیبهشت ماه ۱۳۶۹ مکاتباتی را با مسئولین ایرانی آغاز کرد.

سرانجام پس از اشغال کویت توسط عراق در ۱۱مرداد۱۳۶۹و با گذشت حدود سه ماه و نیم مکاتبه بین روسای جمهور عراق وایران، رئیس‌جمهور عراق به خواسته‌های ایران تن داد و در پاسخ به نامه رئیس‌جمهور ایران در ۲۳ مرداد۱۳۶۹ طی ششمین و آخرین نامه خود، شرایط ایران را برای تحقق صلح پذیرفت.

چهار روز بعد،رئیس جمهور ایران در ۲۷ مرداد ماه ۱۳۶۹ در آخرین وچهارمین پاسخ خود به صدام حسین، نوشت: اعلام پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ از سوی شما، راه اجرای قطعنامه و حل اختلافات در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت. شروع عقب نشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آوریم.

با پذیرش دوباره عهدنامه ۱۹۷۵ از سوی صدام، عراق پذیرفت تا به نشانه حسن نیت، عقب نشینی از اراضی اشغالی ایران را از روز جمعه ۲۶ مرداد ماه ۱۳۶۹ برابربا ۱۷ اوت ۱۹۹۰ آغاز و به جز یک نیروی نمادین در کنار ماموران مرزبانی و انتظامی که برای ماموریت‌های روزمره در شرایط عادی باقی می‌ماند، نیروهای خود را از مناطق ایران در طول مرز فرا خواند.

پس از راحت شدن خیال صدام از ایران، رژیم بعثی به بهانه اینکه در سابق کویت نوزدهمین استان کشور عراق بوده است، دومین جنگ خود را پس از پایان جنگ با ایران آغاز و صدام به همسایه دیگر خود لشکر کشی کرد و تمام سرزمین کویت را در اواخر مردادماه سال ۱۳۶۹ به اشغال خود در آورد.

ورود عراق به یک جنگ جدید، موجب شد تا این کشور که در مکاتبات با رهبران ایران به جایی نرسیده بود به منظور در امان ماندن از اقدام‌های احتمالی ایران،معاهده ۱۹۷۵ الجزایر راپذیرفته و شروع به آزادی اسرا وعقب نشینی از اراضی اشغالی ایران پس از گذشت دو سال از پایان جنگ با ایران بنماید.

از سوی دیگر با تغییر دیدگاه آمریکا و بعضی دیگر از دارندگان حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل نسبت به عراق پس از حمله این کشور به کویت،فضایی به نفع ایران درسازمان ملل ایجاد شد که به کمک آن برخی از بندهای قطعنامه ۵۹۸ به مرحله اجرا در آمد.به هر حال پس از گذشت دو سال از آتش بس، اسرای طرفین از مرداد ماه سال ۱۳۶۹ به تدریج آزاد گردیدند.

دو سال پس از حمله عراق به کویت، خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل متحد به منظور اجرای بندهای ۶ و ۷ قطعنامه ۵۹۸، درروز ۲۳ مرداد ماه ۱۳۷۰ برابربا ۱۴ اوت ۱۹۹۱ نامه‌ای به کشورهای ایران و عراق نوشت و از آنها خواست که ادله خود را برای کشور آغاز‌کننده جنگ اعلام نمایند، در نهایت در تاریخ ۱۸ آذر ماه سال ۱۳۷۰ بربر با ۹ دسامبر ۱۹۹۱ نظر خود را مبنی بر اینکه عراق، آغازگر جنگ بوده است، طی یک گزارش رسمی در ۹ بند اعلام نمود.

بدین صورت، صدام از جنگ علیه ایران هیچ دستاوردی نداشت و ایران توانست با پایداری خود، ارتش متجاوز را از سرزمین‌های خویش بیرون براند و در نهایت ننگ تجاوز منشی را بر چهره رژیم بعثی عراق بنشاند. به هر حال جنگ تجربه بزرگی بود که از آن می‌توان برای تکرار نشدن بهره فراوانی برد. وسیعلم الذین ظلموا‌ای منقلب ینقلبون

فهرست منابع و مراجع

۱ – نهج البلاغه
۲ – نگاه کنید به پیام امام خمینی به مردم مظلوم عراق پس از آغاز عملیات رمضان در ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱،صحیفه امام جلد ۱۶، ص/۳۷۵
۳ – نگاه کنید به سخنرانی شهید محمد علی رجایی نخست‌وزیر در شورای امنیت سازمان ملل در ۲۶/۷/۱۳۵۹ به نقل از فرزند ملت،مجموعه سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های شهید رجایی، نشر وزارت ارشاد اسلامی،بهمن ۱۳۶۱
۴ – سفیری مسعود، حقیقت‌ها و مصلحت‌ها،گفت و گو با هاشمی رفسنجانی،تهران،نشر نی،۱۳۷۸، ص /۱۰۹
۵ – ولایتی علی اکبر،تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ هفتم،۱۳۸۷،ص/۲۵۸
۶ – فصلنامه نگین ایران،شماره۲۸،تهران،مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۸۸ ص/۱۱۴
۷ – ولایتی علی اکبر،تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ هفتم،۱۳۸۷،ص/۲۵۹
۸ – هاشمی رفسنجانی اکبر،پایان دفاع آغاز بازسازی،کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۷، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب،۱۳۹۰،ص/ ۱۷۲
۹ – روایت آقای محسن رضایی از جلسه با فرمانده هان جنگ به نقل از نوشته‌ای با عنوان ” نامه معروف پایان جنگ” تیر ماه ۱۳۹۰
۱۰ – متن نامه آقای محسن رضایی خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ

امام خمینی در پیامی به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸:
در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد تکلیف الهی‌ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبروئی داشتم با خدا معامله کرده‌ام.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

√ کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
√ آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


 قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی
Escort France kaszinok online Rtp slots 1xbet